• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲ خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3124 -
  • ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۳ آذر

نگاهي به فيلم «گل‌هاي جنگ» اثر ژانگ‌ييمو

به سوي ابديت گل‌هاي جنگ

  كامل حسيني/ سينما گاهي در حكم باز آفريدن جهان واقعيت است. واقعيت‌هايي كه هنگام بازآفريني آن به زواياي نهان و كشف‌نشده‌اش بيشتر آگاه مي‌شويم كه بدون تامل از كنار آنها گذشته‌ايم يا لااقل درك آنها مشكل بوده است و اكنون بازآفريني آنها در سينماست كه ما را در كشف حقايق پنهان ياري مي‌دهد... اگر نگاهي به تاريخ سينماي جهان بيندازيم فيلم‌هاي فراواني مي‌بينيم كه در آنها زمان جنگ و خونريزي به شيوه عريان و بي‌پرده و سرشار از بي‌رحمي‌ها به تصوير كشيده مي‌شوند. آنچه شايسته توجه و تعمق بيشتري است اين حقيقت است كه در لابه‌لاي صفحات تاريخ سينما فيلم‌هايي هستند كه توانسته‌اند از آن سوي واقعيت كشتارها فراتر بروند و در واقع نمايش جنگ‌ها را تنها بهانه‌يي ساخته‌اند براي نشان دادن انسانيت، عشق و مهرباني‌هايي كه در پنهان‌ترين حالت و دور از چشمان ما رخ مي‌دهند... يا جنگ به مثابه پس‌زمينه تيره آشكار مي‌كند تا لحظه‌هايي به رنگ روشن در آنها بتواند به جذابيتي دوچندان خود را متجلي كند. فيلم‌ها با خلق دوباره جهان واقعيت جنگ، ما را به كشف حقايقي رهنمون مي‌سازند كه در لحظه‌ها و سال‌هاي جنگ اتفاق مي‌افتند و اينها بخشي از ساختار و درونمايه فيلم را در خود مي‌گنجانند. همه اين فيلم‌ها شايد مي‌گويند بهانه‌يي براي جنگ نيست كه عشق و انسانيت و مهرباني را متوقف سازد يا شايد مي‌گويند جنگ با تمام تكان دهندگي‌اش مانند آهنرباي قوي‌اي است كه روح معصوم و صادق بعضي انسان‌ها را كه در حالت عادي و صلح غافل از همديگرند جمع مي‌كند و آنها از نزديك، روح همديگر را احساس مي‌كنند و سخن همديگر را مي‌شنوند و ترس و نفرتي مشترك از خشونتي ويرانگر به نام جنگ دارند و اين تلاقي تحت عنوان يك تكيه‌گاه محكم آنها را نگه مي‌دارد جهت استمرار حياتي كه كمتر اميدي به ادامه آن وجود دارد.
 مثال واضحي در گل‌هاي جنگ همان تلاقي كشيش و زنان بي‌سرپناه است كه با جنگ آغاز مي‌شود. تو گويي اين دو كه چه اندازه از هم دورند و هيچ گاه از نزديك همكلام نمي‌شوند و درد و سخن همديگر را نمي‌شنوند تا زماني كه جنگ و ويراني‌ها آنها را به هم نزديك مي‌كند براي ادامه حيات و رهايي. جنگ رويدادي است كه براي قشرهاي مختلف مردم وحشتي مي‌آورد و فراخواندن دردي مشترك به همنوع است كه رهايي و روشنايي مي‌آورد. گل‌هاي جنگ ساخته ژانگ ييمو، كارگردان برجسته چيني درباره اشغال نظامي شهر نانجينگ چين است كه توسط نظاميان ژاپني انجام گرفته است. قتل و جنايات در اين شهر بيداد مي‌كند. صحنه‌يي كه در آن زنان با ورود نوجواني روبه‌رو مي‌شوند كه با مرگ دست و پنجه نرم مي‌كند و باريدن باران را بر سر زبان مي‌آورد. اما يكي از زنان گفت باريدن باران چيه؟ فقط مرگه كه داره روي تو مي‌باره! اين جمله براي بيان اوضاع روحي و حيات بشر در آن مكان محدود و محاصره شده و در آن فضاي كم نور كليسا كافي است تا فاجعه بسيار غم‌انگيز نانجينگ را نشان ‌دهد.
در ابتداي فيلم حمله ژاپني‌ها و از پا در آوردن مردماني كه خود را زير آوار قايم كرده‌اند نمايش داده مي‌شود و البته در فيلم تا اندازه زيادي نيكي به تصوير كشيده مي‌شود اما به همان اندازه بدي‌ها و سنگدلي‌ها نمايش داده مي‌شود تا
همان‌طور كه در بالا اشاره شد نمايش زشتي‌ها مانند صفحه‌يي سياه بتواند زمينه‌يي باشد كه سفيدي‌ها در آن جلوه كند. ژانگ ييمو، كارگردان اين فيلم (درست يا نادرست، بماند) مانند هيچكاك نيست كه درباره اثرش تنها با گفتن جمله «اين يك فيلم است» موضوع را تمام كند بلكه در جايي بيان مي‌كند كه هدف از ساختن اين فيلم و درونمايه آن نمايش عشق و انسانيت و نيكي‌هاي است كه در ميانه جنگ رنگ مي‌گيرند. جنگ با خصلتش تخريب و جنايت را به همراه مي‌آورد اما دراين ميان گاهي نيكي‌ها و اخلاقياتي متعالي كه در بين بعضي انسان‌ها رخ مي‌دهد سزاوار تحسين است و من خواسته‌ام آنها را نشان بدهم.
شايد يكي از شگفتي‌هاي درونمايه اين فيلم حول وجود گروهي مي‌چرخد كه مطرود جامعه هستند اما در عين حال از اين افراد ايثار و اميد و مهرباني مي‌بارد آن هم در دوران بحبوحه حمله ژاپني‌هايي كه حتي حرمت كليسا را مي‌شكنند و انسانيتي حكمفرماني است. اميد به زندگي با وجود قرارگيري در آن شرايط بحراني و خشن جنگ در وجود آنها مي‌درخشد. سكانسي را به ياد بياوريم كه در آن يكي از دختران نوجوان از سختي و بي‌رحمي شرايط مي‌خواهد خود را پرت كند و خودكشي كند اما با ممانعت ديگر زنان روبه‌رو مي‌شود و در آن لحظه او را بيشتر اميدوار مي‌كنند به زندگي و ارزش ذاتي آن. يكي از آن زنان رو به نوجوان مي‌گويد: «زندگي نعمتي مقدس است مال ما نيست كه اون رو بخواهيم دور بيندازيم.» نفوذ اين بيان سحرآميز و اين كلام گويا كه از ته دل‌شان برمي‌آيد توانست دختر نوجوان را از خودكشي منصرف كند.
اين شايد از زيباترين سكانس‌هايي در تاريخ سينما باشد كه «اميد» را در زندگي با آن همه زيبايي در ميان آن همه نااميدي به تصوير كشيده باشد. اميدي كه با هيجان‌انگيزترين جمله از زبان مطرودترين افراد جامعه برآمده است!. تناقضي كه بسيار زيبا در فيلم جلوه مي‌كند يعني زايش اميد و تاكيد بر استمرار حيات در اوج يك نااميدي كه شهر خونين نانجينگ تجلي عيني آن است و حيات در آن ناممكن شده است. اگر فيلم را با دقت ببينيم بيشتر و بهتر سخن خود كارگردان روشن مي‌شود كه تا چه اندازه انسانيت در آن به تصوير كشيده مي‌شود آن هم انسان‌هايي كه در بروز جنگ نقش ندارند و سرانجام تنها آنها هستند كه گرفتار و قرباني جنايت مي‌شوند. اما وجود همين تنگناهاي جنگ‌ها نتوانسته است كه آنها را به زانو درآورد و انسانيت را از ياد آنان ببرد. تنگناها و مشكلات و بحراني كه دختران نوجوانان و زنان با آن دست به گريبان هستند به صورت مضاعف نشان داده شده است. البته فرم فيلم (از طريق ميزانسن آن) بسيار موفق توانسته است اين محدوديت و تنگناها و بي‌خانمان بودن را نمايش دهد. عده معدودي زنان و دختران نوجوان است كه زنده مانده‌اند و تقريبا همه قتل عام شده‌اند و تنها مكاني كه باقي مانده است تا به آن پناه بياورند همان فضاي محدود كليساست كه خروج از آن در حكم فجيع‌ترين مرگ است. شايد بتوان نمونه ديگر از اخلاق انساني و زيبايي پنهان و كشف نشده را در آن زنان يافت آنجايي كه خود را فدا مي‌كنند و به كمك مهارت و زبردستي كشيش خود را شبيه دختران نوجوان درمي‌آورند. دختران نوجواني كه قرار بود در شكوه پيروزي ژاپني‌ها سرودي را بخوانند و بعدها سرنوشت آنان به دست ژاپني‌ها به تباهي كشيده مي‌شود.
زنان كه خود را به شكل آنها در مي‌آورند و تشخيص اين شباهت توسط ژاپني‌ها مشكل مي‌شود. آنها خود را فدا مي‌كنند و تن به سرنوشتي مي‌سپارند كه معلوم نيست چقدر وحشت آور است اما مي‌دانند و مهرباني آنها همچنين حكم مي‌كند كه بهتر است آنها به جاي دختران نوجوان به دست ژاپني‌ها گرفتار شوند.
پايان فيلم به طرزي بسيار هنرمندانه به عمق ناخودآگاه نفوذ مي‌كند. رهايي و خروج از شهر دختران نوجوان از دست ژاپني‌ها به كمك كشيش راهي است كه در آن به سوي ابديتي در حركتند و مكان توقف و پايان حركت آنها نشان داده نمي‌شود. زندگي و سرنوشت آن زنان از جان گذشته را هم نمي‌بينيم، چون خود را به سرنوشتي نامعلوم سپرده‌اند. تو گويي دختران نوجوان به سوي رهايي ابدي در حركتند. ابديتي كه به موازات آن، ايثار زنان فداكار هم در جنب و جوشي پنهاني و ابدي‌اند تا سربلندي و كرامتي انساني را
در ازاي  ابديت رقم  بزنند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون