عبدالرضا فرجيراد در گفتوگو با «اعتماد»:
اروپاييها براي تقويت برجام به تهران ميآيند
گروه ديپلماسي| موج دوم ترافيك سفر مقامات اروپايي به ايران آغاز شده است. در نخستين روز هفته جاري، وزير امور خارجه چك به ايران آمد و هياتي بلندپايه شامل سه وزير اسپانيايي شب گذشته به تهران وارد شد و امروز نيز رييسجمهور اتريش به ايران خواهد آمد. عبدالرضا فرجيراد، استاد ژئوپولتيك دانشگاه و سفير اسبق ايران در نروژ و مجارستان در گفتوگو با «اعتماد» معتقد است كه اروپاييها در سفر به ايران در حال دادن دو پيام هستند؛ يكي به امريكاييها تا بگويند كه ديگر نميخواهند راه پيشين را ادامه دهند و ديگري، به ايران تا نشان دهند كه در عزمشان جدي هستند. مشروح اين گفتوگو در ادامه ميآيد:
اهميت سفر مقامهاي اروپايي به ايران چيست؟
اهميت سفر سران و مقامات عالي كشورهاي اروپايي در اين نهفته است كه اروپاييها احساس كردهاند فشاري كه روي جمهوري اسلامي ايران بوده است، هماينك با دستيابي به توافق هستهاي ايران و گروه 1+5 در حال برداشته شدن است و اين ايران، آن ايران تحت فشار سابق نيست و ديگر آن محدوديتها را در عرصههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و منطقهاي و... احساس نميكند و با توجه به اين مساله ميخواهند با كشورمان ارتباط برقرار كنند. بايد يادآور شوم كه كشورهاي اروپايي تا يك دهه پيش همكاري اقتصادي هنگفتي با ايران داشتند و نخستين شريك تجاري تهران بودند اما به دليل رويكرد دولت پيش و البته تحريمها، اين ميزان از همكاري به صورت چشمگيري كاهش يافت اما آنها هماكنون احساس ميكنند فضاي تجاري و سرمايهگذاري جديدي براي همكاري با كشورمان ايجاد شده است. با توجه به اين مساله، آنها فهميدهاند كه رقباي قدرتمندي وجود دارند و متوجه شدهاند كه اگر كند عمل كنند ديگر عرصهاي براي عمل برايشان باقي نخواهد ماند. از سوي ديگر، ايران در منطقه ژئوپولتيكي حساسي قرار دارد. هماكنون وضعيت خاورميانه در شرايط بغرنجي به سر ميبرد. كشورهاي بسياري در منطقه ما درگير بحران هستند و برخي در آبستن آن قرار دارند. ايران در ميانه اين كشورهاي پرتلاطم قرار دارد و انصافا، امنترين و ثباتسازترين كشور در خاورميانه است. اروپاييها ميدانند بدون همكاري با ايران مسائل منطقهاي حل نخواهد شد و بنابراين به دنبال به دست آمدن راهكارهايي هستند تا با كمترين هزينه مسائل منطقهاي را حل و فصل و ثبات منطقهاي را ايجاد كنند. اهميت مساله با توجه به اوج گرفتن مهاجرتهاي سنگين به اروپا بيش از پيش شده است زيرا كساني كه به موج مهاجرت به اروپا پيوستهاند، دليل اصلي مهاجرتشان، مسائل منطقهاي است.
فكر ميكنيد كه اين سفرها به كشورمان چه تاثيري ميتواند بر فضاي بينالمللي داشته باشد؟
طبيعتا هنگامي كه چند كشور مهم اروپايي به ايران بيايند، مابقي كشورها، از شرق تا غرب اروپا و از آسيا و امريكا نيز متوجه ايران خواهند شد و به كشورمان ميآيند. البته هر كدام از اين كشورها، اولويتهاي متفاوتي را دنبال ميكنند. مثلا وزير امور خارجه چك كه به تهران آمده است، مسائل اقتصادي را بيش از هر مساله ديگري دنبال ميكند ولي فرانسويها بيشتر مسائل منطقهاي و سياسي را مورد توجه قرار ميدهند. برخي نيز دغدغهها و اولويتهاي تركيبي دارند همانند آلمان و اسپانيا. با اين وجود، فضايي ايجاد شده است كه هر كدام از اين اروپاييها، ميخواهند به نحوي با سرعت به ترميم فضاي گذشته و جبران آن بپردازند. حتي در درون كشورها، افكارعمومي و بخش خصوصي براي حضور در ايران رقابت وجود دارد و آنها به دولتمردان و ديپلماتهايشان فشار ميآورند كه به ايران بيايند. نمونهاي از اين فشار را ميتوان در فشار افكارعمومي انگليس براي سفر فيليپ هاموند به تهران ديد.
هنوز وضعيت توافق هستهاي در كنگره امريكا مشخص نيست. آيا سفر مقامات اروپايي معناي آن را ندارد كه اروپاييها منتظر امريكا نيستند؟
اروپايي در سفر به تهران دو پيام را ميدهند؛ يكي به امريكاييها و مخالفان توافق و ديگري به ايران. پيامي كه به امريكاييها ميدهند آن است كه آنها علاوه بر اينكه خواستار همكاريهاي اقتصادي با ايران هستند، ديگر نميخواهند روند پيشين كه عليه ايران بوده را ادامه دهند و ميخواهند در عرصههاي ديگر با ايران كار كنند. پيام ديگر كه به ايران است، آن است كه ميخواهند به ايران بگويند تا زماني كه ايران به توافق هستهاي پايبند است، ما هستيم و با شما همكاري ميكنيم و اين فضاي مثبت باقي است.
اين سفرها، تضميني براي اجراي برجام خواهد بود؟
بله، اروپاييها با اين سفرها و با سرمايهگذاري در ايران ميخواهند كشورمان را ترغيب كنند تا برجام باقي و به تعهداتش پايبند بماند.
به چه ميزان زمينههاي همكاريهاي منطقهاي ايران با اروپاييها وجود دارد؟
مسائلي كه هماينك در خاورميانه در حال رخ دادن است، با همكاري ايران و كشورهاي موثر در منطقه مانند برخي كشورهاي منطقه، اروپا، روسيه و امريكا قابل حل است اما لازمه ديدن واقعيات منطقه است. من اعتقاد دارم كه اروپاييها خود در به وجود آمدن اين بحرانها مقصر هستند. بهار عربي در خاورميانه رخ داده بود اما چه كسي آن را به هم زد؟ جريانات تروريستي در منطقه توسط چه كساني نشأت ميگيرند؟ تروريستها توسط چه كساني حمايت ميشوند؟ اروپاييها بهتر ميدانند كه ريشه اين مسائل از كجاست؟ نتيجه اين بحرانها و كمك به گروههاي تروريستي، اوج گرفتن موجهاي مهاجرت به اروپاست؛ به عبارتي، اروپاييها از اين بحران ضربه ميخورند. آنها در گفتوگو با ايران بايد ريشه اين بحرانها را بپذيرند و زمينههاي حمايت از تروريستها را قطع كنند. اين نخستين گام براي همكاري خواهد بود.