درباره نمايش «نميدونم فردا چي ميشه»
مرداب تنهايي
سميرا مهدوي
نمايش «نميدونم فردا چي ميشه» اثر «تنسي ويليامز» نمايشنامهنويس مشهور قرن بيستم امريكاست. اين نويسنده را با آثار شاخصي مانند «باغوحش شيشهاي» و «اتوبوسي به نام هوس» ميشناسند. مهمترين ويژگي آثار ويليامز شخصيتهاي ويژه نمايشنامههاي اوست. اين نمايشنامهنويس، در طول نمايش به روانكاوي شخصيتها ميپردازد. اين مهم هر لحظه از نمايش دريچه تازهيي از ابعاد كاراكترها را پيش روي مخاطب به نمايش درميآورد. در دو اثر يادشده و همچنين نمايشنامه «نميدونم فردا چي ميشه» ويليامز تاكيد ويژه خود را بر كاراكتر زن نمايش ميگذارد و مخاطب را هرلحظه به شناخت عميقتري از ابعاد شخصيت او ميرساند. بيمارگونگي در شخصيتهاي زن آثار ويليامز چشمگير و قابلبحث است.
در شروع نمايش ما با زني عادي و مردي كه دچار ناتواني در حرفزدن و بروز احساسات خود است، مواجه ميشويم. اين روند تا پايان نمايش سير معكوسي را طي ميكند. به تدريج جاي زن و مرد عوض ميشود. در واقع كاراكتر زن دچار نوعي بيمارگونگي است كه گاه به روانپريشي نزديك ميشود. ما كوشيديم بر اساس تحليلي كه از متن داشتيم، به طراحي ميزانسنها بپردازيم. زن مدام در حال حركت روي صحنه است و مدام حرف ميزند اما هيچگاه دست به عمل نميزند. او از روال تكراري در روابط خود سخن ميگويد اما قادر به تغيير در وضعيت كنوني خود نيست. در واقع هميشه در حال فرافكني است و اما مرد حركات كم و ميزانسنهاي محدودي دارد، و كمتر حرف ميزند ولي يكسره دست به عمل ميزند. در حقيقت اگر عملي روي صحنه رخ ميدهد، از جانب مرد است. بنابراين در مورد شخصيت مرد سكون به مثابه حركت تعريف ميشود و در مورد زن برعكس. او هرچه دست و پا ميزند، بيشتر در مرداب تنهايي و روانپريشي خود فرو ميرود. بنابراين مخاطب با دو نوع طراحي در ميزانسن مواجه ميشود كه در كنار هم دچار پارادوكس هستند. اين پارادوكس عامدانه شكل گرفته است. نكته ديگر كه كوشيديم در نمايش «نميدونم... » به آن بپردازيم، انتخاب و چينش سكوتهاي نمايش است. در حقيقت بخش عمدهيي از ناگفتههاي دو شخصيت در سكوتهاي طولاني بين ديالوگها نهفته است. در مورد دكور يا بهتر آنكه بگوييم طراحي صحنه، لازم است يادآوري كنم كه هرآنچه روي صحنه مشاهده ميشود، مورد استفاده شخصيتها قرار ميگيرد؛ از فضاي صحنه تا آكسسوار.
بنابراين ما در تعريف خود عنصر دكور را حذف و طراحي صحنه را جايگزين آن ميكنيم. همچنين گفتني است تم اصلي نمايش تنهايي انسانها و ناتواني در برقراري ارتباط با يكديگر است. حقيقت آن است كه همين عدم برقراري ارتباط ميان انسانها به خصوص زن و مرد به تنهايي خوفناك هر يك ميانجامد كه البته ويليامز نمايش را با اين همه تلخي به پايان نميرساند.
نمايش «نميدونم... » خود زندگي است با كاراكترها و موقعيتهايي آشنا. بنابراين به افرادي كه توان مواجهه با حفرههاي تاريكي از درونيات خود را دارند، توصيه ميكنيم به ديدن نمايش ما بيايند.
٭كارگردان نمايش «نميدونم فردا چي ميشه»