• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3438 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۲ دي

كاربرد قانون طلايي اخلاق در سياست

علي شكوهي


چند روز قبل نوشتم كه مواضع آدم‌ها و جريان‌هاي سياسي در اين طرف ميز با آن طرف ميز يعني اينكه «در قدرت» باشند يا «بر قدرت»، فرق مي‌كند. امروز مي‌خواهم چند مثال تاريخي از همين جنس واكنش‌ها را مطرح و يك پيشنهاد در اين زمينه را برجسته كنم.
مثال اول: در سال 64 و به هنگام معرفي نخست وزير به مجلس از سوي رييس‌جمهوري، اختلافاتي ظهور كرد و سرانجام امام خميني وارد ماجرا شد و با تكيه به گزارش‌هايي، اعلام كرد كه در اين شرايط جنگي و وضعيت ويژه كشور، دولت نبايد تغيير كند و بعد تاكيد كردند كه «اين نظر من است و الا خود دانيد». در اين ماجرا و به هنگام دادن راي اعتماد، 99 تن از نمايندگان مجلس به نخست وزير پيشنهادي راي ندادند و همين امر در جاي خود منجر به برخاستن سروصداي سياسي تازه‌اي شد. معترضان به اين نمايندگان معتقد بودند كه با اعلام نظر امام خميني(ره)، ديگران بايد نظر خود را كنار مي‌گذاشتند و به نخست وزير راي مثبت مي‌دادند اما حاميان اين نمايندگان بر اين باور بودند كه حكم امام در اين زمينه «ارشادي» بود و نه «مولوي» و بنابراين نمايندگان با عدم پايبندي به نظر امام، خلافي مرتكب نشدند. بايد بدانيم كه اكثر اين 99 نفر و در صدر آنان مرحوم آيت‌الله آذري قمي از طيف موسوم به راست بودند و در آن زمان داشتن راي سياسي متفاوت از ولي فقيه را حق خود تلقي مي‌كردند اما منتقدان آنان را دوستان طيف موسوم به چپ تشكيل مي‌دادند كه در آن زمان، اطاعت از نظر امام را طلب مي‌كردند، خواه مولوي باشد و خواه ارشادي. جالب اينكه در همان فضاي حاكميت تفكرات چپ بر كشور و به هنگام تشكيل مجلس جديد شوراي اسلامي، تشكل اصلي دانشجويان مدعي خط امام در بيانيه‌اي از شوراي نگهبان خواسته بود كه صلاحيت اين 99 نفر مخالف نخست‌وزير را تاييد نكند. درباره مواضع الان اين دو جريان بنده چيزي نمي‌گويم ولي به راحتي مي‌توان جابه‌جايي مواضع اين دو نيروي سياسي را در نسبت با اين مقوله مشاهده كرد.
مثال دوم: طي قرون گذشته، انديشه ولايت فقيه يعني شأن فقها براي تشكيل حكومت، در حوزه‌هاي علميه ما خيلي مطرح نبود و بسياري از فقها در اين زمينه درس و بحث و تاليف نداشتند اما در دوران امام خميني(ره) وقتي از سوي ايشان مطرح شد و بر اساس آن انديشه يك نهضت اجتماعي بزرگ شكل گرفت و مبتني بر آن، نظام سياسي تازه‌اي تاسيس شد، ما شاهد رشد اين انديشه در ميان حوزه و دانشگاه شديم. كتب منتشره در سال‌هاي اول انقلاب و نيز مصاحبه‌ها و گفت‌وگوهاي بسياري از بزرگان ديني و سياسي در دفاع از اين انديشه را مي‌توان در كتابخانه‌ها يافت اما يك نكته مهم اين است كه برخي كساني كه در آن سال‌ها به‌شدت از اين انديشه دفاع مي‌كردند و اختيارات ولي فقيه را مطلق و همه ولايت را متعلق به شخص فقيه مي‌دانستند ولي بعدها كه از قدرت كناره گرفتند يا به حاشيه رانده يا از مسووليت‌هاي خود كنار گذاشته شدند، به تجديدنظرهاي جدي در اين زمينه اقدام كردند، به گونه‌اي كه برخي اساسا به انكار اصل اين نظريه مبادرت كردند و برخي هم قرائت‌هاي متفاوتي را قبول كردند. در عين حال مي‌توان تعداد زيادي از اشخاص و حتي صاحبنظران را يافت كه در گذشته خيلي به مباني ولايت فقيه و مطلقه بودن آن اعتقاد نداشتند و مقاومت‌هايي را در مقابل انديشه امام از خود بروز مي‌دادند و با اكراه از نظرات امام تبعيت مي‌كردند اما الان به‌شدت از مباني ولايت مطلقه فقيه دفاع مي‌كنند و حتي داشتن نظري متفاوت از سوي ديگران را برنمي‌تابند. مثال سوم: اين نمونه را بدون دادن آدرس خاص بيان مي‌كنم. اكثر كساني كه در قدرتند، تاب تحمل انتقاد را ندارند و از مطبوعات و رسانه‌ها مي‌خواهند كه كمتر انتقاد كنند و اگر رسانه‌اي به اين درخواست تمكين نكند، چه بسا با پيگيري قضايي اين نهادها هم مواجه بشود. همين مسوولان «در قدرت» وقتي خودشان به حاشيه مي‌روند و اقدام به انتشار نشريه يا اداره رسانه‌اي مي‌كنند، به‌شدت طرفدار آزادي نقد و بيان منتقدانه و آزادي بعد از نشر مي‌شوند و از حقوق شهروندي دفاع مي‌كنند. همه ما از اين طيف از افراد و نيروهاي سياسي در كنار خودمان سراغ داريم كه وقتي در قدرت نيستند، شلاق انتقاد از مسوولان را بر اسب چموش قدرت و سواران آن وارد مي‌آورند و وقتي به قدرت مي‌رسند ـ به قول مرحوم گل‌آقا – اصرار دارند كه اين شلاق را خودشان به دست داشته باشند تا اسب قدرت‌شان رم نكند و هر وقت كه خودشان صلاح دانستند از آن بهره بگيرند. يك پيشنهاد: براي آنكه از موضع اعتدال خارج نشويم و مسائل گوناگون پيرامون خود را عالمانه و همراه با منطق و حجت بشناسيم و دايما مجبور به تغيير دادن مواضع خود نشويم و اصول ثابتي را بر تصميمات خود حاكم كنيم و تاثير قدرت بر انديشه و تفكرات خود را كاهش دهيم و «عقيده» خودمان را از دست «عقده»هاي‌مان مصون نگه داريم، بهتر است به اصل طلايي اخلاق پايبند باشيم؛ يعني «هر آنچه براي خود مي‌پسنديم براي ديگران هم بپسنديم.»  اگر اينگونه شود يعني ما خودمان را به جاي ديگران قرار بدهيم و از منظر ديگران هم به مسائل نگاه كنيم و از ديگران هم انتظار داشته باشيم كه آنها هم خود را به جاي ما قرار بدهند و از زاويه نگاه ما هم به موضوعات بنگرند، بسياري از اختلافات اساسا ظهور نمي‌كنند و راه براي همگرايي همه نيروهاي سياسي هموار خواهد شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون