بررسي و تحليل نقش دانشجويان در انتخابات اسفند
دانشجويان به عنوان قشر فرهيخته و نخبه جامعه همواره در كانون كنشهاي سياسي- اجتماعي جامعه بودهاند. جنبشهاي دانشجويي در سراسر جهان نسبت به مسائل متنوع سياسي، فرهنگي و اجتماعي موضع ميگيرند و با استفاده بهينه از سرمايه اجتماعي اين قشر نخبه، در راستاي تبيين و تحقق مطالبات قانونيشان گام برميدارند و معمولا نقشي موثر در معادلات سياسي جامعه دارند. از همين رو ميتوان به اعتراض گسترده دانشجويان پزشكي شيكاگو به خشونت پليس در اواخر سال ميلادي گذشته اشاره كرد كه بازتابي گسترده در رسانههاي جهان داشت. باتوجه به اينكه جنس مطالبات دانشجويان معمولا ملموستر از مطالبات انتزاعي برخي گروههاي سياسي است، دانشجويان ميتوانند نقش موثر و مهمي در مسائل عمده سياسي جامعه داشته باشند و عملا نقش محوري در ارتباط بدنه جامعه با هسته روشنفكري و نخبهمحور ايفا كنند. در همين چارچوب با توجه به نزديك شدن به انتخابات مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان، نقش دانشجويان در اين باره چيست؟ آيا انفعال دانشجويان در اين رخداد سياسي راهي درست است؟ يا در مقابل، دانشجويان بايد تمام وقت درگير كارزار انتخاباتي شوند؟ گروههاي سياسي چه انتظار و نگرشي به دانشجويان دارند؟ در ادامه تلاش ميكنيم تا به بررسي و تحليل اجمالي نقش دانشجويان در مساله انتخابات بپردازيم.
جامعه دانشگاهي و اثربخشي
در انتخابات
طبق آخرين آمار از درگاه ملي آمار ايران، بالغ بر چهار ميليون و 700هزار دانشجو در دانشگاههاي سراسر كشور تحصيل ميكنند. يعني حدود هفت درصد از جمعيت كل ايران را دانشجويان تشكيل ميدهند. بر همين اساس از نظر كميتي دانشجويان توان بالقوه اثرگذاري در رخدادي مثل انتخابات دارند. همچنين بايد مدنظر داشت كه در هنجارهاي فرهنگي- اجتماعي ايران آرا و نظرات دانشجويان به عنوان قشر تحصيلكرده در خانوادهها و بدنه جامعه ميتواند موثر باشد و به اين صورت قشر دانشجو ميتواند بر ساير طبقات جامعه اثر داشته باشد. سوالي كه اينجا مطرح ميشود نوع و زاويه ورود دانشجويان به بحث انتخابات است كه آيا صرفا سرمايهگذاري بر آراي فردي اين جامعه چهارميليوننفري كافي است يا پتانسيل اين جامعه بيشتر و قويتر از بحث كمي صرف آن است؟ از نظر نگارنده باتوجه به كمرنگ بودن نقش احزاب در جامعه فعلي ما، آلترناتيو نسبياي كه مطرح ميشود جريانها و جنبشهاي طبقهمحور است. با اين تفاوت كه جنس مطالبات احزاب بر سهمخواهي از قدرت تمركز دارد و مطالبات گروههاي مردم نهاد سياسي- اجتماعي بر تحليل و موضعگيري موافق يا مخالف نسبت به جريانهاي سياسي مختلف و حمايت يا عدم حمايت از آنها استوار است. در نتيجه جريانات دانشجويي كه از قلب جامعه مدني برخاسته است ميتواند مهمترين نقش را در پر كردن اين خلأ به وجود آمده بين جريانات سياسي و بدنه مردمي جامعه داشته باشد.
نوع ورود جريانات دانشجويي به
مساله انتخابات
يكي از مباحثي كه هميشه در رابطه با آن تكثر آرا وجود داشته است نوع رابطه جنبش دانشجويي با گروههاي سياسي و كارزار قدرت بوده است. عدهاي معتقدند كه دانشجويان بايد صرفا در فضاي دانشگاه به فعاليت بپردازند و رابطه چنداني با گروههاي سياسي نداشته باشند و در مقابل عدهاي معتقدند كه دانشجويان بايد با احزاب رابطه داشته باشند و همسو با حزب يا گروه سياسي كه از نظر ايدئولوژي سنخيت دارند پيش بروند. البته نياز به توضيح نيست كه هر دو طيف آرا تقريبا در اين مورد كه فعاليت دانشجويي نبايد تبديل به شاخه جوانان احزاب شود اتفاقنظر دارند. حال به بررسي و نقد نظرات هر دو طيف ميپردازيم.
گروهي كه معتقدند حفظ استقلال جنبش دانشجويي در گرو عدم رابطه دانشجويان و احزاب است، چندين دليل در دفاع از اين نظر دارند. يكي از مهمترين اين دلايل همانطور كه در بالا اشاره شد عدم سنخيت جنس مطالبات احزاب و دانشجويان است. احزاب بيشتر به دنبال كسب كرسيهاي مجلس هستند، درحالي كه چنين چيزي درباره دانشجويان صادق نيست. نقدي كه به اين نظر وارد است، تمركز صرف آن بر تئوري و ايدئولوژي است كه منجر به ايزوله شدن جريانات دانشجويي ميشود. اگر ساختارگرايانه به اين بحث بنگريم درمييابيم كه در بطن هر دو جزء ساختارهاي حزبي و دانشجويي بحثي به نام مطالبهگري وجود دارد و نپرداختن به اين موضوع و ناديده گرفتن آن ظلم بزرگي به تحقق هرچه بيشتر نظام دموكراتيك در ايران است. دانشجويان ميتوانند با جمعآوري مطالبات ملموس طبقات مختلف جامعه و انتقال آن به احزاب و گروههاي سياسي درگير كارزار انتخابات در عين حال كه استقلالشان را حفظ كردهاند نقش شاياني در روشنتر شدن فضاي جامعه براي احزاب و گروههاي سياسي كه ممكن است از برخي مطالبات موجود در متن جامعه بيخبر باشند ايفا كنند. از طرفي دانشجويان ميتوانند در اين رابطهاي كه شكل گرفته است با كادر تشكيلاتي و ساختارمند بيشتر آشنا شوند. احزاب نيز ميتوانند با تمركز بر مطالباتي كه از بدنه جامعه و از طريق دانشجويان منتقل شده است نظر بخش بيشتري از جامعه را به سوي خود جلب كنند و با اقبال بهتري روبهرو شوند.
در مقابل نگرش دوم معتقد است دانشجويان بايد بيشتر به ساختارهاي حزبي كه از لحاظ فكري همسو هستند نزديك باشند و براي موفقيت اين احزاب تلاش كنند. بزرگترين نقدي كه به اين نگرش وارد است تهديد استقلال جنبش دانشجويي است. به رغم اينكه اغلب افرادي كه از نگرش دوم دفاع ميكنند معتقدند كه جنبش بايد ضمن همكاري با احزاب، مستقل نيز باشد، اما در عمل احتمال تبديل شدن جريانات دانشجويي به شاخه جوانان احزاب بسيار بالا و محتمل است. اتفاقي كه اگر رخ دهد ضربهاي بسيار بزرگ را متوجه جنبش دانشجويي ميكند و البته خود احزاب نيز از اين مساله آسيب ميبينند چراكه دانشجويان كه بايد در فضاي نشاط دانشگاه باشند درگير كاركردهاي پرفشار حزبي، به ويژه در روزهاي پركار قبل از انتخابات ميشوند و ممكن است از ادامه اين راه دلسرد شوند و عملا منفعتي براي پيشبرد كارهاي حزبي نيز نداشته باشند.
با توجه به بررسي و نقد اجمالياي كه بر دو نظر درباره رابطه دانشجويان و احزاب در مسائل اساسي سياسي مثل انتخابات انجام پذيرفت، راه درست كدام است؟ از نظر نگارنده راه سوم از برآيند دو قطب متقابلي كه ذكر شد خارج ميشود. يعني ميتوان حالتي را متصور شد كه دانشجويان ضمن بررسي، تحليل و ديالوگ با گروهها و احزاب سياسي ماهيت مستقلشان را حفظ كنند و احزاب نيز در حالي با دانشجويان رابطه داشته باشند كه استفاده ابزاري رخ ندهد و در فضايي سالم و پويا هر دو گروه به فعاليت بپردازند. در ادامه به شيوههاي اجرايي اين موضوع ميپردازيم.
دانشگاه فضاي تبادل نظر
سياسي- انتخاباتي
يكي از راهحلهاي اجرايي كه در چارچوب سوم كه در بالا ذكر شد ميگنجد، برگزاري مناظرات، كرسيهاي آزادانديشي و تريبونهاي آزاد با حضور دانشجويان و نمايندگان گروههاي سياسي يا كانديداهاي مجلس در دانشگاههاست. به عنوان مثال ميتوان با برگزاري مناظره بين دو نامزد مجلس و طرح موضوع از جانب تشكلهاي دانشجويي و دانشجويان، نظر نامزدهاي انتخاباتي در رابطه با مطالبات دانشجويان را پيجو شد و از اين طريق هم احزاب و نامزدهاي انتخاباتي با مطالبات دانشجويان بيشتر آشنا ميشوند و هم دانشجويان قدرت تحليل به دست مي آورند. ميتوان در كرسيهاي آزادانديشي- كه اخيرا وزارت علوم نيز با اصلاح آييننامه به برگزاري بيشتر اين كرسيها كمك كرد- از نامزدهاي انتخاباتي طرح پرسش كرد و از نظرشان درباره مطالبات و مسائل دانشجويان مطلع شد. همچنين در تريبونهاي آزاد، دانشجويان ميتوانند آزادانه نظرشان را درباره نامزدهاي مختلف اعلام و در فضايي پويا و قانوني به روشنتر شدن فضاي انتخاباتي كمك كنند. برگزاري مناظره بين نامزدها نيز ميتواند مشخص كند كه چقدر اين افراد درباره دانشجويان دغدغهمند هستند و كدام يك در صورت ورود به مجلس بيشتر به دنبال گرهگشايي از مسائل دانشجويانند. همچنين نشريات دانشجويي ميتوانند با انجام مصاحبه يا بررسي سابقه عملكرد نامزدهاي انتخاباتي نقش شاياني در فرآيند آگاهيبخشي پيش از انتخابات در دانشگاه داشته باشند. احزاب و گروههاي سياسي نيز ميتوانند از طريق شاخههاي جوانان با فعالان دانشجويي و نمايندگان تشكلهاي دانشجويي به بحث و تبادلنظر بپردازند و با انتشار اين مباحثات به بازتاب هرچه بيشتر مطالبات دانشجويان كمك كنند.