در رثاي سيد جعفر حميدي فرزند خليج فارس
چه بسيار دانشجوياني كه با شنيدن صداي آرام و پرمهر او، براي نخستينبار، عاشق سعدي، حافظ و ديگر بزرگان ادبيات فارسي شدند.
در ميان كتابهايش، غير از تاليفات شعرياش همچون «وصلت در سده تظلم»، «ابر بارانبار» و...، شايد آثار بوشهرپژوهي و خليج فارسشناسياش براي خيليها نامآشناتر باشد؛ آثاري همچون «فرهنگنامه بوشهر»، «سي بوشهر»، «بندر ريگ»، «استان زيباي بوشهر»، «منظومههايي براي خليج فارس»، «ميرمُهنّا»، «فرهنگ واژههاي بوشهري»، «بوشهر من» و چند اثر ديگر كه هر پژوهشگر اين حوزه را دستگير خواهد بود؛ آثاري كه هنوز هم در قفسههاي كتابخانههاي دانشگاهي، بهويژه فرهنگدوستان و پژوهشگران جنوبي خاك نميخورند، چون زندهاند و پر از نگاه انساني و نثر روان. اما آنچه زندهياد استاد حميدي را ماندگار كرده، فقط كتابهايش نيست؛ صداقت، فروتني و پيوند عميقش با سرزمين مادرياش، بوشهر، است كه او را به بخشي از حافظه فرهنگي مردمان آن سامان تبديل كرده است.
اينجانب كه افتخار بيش از چند دهه دوستي و همنشيني با اين استاد فرهيخته همشهريام را داشتهام، شيفتگي و عشق بيحد و مرز ايشان را به فرهنگ، ادبيات و شعر از نزديك درك كردهام؛ بهطوري كه گويا زندگي براي استاد حميدي جداي از اين سه، معني و مفهومي نميدهد.
خوشحالم كه در زمان حيات ايشان، هنگامي كه مسووليت كميسيون فرهنگي پنجمين دوره شوراي شهر تهران را برعهده داشتم، علاوه بر نكوداشت يك عمر فعاليت علمي و فرهنگيشان در تهران، خياباني را هم در نزديكي محل سكونت ايشان به نام «سيد جعفر حميدي» نامگذاري كرديم و با حضور جمع كثيري از شاگردان، دوستداران و همشهريان ايشان از خدمات ارزشمند اين چهره معتبر ادبيات و فرهنگ كشور تجليل كرديم. باشد كه يادش، نه فقط در كتابها و نوشتهها كه در دلهاي ما و همه شاگردان و دوستدارانش ماندگار بماند؛ چراكه زندهياد حميدي، تنها يك استاد يا يك شاعر و پژوهشگر نبود؛ او معلمي عاشق ايران، راوي روح بوشهر سرزمين نخل و دريا و مردمان فرهنگدوستش بود و ما هميشه و هنوز به اين صداها نياز داريم. روانش شاد و يادش گرامي باد