آثار بعضي ايرانيها چيزي از كنراد و ناباكوف كم ندارد
زينب كاظمخواه/ شهرام رحيميان نويسندهاي است كه با كتاب «دكتر نون زنش را بيشتر از مصدق دوست دارد»پايش به دنياي ادبيات داستاني ايران باز شد و بعد از انتشار اين كتاب نوشته ديگري از او منتشر نشد. او سالهاست كه در آلمان زندگي ميكند. دليل اينكه ديگر كاري از او در ايران منتشر نشده را مشغلههاي فراوان و سختي زندگي در آلمان عنوان ميكند. البته يكي از آثار او به زبان آلماني منتشر شده است. اين نويسنده ميگويد كه داستانهايي را نوشته است كه بايد دستي به
سر و گوششان بكشد. گفتوگوي كوتاه ما به مدد دنياي مجازي شكل گرفت.
مهاجرت معمولا باعث شكوفايي نويسندگان و هنرمندان شده است مثلا جوزف كنراد يا ناباكوف وقتي از كشورشان مهاجرت ميكنند برخورد دو فرهنگ و اختلاط با آن باعث رشد آنها شد و آثار درخشاني خلق كردند ولي اين اتفاق براي نويسندگان ايراني نيفتاده است، به نظرتان چرا اين موضوع رشد درباره نويسندگان ايراني صدق نميكند؟
از ناباكوف دو كتاب بيشتر نخواندهام و بهتر است درباره آثار او حرفي نزنم. اما براي فهم رمانهاي فالكنر و ماركز، رمانهاي زيادي از جوزف كنراد خواندهام و آنها را بهشدت دوست دارم، اگرچه يك بار بيشتر نخواندمشان. اما آثاري از نويسندگان مهاجر ايراني خواندهام كه به نظرم به قدري درخشان هستند كه تعدادي از آنها را حتي چند بار خواندهام. پس از نظر من، به عنوان فارسي زبان، آثار بعضي از نويسندگان ايراني از نظر ادبي چيزي از آثار كنراد يا ناباكوف كم ندارد. ولي حالا كه داريم مقايسه ميكنيم خدمتتان عرض كنم كه تعداد خوانندگان–متقاضيان- كنراد براي اثري كه خلق- عرضه – ميكرد زياد بود و به خاطر همين هم شايد كارخانه ذهنش مدام كالا توليد ميكرد. نويسندهاي كه كتابش زير هزار خواننده دارد، نميتواند پي در پي شاهكار توليد كند.
شما يك رمان موفق به اسم دكتر نون... را خلق كرديد كه در دوره انتشار با موفقيت مواجه شد اما چرا ديگر اثري در ايران از شما منتشر نشد؟
در كشوري كه هفتاد ميليون جمعيت دارد، نميدانم موفقيت كتابي كه در طول پانزده سال چهار هزار فروش داشته كجاست. اما در جاي ديگري گفتهام و اينجا هم ميگويم؛ هم در نوشتن آدم تنبلي هستم، هم متاسفانه فرصت زيادي براي نوشتن ندارم. تامين مخارج زندگي در آلمان آدم را كله پا ميكند.
شما در رمان دكتر نون ...كاري كه كرديد اين بود كه يك شخصيت را از تاريخ فراتر برده و محمل تاريخي 28 مرداد را بستر سياسي براي روايت اثرتان انتخاب كردهايد. انتخاب اين محمل تاريخي نياز به آشنايي به آن دوره تاريخي دارد. براي نوشتن اين رمان چقدر از منابع و اسناد استفاده كرديد؟
تاريخ تنها شرح ظاهري جنگها و صلحها و رديف كردن اسمهاي تو خالي پشت قهرها و آشتيهاي سياسي نيست، بلكه پشت هر واقعهاي آدمي با سرنوشتي نشسته كه دانستن آن تاريخ را قابل فهمتر ميكند. ادبيات هم، سواي اينكه بايد قائم به ذات خودش باشد، شايد بتواند به درك بهتر تاريخ كمك كند. من هم به نوبه خودم به تاريخ ايران، به ويژه تاريخ معاصر ايران علاقهمندم و همين علاقه باعث نوشتن دكترنون شد.
رمان ماجراي فروپاشي رواني شخصيت را بيان ميكند كه از منظري ميبينيم قهرماني ملي است و از منظري ديگر آدمي واداده. اين رمان ضد عادتهاي ايراني خلق شده است. آيا اين تكنيك در طول رمان شكل گرفته بود يا قبل از نوشتن به آن فكر كرديد؟
همين، دكترنون براي من نه قهرمان ملي است و نه آدم واداده. دكترنون مردي است كه زنش را بسيار دوست دارد و شرايط سياسي و اجتماعي ايران او را از اين عشق محروم ميكند. اينكه بگويم دكترنون ضد عادتهاي ايراني خلق شده، درست مثل اين ميماند كه اعتقاد داشته باشم تمام ايرانيها داراي عادتهاي مشتركي هستند؛ البته كه اين طور نيست. اما اگر هم اين طور باشد، الان ديگر وقت آن است كه عادتها را تفكيك كنيم تا كمي خودمان باشيم؛ هم كمي با هم فرق داشته باشيم، هم تفاوتها را بپذيريم و به سليقهها احترام بگذاريم. تكنيك نوشتن هم به موازات پرورش داستان در ذهنم شكل گرفت.
شما در رمان دكتر نون از دو زاويه ديد براي روايت داستان استفاده كردهايد آيا دليل اين موضوع به خاطر شخصيت دكتر نون و دوپارگي شخصيت او در پايان داستان بوده يا دليل ديگري داشته و ميخواستيد تكنيكآزمايي كنيد؟
چنانچه گفتم، من در اين رمان به دنبال تكنيك نبودم، شكل و محتوا به موازات هم در ذهنم شكل گرفت.
از وجوه زباني رمان دكتر نون استفاده از وجوه پرسشي براي گفتمان ديالكتيكي است، آيا شما اين وجه را به خاطر جلب نظر مخاطب به كار بردهايد؟
به خاطر جلب نظر مخاطب مرتكب خلاف كاريهايي شدهام، اما اتهام ارتكاب به پرسشي براي گفتمان ديالكتيكي جرمي است نابخشودني كه بدون مشاوره با وكيل مدافعم نميتوانم به آن اعتراف كنم!
و سوال پاياني اينكه الان مشغول نوشتن اثري هستيد و آيا اثري به زبان ديگر منتشر كردهايد؟
چند داستان دارم كه اميدوارم وقت كنم دستي به سرو رويشان بكشم و آماده چاپشان كنم. رماني هم به زبان آلماني منتشر كردهام كه حالا كو تا برسد به آثار ناباكوف و كنراد! اما اجازه بدهيد پيش از چاپشان درباره داستانها حرفي نزنم. دو سه سال پيش رماني به زبان آلماني منتشر كردهام به نام Schiller Connection كه حالا كو تا برسد به لوليتا و لرد جيم. الان هم راستش به خاطر مشغلههايي كه دارم مشغول نوشتن چيزي نيستم. البته اميدوارم فرصتي پيش بيايد كه بتوانم برگردم سر نوشتن.