گزارش «اعتماد» از سمينار «بياعتمادي اجتماعي در ايران» با حضور هادي خانيكي
بياعتمادي اجتماعي؛ تبعيد به درون خويشتن
سرمايه اجتماعي بر اثر اقدامات خاص دولتها ايجاد ميشود
عاطفه شمس/ هادي خانيكي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي در سمينار تحول ساختار رسانه و مساله اعتماد اجتماعي كه اخيرا با عنوان «اعتماد اجتماعي در ايران» توسط موسسه رحمان برگزار شد، با تاكيد بر نقش موثر رسانهها در ايجاد
اعتماد اجتماعي گفت رسانه ميتواند با افزايش ظرفيت گفتوگو و باز كردن جامعه به سوي يكديگر كمك كند، افراد و گروهها يكديگر را ببينند و بر اساس آن ميزان اعتماد نيز افزايش پيدا كند. امروز با وجود اينكه رسانهها گسترش يافته و جامعه گستردهتر شده اما باز به تعبير رايزمن نزديكتر شدهايم كه به جاي نهادهاي قدرتمند، انبوه تنها شكل گرفته است چرا كه هر وقت نهادها قوي شوند اعتماد نيز بالا رفته و هر گاه جامعه به درون خود پناه برد، سطح اعتماد پايين ميآيد. در نتيجه، دشوارترين شكنجه براي ما اين بود كه يك يك به درون خويش تبعيد شديم.
بريده از گذشته، فارغ از آينده
خانيكي سخنان خود را با قرائت شعري از شفيعيكدكني آغاز كرده و گفت شيواترين و واقعيترين تصويري كه از جامعه ايران ميتوان ارايه داد در اين شعر استاد شفيعيكدكني خلاصه شده است: «عمري پي آرايش خورشيد شديم/ آمد ظلماتِ عصر و نوميد شديم/ دشوارترين شكنجه اين بود كه ما/ يك يك به درون خويش تبعيد شديم». وي پس از تاكيد بر اينكه براي شناخت جامعه ايران بايد ابتدا شعر را شناخت گفت در واقع اين شعر
فراز و فرود جامعه ما را نشان ميدهد و اينكه چقدر زود انقلاب توقعات فزاينده شكل ميگيرد و چقدر زود نيز انقلاب سرخوردگيهاي فزاينده به وجود ميآيد. بنابراين به جامعهاي بدل ميشويم كه دچار درونگرايي شده و بر اساس آن قدرت شناخت ديگران، اعتماد و ارتباط با آنها را از دست ميدهد. وي چهار تصوير از وضعيت اجتماعي در ايران ارايه كرد؛ رسانه و مساله گذار تاريخي توسعه، رسانه، مشاركت و اعتماد اجتماعي، سرمايه اجتماعي و مصرف كنوني رسانه در ايران و گفت: بر اساس تحليلها در نتيجه تاثير شگرف رسانهها، ما از گذشته بريده و فرصت انديشيدن به آينده را نيز از دست دادهايم. در زير رگبار اخبار و اطلاعات رويدادهاي ازهمگسيخته، جهانبيني ما جهانيبيني ازهمگسيختهاي شده است كه در آن بزرگترين دورانديشي؛ سودانديشي، چيرهترين احساس؛ آزمندي و محسوسترين حاصل؛ بيگانگي از خويشتن خويش، از ديگر انسانها و طبيعت است.
وي افزود مقايسه نتايج تحقيق علي اسدي و منوچهر محسني در سال 53 درمورد ميزان استفاده از رسانهها، چگونگي گذران اوقات فراغت، خرسندي از زندگي، آرزوها و نيازها و رفتارها و گرايشهاي خانوادگي و مذهبي، روابط اجتماعي، ارزشهاي اخلاقي و اعتقادات بهداشتي ايرانيان و پژوهش محسن گودرزي و همكاران در سال 83 در وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامي با همان مولفهها، حاكي از روند تغييرات ارتباطي و اجتماعي و آسيبهاي جامعه ايراني طي 30 سال اخير است. مصرف راديو در جامعه ايراني رو به كاهش بوده است. با افزايش سواد، سطح رضايت از برنامههاي تلويزيوني كاهش يافته، افزايش سطح آموزش، تاثيري بر ميزان مطالعه مطبوعات نگذاشته و كتابخواني به عنوان مهجورترين شكل مصرف فرهنگي در سالهاي 1353 و 1383 بدون تغيير مانده است. همچنين مهمترين منبع كسب خبر از راديو به تلويزيون تغيير يافته و ميزان مشاركت اجتماعي و عضويت در نهادهاي مدني و شبكههاي اجتماعي در هر دو مقطع پايين بوده است. اما در رابطه با اعتماد اجتماعي، تحليلها نشان ميدهد با افزايش تحصيلات بر ميزان بياعتمادي افزوده ميشود كه خود نشانهاي از بدبيني و يأس گروههاي تحصيلكرده نسبت به شرايط اجتماعي است. از ميان چهار عامل تحصيلات، موقعيت و نفوذ خانوادگي، ثروت و پشتكار فردي در سال 53 تحصيلات و در سال 83 پشتكار فردي مهمترين عامل پيشرفت براي شهروندان ايراني بوده است. اين روند نشانگر رشد فرديت و نزول جايگاه پيشين جامعه و ارتباطات اجتماعي در تصورات فردي است كه ميتواند منجر به كاهش سرمايه اجتماعي، شكنندگي، پرهزينگي و كمدوامي جامعه شود.
خانيكي عناصر عمده اجتماعي را كنشهاي متقابل اجتماعي، تعاملات بين افراد، گروهها و اجتماعات، تعهدات و انتظارات، هنجارها و ضمانتهاي اجرايي موثر، ظرفيتهاي بالقوه اطلاعات، اعتماد اجتماعي، انواع روبط، پيوندها، انسجام اجتماعي و استفاده از منابع و منافع مشترك دانست و گفت: اكنون بيشترين تاكيد بر دو مولفه اصلي اعتماد اجتماعي و مشاركت مدني است. اين دو مفهوم كه امروز در سطح سرمايه اجتماعيشناختي (رابطهاي) و سرمايه اجتماعي ساختاري (نهادي) نيز مطرح هستند، مبتني بر تعهدات و ارتباطات اجتماعي بوده و نسبت وثيقي با شبكههاي پايدار و نهادي شده در روابط اجتماعي دارند. وي همچنين گفت بر اساس پژوهش ملي سنجش سرمايه اجتماعي در ايران در سال 1385 بررسي گونهها و سطوح مختلف سرمايه اجتماعي بر اساس مقياسهاي پنج بعدي روابط انجمني (شبكه روابط با گروهها و نهادها)، هنجارها و اعتماد اجتماعي، پيوندها و اعتماد بين فردي، همبستگي و انسجام اجتماعي و نيز حمايت اجتماعي حاكي از آن است كه كل سرمايه اجتماعي در ايران پايين و رو به متوسط است. سرمايه اجتماعي در بعد روابط انجمني از قبيل همكاري با نهادهاي مدني ضعيفتر و در بعد پيوندهاي بين فردي، مثل رفت و آمد با ديگران قويتر است. سرمايه اجتماعي درونگروهي (قديم) بيشتر از سرمايه اجتماعي بينگروهي (جديد) است و با حركت از سطح خانواده به سطوح بالاتر ميزان سرمايه اجتماعي كاهش مييابد. ميانگين سرمايه اجتماعي در مراكز استانهاي توسعه يافته مثل تهران و اصفهان پايين و در مراكز استانهاي كمترتوسعهيافته مثل سيستانوبلوچستان و ايلام بالاتر است. بنابراين جامعه ايراني با فرسايش سرمايه اجتماعي قديم و
عدم جايگزيني سرمايه جديد روبهرو است. يافتهها در مجموع حاكي از پايين بودن سطح ارتباطات اجتماعي و مناسبات مدني در كشور است كه عملا دال بر وجود آسيبهاي ارتباطي است.
جامعه ما، جامعهاي نظارهگر
اين استاد دانشگاه علامه طباطبايي، همچنين به مصرف كنوني رسانهها اعم از راديو، تلويزيون، سينما و تئاتر و كتاب و مطبوعات اشارهاي داشت و افزود: بر اساس آخرين آمار سايت:
www.internetworldstate.com تا 15 نوامبر 2015 تعداد كاربران اينترنت در ايران 46 ميليون و 800 هزار نفر بوده و تعداد كاربران شبكه اجتماعي فيسبوك 12 تا 17 ميليون برآورد ميشود كه سه ميليون نفر از آنان كاربر فعال حرفهاي هستند. طبق آخرين آمار وزير ارتباطات نيز (3 آبان 1394) تعداد كاربران ايراني نرمافزار پيامرساني تلگرام 14 ميليون نفر برآورد شده است. وي تعدد و تراكم آسيبهاي اجتماعي؛ قابليت تبديل مسائل اجتماعي به آسيب، آسيبها به تهديد و تهديدها به بحران؛ بياعتمادي به عنوان مقدمه آسيبهاي اجتماعي، گستره بياعتمادي در سطوح عمودي و افقي، فردي و نهادي؛ بياعتمادي و نظارهگري اجتماعي و بياعتمادي به مثابه تله و دام اجتماعي را حد مساله اعتماد اجتماعي در ايران دانسته و گفت بدقوارگي در مصرف رسانه در ايران به بدقوارگي در گرايشهاي فرهنگي و اجتماعي نيز ميرسد و اكنون يكي از بزرگترين مشكلات جامعه ما اين است كه بيش از كنشگر بودن نظارهگر است. وي ادامه داد منطق بشري به طور كلي درگير دامهاي اجتماعي است و اين ميتواند وضعيت خطرناكي پديد آورد. دام اجتماعي وضعيتي است كه وقتي بهره كوتاهمدتي در اولويت قرار ميگيرد، در درازمدت كنشگر زيان ميبيند. بنابراين حل مساله دامهاي اجتماعي در گرو ايجاد اعتماد و سرمايه اجتماعي در جوامع است. استقرار هر نظام نظارتي در غياب اعتماد، بسيار هزينهبر است و نيز اينكه افراد به تنهايي قادر نيستند از دامهاي اجتماعي بگريزند. براي گريز از دامهاي اجتماعي، اعتمادي لازم است كه فراتر از اخلاق فردي، بر بنيانهاي نهادي استوار شده باشد. همچنين به توافقي نياز است كه نميتواند بر مبناي نفعجويي و رقابت فردي حاصل شود و به نظام هنجاريني كه تعادل مبتني بر همكاري را ممكن ميسازد.
وي در توضيح بياعتمادي و منطق دامهاي اجتماعي افزود: روتستاين برخلاف رابرت بانتام و ديدگاه سرمايه اجتماعي وي، اعتقاد دارد كه سرمايه اجتماعي نه از چگالي و گستره شبكههاي اجتماعي جامعه مدني بلكه از بالا و بر اثر اقدامات خاص دولتها ايجاد ميشود. براي خلق نهادهايي كه قادر به خلق اعتماد باشند، گفتوگو و دموكراسي مبتني بر گفتوگو ضروري است. پيدايش نهادهاي فراگير، بيطرف و منصفانه كه مولد اعتماد باشند دشوار است و كشورهاي معدودي در جهان توانستهاند چنين نهادهايي را خلق كنند. فقدان اعتماد در نظام اجتماعي باعث بروز فساد بيشتر ميشود، گسترش بياعتمادي در جامعه، تحمل رفتار فاسد را افزايش ميدهد و در نتيجه مشاركت در عمل فاسد آسانتر ميشود. بنابراين فساد ناشي از بياعتمادي و بياعتمادي ناشي از فساد يكي از آسيبها و دامهاي اجتماعي است كه جوامع زيادي از جمله ايران درگير آن شدهاند. وي سپس با تاكيد بر جدي بودن مساله نسبت بين بياعتمادي اجتماعي و فساد، به بيان مشكلات ناشي از ارتباط دامهاي اجتماعي با نهادهاي سياسي، فرهنگ، عقلانيت، حافظههاي جمعي و رسانه، اعتماد و ظرفيت گفتوگو به عنوان مسائل پيش روي جامعه ايران پرداخت و توضيح داد كه در رابطه بين دامهاي اجتماعي و نهادهاي سياسي اعم از حاكميتي، دولتي و مدني چهار مولفه مهم است؛ يكي اينكه اين نهادها خود از تثبيتكنندگان اعتماد هستند و به ميزاني كه نسبت به آنها اعتماد وجود داشته باشد دامهاي اجتماعي كمتري پيدا ميشود. دوم، كارآمدي در حل اختلاف آنهاست. وقتي كه حس دولتداري و دولتمندي در جامعه ضعيف باشد و افراد خود عهدهدار حل مساله خود شوند بياعتمادي به وجود ميآيد. سوم، نهادهاي حاكميتي قانوني است، به ميزاني كه اعتماد به قانون كم ميشود به همان ميزان نيز بياعتمادي تشديد ميشود و در نهايت، به ميزاني كه مبارزه با اعتماد سيستماتيك يا فساد سياه يا ريشهدار در جامعه و در سطوح مختلف به خصوص سطوح حاكميتي جدي گرفته شود اعتماد افزايش مييابد و بالعكس همان طور كه گفته مرحوم دكتر شريعتي نيز تاييد ميكند وقتي كه مصلحتانديشي فراگير شده و قبح خود را از دست ميدهد، خطر بروز و ظهور پيدا ميكند.
استفاده ابزاري از عناصر سازنده فرهنگ
خانيكي در ادامه تشريح مسائل
پيش روي جامعه ايران به نسبت بين فرهنگ، عقلانيت و دامهاي اجتماعي پرداخت و گفت كه در اين رابطه دو رويكرد رايج وجود دارد؛ رويكرد فرهنگي كه طبق آن بايد بررسي كرد اين مساله تا چه حد در بن مايههاي فرهنگي ما رسوخ كرده است. در برابر آن، نگاه انتخاب عقلاني وجود دارد كه ميگويد در برابر جامعه در حال تغيير، شما بايد دست به انتخاب بزنيد و انتخاب شما معمولا پيشفرضهاي شما را اصلاح ميكند. ما باورهايمان را با گونهاي كه زندگي ميكنيم تطبيق ميدهيم نه اينكه بر اساس باورهايمان زندگي كنيم. ما اول زندگي و بعد تغيير ميكنيم و بعد بر اساس تغييرمان تئوري تغيير را ارايه ميدهيم. اين مساله بيان ميكند كه نبايد هيچ يك از اين دو را به تنهايي مبنا قرار داد بلكه گاه ميتوان عامليت و گاه ساختارها را در نظر گرفت.
مساله مهم ديگر اعتماد و حافظههاي جمعي است. به دليل ضعف انباشت تاريخي در جامعه، ما نسبت به گذشته يا به شكلي افراطي افتخارآميز يا با تنفر برخورد ميكنيم. در حالي كه جامعه ايران جامعهاي است كه عناصر مختلفي در آن ميتواند همبستگي و ارتباط را تقويت كند اما به دليل استفاده ابزاري كه از عناصر سازنده فرهنگ مثل دين، سنت و گذشته داريم نتوانستهايم اين عناصر را در خدمت اخلاقيتر كردن جامعه و بالاتر بردن ارزشهاي اجتماعي در همه جا قرار دهيم و در نتيجه اين چندپارگي است كه گاه مساله واكنشي نيز ميشود و در نتيجه آن به حاشيهراندگي و حذف به وجود ميآيد. اين نشان ميدهد كه اگر ما حافظه تاريخي و جمعي داشته باشيم قدرت تصفيه و استخراج منابع گذشته را پيدا ميكنيم اما در ديدگاه واكنشي كه نسبت به تاريخ و سنت وجود دارد اگر نظري سطحي و غيرعالمانه درباره مسالهاي ذكر شود گويا آن نظر نسبت به گذشته جديتر، مدرنتر و قابل استفادهتر است. اين يعني نداشتن همان حافظه تاريخي و باز در معرض دامهاي اجتماعي قرار گرفتن. مساله آخر اينكه رسانه ميتواند با افزايش ظرفيت گفتوگو و باز كردن جامعه به سوي يكديگر كمك كند افراد و گروهها يكديگر را ببينند و بر اساس آن ميزان اعتماد نيز افزايش پيدا كند. وي در پايان تاكيد كرد در شرايط امروز با وجود اينكه رسانهها گسترش يافته و جامعه گستردهتر شده اما باز به تعبير رايزمن نزديكتر شدهايم كه به جاي نهادهاي قدرتمند، انبوه تنها شكل گرفته است چرا كه هر وقت نهادها قوي شوند اعتماد نيز بالا رفته و هرگاه جامعه به درون خود پناه برد، سطح اعتماد پايين ميآيد. در نتيجه، دشوارترين شكنجه براي ما اين بود كه يك يك به درون خويش تبعيد شديم.
برش-1
جامعه ايراني با فرسايش سرمايه اجتماعي قديم و عدم جايگزيني سرمايه جديد روبهرو است. يافتهها حاكي از پايين بودن سطح ارتباطات اجتماعي و مناسبات مدني در كشور است كه عملا دال بر وجود آسيبهاي ارتباطي است.
روتستاين برخلاف رابرت بانتام و ديدگاه سرمايه اجتماعي وي، اعتقاد دارد كه سرمايه اجتماعي نه از چگالي و گستره شبكههاي اجتماعي جامعه مدني بلكه از بالا و بر اثر اقدامات خاص دولتها ايجاد ميشود. براي خلق نهادهايي كه قادر به خلق اعتماد باشند، گفتوگو و دموكراسي مبتني بر گفتوگوي ضروري است. پيدايش نهادهاي فراگير، بيطرف و منصفانه كه مولد اعتماد باشند دشوار است و كشورهاي معدودي در جهان توانستهاند چنين نهادهايي را خلق كنند.
برش-2
حل مساله دامهاي اجتماعي در گرو ايجاد اعتماد و سرمايه اجتماعي در جوامع است. استقرار هر نظام نظارتي در غياب اعتماد، بسيار هزينهبر است و نيز اينكه افراد به تنهايي قادر نيستند از دامهاي اجتماعي بگريزند. براي گريز از دامهاي اجتماعي، اعتمادي لازم است كه فراتر از اخلاق فردي، بر بنيانهاي نهادي استوار شده باشد. همچنين به توافقي نياز است كه نميتواند بر مبناي نفعجويي و رقابت فردي حاصل شود.
در زير رگبار اخبار و اطلاعات رويدادهاي از هم گسيخته، جهانبيني ما جهانبيني
از هم گسيختهاي شده است كه در آن بزرگترين دورانديشي؛ سودانديشي، چيرهترين احساس؛ آزمندي و محسوسترين حاصل؛ بيگانگي از خويشتن خويش، از ديگر انسانها و طبيعت است.