• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3391 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۱ آبان

در نشست «تحولات ژئوپولتيك جهان در سال ۲۰۱۵» مطرح شد

ايران پختگي استراتژيك در رفتار خود دارد

علي وراميني/ اخيرا انجمن علوم سياسي با همكاري انجمن ژئوپولتيك ايران، قطب علمي جغرافياي سياسي دانشگاه تربيت مدرس و خانه انديشمندان علوم انساني نشستي تحت عنوان «تحولات ژئوپولتيك جهان در سال ۲۰۱۵» برگزار كرد. مهمان ويژه و سخنران اصلي اين نشست «ميشل فوشه» استاد فرانسوي و سرشناس ژئوپولتيك بود كه در كالج مطالعات جهان وزارت خارجه فرانسه هم تدريس مي‌كند. وي سخنان خود را با اين پيش فرض شروع كرد كه جهان بيش از پيش درگير بحران و منازعه است و تقريبا در تمام دنيا اين منازعات در جريان است. ديگر سخنران اين برنامه كاظم سجادپور، استاد دانشكده روابط بين‌الملل و رييس انجمن علوم سياسي بود. وي ضمن ترجمه چكيده‌اي از سخنراني ميشل فوشه سخناني كوتاه هم بيان كرد كه در ادامه مي‌خوانيد.

 

دلايل عمده منازعات بين‌المللي

سخنان پروفسور ميشل فوشه در نشست «تحولات ژئوپلتيك جهان در سال ۲۰۱۵» كه در خانه انديشمندان علوم انساني برگزار شد حول يك سوال اصلي مي‌گشت. چرا اين همه تنش، تنازع و بحران يك زمان و در نقاط مختلف در دنيا در جريان است؟

وي دو دليل عمده براي اين وضعيت برشمرد: دسته اول، عناصر سيستميك و مربوط به نظام و سامان بين‌المللي و دسته دوم مربوط به مسائل منطقه‌اي است. او در توضيح دلايل دسته اول گفت: دوره جنگ سرد، دوره راحتي و دنيا ساده بود، اما بعد از فروپاشي نظام شوروي وضعيت تغيير كرد و علاقه‌مندي بسياري به مفهوم چندقطبي‌گري ايجاد شد كه آقاي «شيراك» آن را به كار برد. اين چندقطبي‌گري را ديگران هم مطرح مي‌كردند و عده‌اي مانند ريچارد هاوس در شوراي روابط خارجي امريكا گفتند كه «ما با يك دنياي بي‌قطب رو‌به‌رو هستيم». بحث‌هاي مختلفي در اين زمينه انجام شد، اما با توجه به تغيير صورت گرفته در نظام بين‌المللي، سه فاكتور مربوط به نظام ايجاد اين بحران‌ها مطرح شد. فوشه تغيير وضعيت امريكا را يكي از اين فاكتورها خواند و افزود: امريكا هنوز يك قدرت مسلط است، اما آنچه فكر مي‌كردند كه بعد از جنگ سرد مي‌توانند همه دنيا را به صورت يك قطبي شكل دهند، به همه مناطق بروند و رژيم‌هاي سياسي را تغيير دهند، جواب نداد و مورد مخالفت چه فرانسه و چه آلمان قرار گرفت. با انجام جنگ‌هايي مانند جنگ عراق، اين پروژه به‌طور كلي به آن موفقيت نرسيد بنابراين نقش امريكا مهم است. دولت اوباما در دو باري كه در انتخابات برنده شده، برنامه انتخاباتي وي ضد جنگ بوده است؛ مردم امريكا هم مردمي علاقه‌مند به درگيري در جاي ديگري نيستند، گرچه شايد در اينجا نتوان به سادگي به اين نكته توجه كرد.

او فاكتور دوم را «برآمدن مجدد روسيه و چين» دانست و با نگاهي در قالب تاريخي بودن اين دو كشور تصريح كرد: روسيه كشوري داراي قدرت نظامي و غرور ملي با دستگاه‌هاي ديپلماتيك گسترده است و چين هم به همين شكل تاريخي دارد. چين مي‌خواهد به تدريج بالا آمدن را در منطقه خود آغاز كند. در مورد روسيه هم بايد گفت آنچه در فروپاشي شوروي اتفاق افتاد و به يكسري از كشورهاي مختلف بازگشت، به‌طور عمده يك نزاع دروني بين گورباچف و يلتسين بود. گورباچف دوست داشت اتحاد شوروي را حفظ و آن را اصلاح كند و يلتسين طرفدار اين وضعيت بود. ۲۰۰۸ كه مسائلي در گرجستان پيش آمد، اين دوره تمام شد و پوتين مي‌خواهد نقش شوروي سابق را ايفا كند. فوشه با بيان اينكه ديگر قدرت‌ها مانند بلژيك در امريكاي لاتين يا هند نمي‌توانند آن نقش جهاني را داشته باشند، گفت: هند با وجود مسائل داخلي و مساله با همسايگان و چالش‌هايي كه دارد، براي برآمدن تلاش مي‌كند. آنچه در مورد هند مهم است، تسلط نيروي دريايي هند بر اقيانوس هند است. ژاپن هم از شرايط موجود، برخوردهاي موجود درباره چين و وضعيت امريكا بسيار ناراحت است و عصبانيت آن در رفتارهاي مختلف قابل مشاهده است. ژاپن در حال بازنويسي قانون اساسي خود است و مشاهده مي‌شود كه براي نخستين بار در جيبوتي پايگاه نظامي خارج از ژاپن دارد. اين سياست امريكايي‌ها تحت عنوان «ثقل گرايي به سمت آسيا» با مشكلاتي رو به‌رو است و نتيجه نمي‌دهد.

او سومين فاكتور مربوط به تغييرات نظام محور براي ايجاد اين بحران‌ها را پديده‌اي تحت عنوان نقش روزافزون بازيگران غير حكومتي خواند و افزود: همه سازمان‌هاي غيردولتي و ديگر بازيگران غيرحكومتي نيز در اين دسته جاي مي‌گيرند. به‌طور مثال در اجلاسي براي تغيير آب و هوا كه قرار است در دو سه هفته آينده در پاريس برگزار شود، چهل هزار نفر به پاريس خواهند آمد كه به‌طور عمده از سازمان‌هاي دولتي اما اثرگذار هستند و دولت‌ها به تنهايي نمي‌توانند تصميم بگيرند. هر تصميمي هم دولت‌ها در اين مورد بگيرند در اجراي آن عناصر غيرحكومتي موثر خواهند بود.

فوشه در ادامه در توضيح دسته دوم دلايل بحران‌هاي جاري يعني دلايل منطقه‌اي گفت: 70 درصد بحران‌هايي كه در حال حاضر در دنيا وجود دارد، در فاصله سه تا شش ساعت پرواز از پاريس است يعني 70 درصد آن در اين شعاع پروازي قرار مي‌گيرد. اگر ايران را قرار دهيم اين عدد به 80 درصد مي‌رسد. يك دليل اصلي در رابطه با اين بحران‌ها از نظر منطقه‌اي به ويژه در آفريقا ضعف دولت و نهاد دولت است. او با اشاره به دولت سودان جنوبي توضيح داد كه چگونه اين دولت‌ها ضعيف شده‌اند و كاركرد اصلي خود را ندارند و بيان كرد: دولت سودان جنوبي اشتباه امريكا بود. در نتيجه اين شرايط يك نوع برهم‌ريختگي وجود دارد كه بر امنيت همه اثر مي‌گذارد و بر امنيت داخلي كشورها هم اثر دارد. در اين دوران بسيار دردناك تغيير براي دنياي عرب، ارتباط بحران‌ها با همديگر قابل توجه است. اين بحران‌ها ارتباط بسياري با همديگر دارند. حوادث رخ داده در تونس موجب شد كه رژيم آن آسيب ببيند. حادثه‌اي كه در چند روز گذشته در شرم‌الشيخ رخ داد، باعث شد اين منطقه بسته شود و ضربه‌اي به اقتصاد مصر وارد كند.

فوشه ايران را كشوري با ثبات دانست و گفت: فرانسه و ايران در بخشي از مسائل موافقت و در بخشي ديگر نيز اختلاف دارند كه بايد در آن موارد صحبت كرد. مدتي طولاني است كه اين دو كشور صحبت نكرده‌اند و اين آغاز صحبت‌هايي در اين مورد خواهد بود.

 

عقب‌نشيني امريكا و خلأ قدرت

در ادامه جلسه و در پرسش و پاسخ فوشه با رد اين نظر كه روند دخالت امريكا در كشورهاي جهان ادامه‌دار است، گفت: «من درباره وضعيت ژئوپولتيك سال 2015 ميلادي صحبت مي‌كنم. صحبت از امروز است و مقايسه آن با شرايط گذشته. واقعيت آن است كه مثال‌هاي زيادي وجود دارند كه اين نظر را رد مي‌كنند. براي مثال، در افغانستان «حامد كرزاي» رييس‌جمهوري پيشين آن كشور خواستار اعزام نيروهاي بيشتر امريكايي شد اما دولت امريكا اين درخواست را رد كرد. درباره عراق نيز دولت آن كشور بر اين نظر بود كه تصميم اوباما براي خروج نيروها از آن كشور تصميمي زودهنگام، خام و نسنجيده بوده است. همچنين در اروپا نيز شاهد همين وضعيت بوده‌ايم. براي مثال، دولت لهستان خواستار اعزام نيروي زميني امريكا به آن كشور شد و استدلال كرد كه در قالب پيمان ناتو امريكايي‌ها موظف به حمايت از كشورهاي اروپايي در برابر روسيه و متحدانش هستند. در تمام اين موارد مشخص است كه ديگران خواستار مداخله امريكا بودند و آن كشور اين درخواست را رد مي‌كرد. اين موضوع را درباره سنگاپور نيز ديديم. دولت آن كشور خواستار اعزام نيروي دريايي امريكا براي ايجاد توازن قوا در برابر چين شده بود». او اشاره كرد كه در مقابل سياست چرخش به آسيا دولت اوباما نيز دستاورد چنداني نداشته است.

پروفسور فوشه در ادامه اين جلسه اشاره كرد كه به نظرش ايران و امريكا داراي همپوشاني منافع مشترك در افغانستان و عراق هستند. او درباره رويكرد دولت كنوني امريكا در قبال مسائل بين‌المللي گفت: «سياست خارجي وابسته به منافع ملي است. منافع ملي امريكا ايجاب مي‌كند كه ثبات در مناطق مختلف جهان برقرار باشد. درباره بحران‌هاي كنوني به‌خصوص در خاورميانه بايد بگويم كه اكنون اگر موضوع ظهور قدرت چين و بحران سوريه را در نظر بگيريم اولي براي امريكا در اولويت قرار دارد و از درجه اهميت بالاتري برخوردار است چرا كه اقتصاد چين قدرتمند است. شركت‌هاي فناوري امريكايي به دليل ارزان بودن نيروي كار و سوددهي بيشتر اكنون در چين در حال فعاليت و رقابت با رقباي چيني خود هستند». او اشاره كرد كه عقب‌نشيني امريكا در بسياري از نقاط جهان در نهايت باعث ايجاد يك «خلأ قدرت» خواهد شد.

 

بحران عراق نيازمند سياستي جامع

پروفسور فوشه در ادامه و در اين باره كه چه چشم‌اندازي پيش روي عراق و يمن قرار دارد و خطر تجزيه آن كشورها تا چه اندازه زياد است، گفت: «بخش عمده‌اي از وضعيت كنوني عراق در نتيجه سياست‌هاي نادرست «پل برمر» حاكم دولت موقت عراق پس از سقوط صدام حسين است. او با سياست‌هاي خود تمامي اعضاي حزب بعث را از ادارات دولتي و نهادهاي كليدي بركنار و ارتش ملي عراق را منحل كرد. اين موضوع به ايجاد خلأ قدرت و ضعف دولت و در نتيجه آن برآمدن گروه‌هاي تروريستي در عراق كمك كرد». پروفسور فوشه در بخش ديگر از اظهارات خود اشاره كرد كه انتخابات يكي از لوازم اصلي دموكراسي است با اين حال، برگزاري انتخابات در كشوري چندقوميتي و فرقه‌اي همانند عراق آن هم در صورت فراهم نبودن بسترها باعث ايجاد بي‌ثباتي بيشتر شده است. پروفسور فوشه ضمن تشريح وضعيت كنوني عراق افزود: «براي حل بحران در عراق نيازمند سياست جامعي هستيم. تمام قدرت‌ها بايد براي حل بحران در آن كشور حس مسووليت‌پذيري داشته باشند و از تجزيه جلوگيري كنند. وضعيت ايجادشده در عراق اين‌گونه است كه اقليت سني پس از سرنگوني صدام به حاشيه رانده شدند. در سوريه وضعيت بالعكس است و اكثريت سني نقش چنداني در قدرت سياسي نداشته‌اند و قدرت اصلي در دست علويان بوده است. در عراق در بخش‌هاي شمالي آن كشور كردها از كمك‌هاي خارجي برخوردارند. آنان توان نظامي در دست‌گيري كنترل موصل را نيز در شرايط كنوني دارند اما به دليل احتمال ايجاد تنش‌هاي فرقه‌اي در ميان سني‌ها به چنين اقدامي مبادرت نورزيده‌اند».

 

پختگي استراتژيك در رفتار ايران

سجادپور نيز در بخش پاياني اين نشست به تحليل مسائل ژئوپولتيك جهان در سال 2015 پرداخت. وي در اين باره گفت: روابط بين‌الملل متشكل از سه عنصر بازيگران، كنشگران و كنش اين دو است. آن چيزي كه مشاهده مي‌كنيم اين است كه كنشگران امروزه بسيار زياد شده‌اند. در بين اين كنشگران قدرت‌هاي منطقه‌اي و بازيگران كوچك برجسته شده‌اند. قدرت‌هاي منطقه‌اي فضاي عمل بيشتري پيدا كردند. ايران هم يكي از قدرت‌هاي منطقه‌اي است. اما در رابطه با ايران آن چيزي كه بايد مورد توجه قرار بگيرد، اين است كه ايران امنيتش را چه به لحاظ سخت افزاري و چه نرم‌افزاري خود تامين مي‌كند. سجادپور در ادامه بيان كرد كه ايران يك پختگي استراتژيك در رفتار خود دارد كه اين سخن وي مورد توجه فوشه قرار گرفت. رييس انجمن علوم سياسي ايران اشاره كرد كه تقويت نقش «بازيگران منطقه‌اي» يكي از ويژگي‌هاي برجسته و بي‌سابقه نظام بين‌المللي در سال‌هاي اخير است و در اين باره افزود: «از آفريقاي جنوبي تا برزيل و ايران، تركيه و عربستان سعودي در خاورميانه همگي كشورهايي هستند كه نشان مي‌دهند قدرت‌هاي منطقه‌اي تازه ظهور در حال قدرت‌گيري هستند».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون