• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3332 -
  • ۱۳۹۴ چهارشنبه ۱۱ شهريور

انتقاد‌هاي «گونتر گراس» از زير خاك

بهار سرلك/ «گونتر گراس»، رمان‌نويس آلماني، در طول زندگي‌اش با پادرمياني‌هاي ادبي‌ در مورد مسائل مختلف از «گناه بعد از جنگ» گرفته تا درگيري‌هاي اسراييل با فلسطين به وجدان آگاه آلمان شخصيت بخشيد و حتي مرگ او در آوريل گذشته از عزم راسخ
گونتر گراس براي مباحثه نكاست.

در آخرين اثر گونتر گراس كه جمعه گذشته در آلمان منتشر شد، اين رمان‌نويس و شاعر برنده جايزه نوبل از زير خاك نيز درباره انتقادات تندوتيزي كه به پناهنده‌ها مي‌شود، هشدار مي‌دهد. در شعر «درباره ميرايي» شاعر از اين موضوع تاسف مي‌خورد كه روزگاري آلماني‌ها خود پناهنده بودند و حالا همان تعصبي را كه بومي‌ها به آنها روا داشتند با پناهنده‌ها دارند.

بعد از پايان جنگ جهاني دوم ميليون‌ها آلماني مجبور به جابه‌جايي از اروپاي مركزي و شرقي شدند و گراس در شعر «بيگانه‌ترسي»، مي‌نويسد اين پناهنده‌ها با فريادهاي «بازگرديد به آنجايي كه آمديد!» روبه‌رو مي‌شوند و بنابراين سعي مي‌كنند در ديگر مناطق آلمان اقامت كنند. شاعر ادامه مي‌دهد: «اما آنها ماندگار شدند» و همان لحن طرد كردن خارجي‌هايي را كه از سرزمين‌هاي خيلي دور آمدند به شعرش مي‌دهد.

اين شعر با نتيجه‌اي اميدواركننده پايان مي‌يابد و شاعر مي‌گويد زماني مي‌رسد كه «آنهايي كه هميشه بومي هستند» بيگانگي خود را در ديگران مشاهده مي‌كنند.

آخرين اثر گراس پس از مرگش درست در همان هفته‌اي منتشر شد كه بحث‌هاي نگران‌كننده‌اي در مورد اين بود كه پناهنده‌هاي آفريقاي شمالي و بالكان را نبايد مانند پناهنده‌هاي «آلمان بومي» بدانيم.

در برنامه‌اي كه هفته گذشته از تلويزيون آلمان پخش شد، «ساشا لوبو» ستون‌نويس و وبلاگ‌نويس مطرح اين كشور پيشنهاد داد به جاي استفاده از كلمه «پناهنده» از «مردم جابه‌جا شده» استفاده كنيم. وزير داخلي بايرن «خواكيم هرمان» پيشنهاد لوبو را «بي‌حرمتي» خواند.

اما بحران پناهندگي تنها موضوع سياسي نيست كه گراس در آخرين دفتر نظم و نثرش به آن پرداخته است. شعر «مامان» حمله‌اي خشمگينانه‌ به صدراعظم آلمان «آنگلا مركل» دارد. گراس در اين شعر مركل را كسي مي‌داند كه «با هزاران كلمه هيچ نمي‌گويد» و به دام لابي‌گرهايي كه دنبال سود و منفعت خود هستند افتاده و «مانند مافياها او را تهديد مي‌كنند.»

گراس كه در طول زندگي‌اش حامي حزب سوسيال دموكرات‌ها بود، زماني كه اين حزب با حزب دموكرات مسيحي مركل ائتلاف كرد، ناراحت شد. گراس در شعر «معامله‌هاي پولي» نگاهي انتقادي به «شيادهاي مالي كه از اعتياد به سود رنج مي‌برند» دارد. در حالي كه «پاپ فرانسيس» از مصايب «اتمامپول» موعظه مي‌كند، گراس، از سوي ديگر، با كنايه مي‌گويد ساعت به ساعت به كوه بدهي‌ها افزوده مي‌شود: «روزي در نوامبر (اين كوه) سقف ابرها را مي‌شكافد.»در متني كوتاه گراس از اينكه اينترنت مردم را با مشكلات واقعي دنيا غريبه كرده است، شكايت مي‌كند. او مي‌نويسد: «بمب‌هايي كه هر روزه در عراق فرود مي‌آيند و جسد‌هايي كه رديف به رديف زير ملحفه‌ها خوابيده‌اند خود را به مردن زده‌اند و نسخه‌هاي بازي‌هاي كامپيوتري واقعيت دارند؛ صحنه‌هاي جنايت در غزه فقط جاروجنجال‌ روزنامه‌ها هستند كه هدف‌شان خنداندن ميليون‌ها كاربر (اينترنت) است، (كه بگويند) يك بحث‌وجدل ديگر به پا شد.»اگر تابه‌حال از كتاب «درباره ميرايي» استقبال شده از طرفي به اين خاطر است كه موعظه‌هاي سياسي از طريق تامل‌هاي شخصي شاعر در مورد اخلاقيات متعادل شده است.

در اين كتاب شعري است درباره مشكلاتي كه سمعك، مانند انعكاس‌هاي صداي سرفه‌، براي اين نويسنده به وجود آورده است. نثري هم در مورد اينكه چگونه گراس نوه‌هايش را با آخرين دندان‌هاي واقعي‌اش ترسانده است. در اين متن نقاشي يك مترسك نيز ديده مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون