ادبيات بايد بياخلاقيها را درمان كند
عبدالجبار كاكايي
ادبيات گاهي متعهد ميشود به آسيبشناسي جامعه و اين خصلت پايدار فرهنگي كشورهاي در حال توسعه است. تعهد اجتماعي به زيست بوم هنرمند كه ميراث ملي او است يك فرض اخلاقي است. سالهاي نسبتا قابل توجهي از قانونگرايي و محدود كردن خودكامگي قدرت در ايران ميگذرد و ادبيات در طي اين سالها با زبان جد و طنز كوشيده است تا به بازسازي سنتها و اصلاح ساختارها و رفع نقايص جامعه ايران بپردازد؛ از سفر نامه حاجي باباي اصفهاني و كتاب احمد گرفته تا يادداشتهاي مرحوم دهخدا و قصههاي زندهياد محمد علي جمالزاده، حتي نقد ساختارشكنانه صادق هدايت و استعارههاي نيما يوشيج و خيل عظيم سخنوران دهه سي و چهل كه پايهگذار ادبيات متعهد اجتماعي ايران بودند، راه نجات و رستگاري ملي را در اصلاح ساختارهاي داخلي و تمركز بر خودسازي و يافتن اسرار خودي دانستهاند.
امروزه تلقي نويني از جامعه آزاد و دموكراتيك در ذهن و ضمير جامعه نخبگان وجود دارد. اما در اين ميان عدهاي به صورت ناخوشايند ميانديشند كه جامعه آزاد لزوما جامعهاي با گفتمان تعاملي و تفاهم اكثريت نيست. در اين ميان منازعات قومي و ملي و مذهبي هم اين حس را تقويت كرده است كه جامعه زماني بالغ ميشود كه انتقال مديريت فرهنگي و اجتماعي در آن با حفظ آرامش و ذيل گفتمان اخلاقي صورت ميگيرد، اما در سالهاي پس از انقلاب بارها شاهد اين نقيصه جدي و فرهنگ ناهنجار در ساختار نيروهاي كنشگر سياسي و اجتماعي و فرهنگي بوديم كه رها كردن صندلي و سپردن مسووليت به ديگري را نميپذيرند و رقيب را تا حد ممكن به صفات غيرقابل قبول متصف ميكنند و به ويژه تهمت بيگانهگرايي و بيگانهپرستي كه برخاسته از تفكر بيگانههراسي است، نقل مجلس جناحها است.
راه تسطيح اين مسير ظاهرا دور را بايد در جامعه فرهنگي كشور جستوجو كرد. رمان و شعر و قصه و نمايشنامه و موسيقي و سينما بايد مداومتي پيگير داشته باشند در بازسازي روح ملي و احياي گفتمان اخلاقي، چرا كه سقوط اخلاقي در لايههاي مختلف سياسي و اجتماعي آلوده به ارتشا و اختلاس شده است و لطمهاي به امنيت ملي است. فضاي مجازي و گروههاي فعال در شبكههاي اجتماعي بهطور خودجوش بار بيمسووليتي رسانههاي رسمي را بر دوش دارند و از تحليل سياسي و فرهنگي گرفته تا موعظه و اخلاق و ادبيات در اين بازار گسترده يافت ميشود. در چنين بازار مكاره كه جايي براي فرهنگسازي نيست، ادبيات ميتواند راهي براي تصحيح و مداوا باشد. ادبيات معاصر موظف است تا به دور از گفتمانهاي جناحي به احياي مباني اخلاقي در جامعه بپردازد و حتي براي درك فهم پيروزي سياسي، اجتماعي و فرهنگي كوتاهي رسانه ملي را با اهالي فرهنگ و هنر جبران كند و در شرايطي كه بياخلاقي و اقتدار گرايي تا حدي به افراط رسيده كه سكوت و بياعتنايي به تيم عقلاي هستهاي و موفقيت بزرگ دولت مردم، رويه برخي از بلندگوهاي موثر شده و ترس از دست دادن صندليهاي قدرت در برابر رقيب آنها را به مرحله انكار اين اتفاق بزرگ تاريخي انداخته، حمايت از گفتمان تفاهمآور و تعاملي كه اين موفقيت بزرگ را كه زبان روز دنيا و اسباب فتوحات ملي است، بايد ادامه داشته باشد.