نفوذ؛ تجربه ديروز و خطر فردا
الياس حضرتي
رهبري معظم انقلاب اسلامي مدتي است كه مستمرا بر موضوع «پروژه نفوذ» تاكيد كردهاند و نگراني خود را از اين مبحث در ملاقاتها و طي پيامها و سخنرانيهاي مختلف اعلام ميدارند.
نگارنده معتقد است كه با توجه بهشدت اين نگراني رهبري معظم، بايد همه دستاندركاران و مسوولان حكومتي و تمامي دلسوزان انقلاب و نظام و علاقهمندان به ميهن و انقلاب با دقت و جديت بر اين موضوع تامل كنند. حتما با هوشياري رهبر معظم انقلاب و احاطهاي كه ايشان بر تمامي جوانب، تحركات و تحولات كشور، منطقه و جهان دارند به نظر ميرسد كه در معرض خطر بزرگي قرار گرفتهايم. چنين نفوذهايي در دستگاههاي اطلاعاتي، امنيتي و نظامي و همچنين ارگانهاي مختلف از ديرزمان وجود داشته و دستگاههاي امنيتي ما با تجربههاي طلايي كه دارند آنها را در اكثر موارد كشف و خنثي ساختهاند. اين موضوع در كشورهاي ديگر هم به طور معمول وجود داشته است. لذا جاي نگراني وجود دارد و بايد حساس بود اما نگرانيهاي رهبري انقلاب فراتر از اين مسائل است. معتقدم جريان نفوذ را بايد در ابعاد وسيعتر و در لايههاي مختلف بررسي كرد. نخستين نكته اين است كه از شرايطي كه در كشور ما، منطقه و جهان وجود دارد، غافل نشويم. فراموش نكنيم كه صاحب و وارث انقلاب عظيمي هستيم كه به تعداد علاقهمندان خود، دشمنان قسمخوردهاي با امكانات و برنامههايي وسيع دارد. نكته دوم تلاش دشمنان براي نابودي و تخريب چهرههاي موثر، انسانهاي خدوم و وفادار و ريشهدار انقلاب و ايجاد جو منفي عليه هر فرد توانمند و تاثيرگذار است. در خاطرات ژنرال تيتو اينگونه نقل شده است: «به تيتو گفتند گزارشاتي رسيده كه مسوول دفتر شما كه مشاور شما هم هستند نفوذي است. او باور نكرد. مجددا گزارشي از شماره حسابي در خارج از كشور از اين مشاور به تيتو دادند و چون مشخص شد مشاور تحت نفوذ خارجي است. تيتو از مشاور خود پرسيد ماموريت شما چه بوده؟ پاسخ داد:
« در مورد افراد قوي و لايق نزد شما ضعفهايشان را بزرگ جلوه داده و از افراد ضعيف مرتبا تعريف كنم تا از در مسند قرار گرفتن اقويا جلوگيري كنم.» نكته سوم انفعال در مقابل دشمنان است. اينكه دشمن قوي و قدرتمند است و ما ضعيف و غيرتوانمند، به معناي مرعوب شدن در برابر زرق و برق ديگراني كه دشمن قسم خورده انقلاب هستند، است.
پس از برجام خطر القاي اين فكر كه رفع موضوع ايرانهراسي با نداشتن دشمني و تمام شدن دشمنيها مساوي دانسته شود، همواره بسيار خطرناك است. اعتماد كردن به دشمني كه چند دهه عليه كشور، ملت و انقلاب لحظهاي از خيانت و توطئه دست برنداشته، اشتباه است.
نگارنده همچنان معتقد است كه ملت ما كينههاي انباشته شده از زورگوييها و ظلمهاي امريكاييها را نميتواند فراموش كند. اگر امروز با هر مصلحتي از جمله با محوريت مساله هستهاي با امريكاييها مذاكره ميكنيم دليلي بر كنار گذاشتن كينهها نيست. ظلم در تحريمها فراموششدني نيست. مگر ملت ايران با دنيا چه كرد تا مورد اين ظلمها واقع شود؟ مگر دانشمندان ما چه كردند؟ جز اين بود كه ميخواستند از توان علمي خود براي احقاق حقوق ملت استفاده كنند؟ در نزديكي ايران چه خبر است؟ اينها همه كينههايي است كه در دلهاي مردم جهان انباشته شده است. چرا دنيا بر سر حق مردم بحرين ساكت است؟ چرا در برابر تجاوز به يمن ساكتند؟ در مقابل جنايات سنگين اسراييل سكوت ميكنند؟ اينها همه نتايج حمايت امريكاييها از سعوديها و برخي كشورهاي منطقه است. بنابراين اگر جرياني اين موارد را فراموش كرده و احساس كنند كه رفيق و برادر شدهاند اين سادهانديشي است. بايد بدانند كه نفوذ در سطحي وسيع به لحاظ باور و اعتقاد كامل صورت ميگيرد. اين موضوع بايد همواره تكرار و به يك ادبيات تبديل شود كه مذاكره به معناي فراموشكردن نيست. بايد همه مراقب باشيم جاده صافكن دشمناني كه همواره دندانهايشان را براي ما تيز كردهاند، نباشيم. چه آناني كه به لحاظ فرهنگي و سياسي سادهانديشي ميكنند كه دشمنيها پايان يافته است و چه آناني كه در داخل در جهت تخريب عناصر مفيد اقدام ميكنند و چه آناني كه به مرض غفلت دچار شدهاند. بايد اميدوار بود كه بتوانيم در كنار رهبري معظم انقلاب، در محيطي برادرانه و تحت حمايت مسوولان دلسوز كشور، با وحدت، همدلي و انسجام، فضاي اعتماد را جايگزين فضاي تفرقه و بياعتمادي كنيم.