سياستهاي آبگوشتي ضدجاسوسي
شهرام شهيدي
در تاريكخانه باز شد و يك آقاي درشتي آمد تو. البته شما زياد به اين جزيياتي كه من ميگويم دقت نكنيد. چون نبايد اسمش را ببريم شايد من الكي بگويم درشت كه رد گم كرده باشم. گفتيم ددم واي. شما ؟ گفت من مقام دولتيام. ما هم كه كلا مقام دولتي ميبينيم زبانمان بند ميآيد. گفتيم ما كاري نكرديم كه، آتليه هم تعطيل است. جاي شما خالي ميخواستيم آبگوشت بزنيم به بدن كه شما رسيديد. گفت: من هم به خاطر همين مصرف آبگوشت آمدم. خانم باجي گفت: اين صادق خرازي راست ميگفت نميتوانيم آبگوشت بخوريم و كاري به جهان نداشته باشيم. ببين تا سفره انداختيم و خواستيم اولين لقمه گوشت كوبيده را بگذاريم در دهان، اين آقاي دولتي آمد كه حاليمان كند ما حتي اگر حين خوردن آبگوشت با جهان كاري نداشته باشيم جهان اما با ما كار دارد. مقام دولتي گفت نه اتفاقا. موضوع اين نيست. موسيو شيطان گفت: ايشان مقام دولتي هستند. بنابراين شايد در حمايت از حرف اكبر تركان به ما سر زدهاند كه گفته بود در هيچ صنعتي به جز آبگوشت بزباش و قرمهسبزي توان رقابت نداريم. مقام دولتي طبق عادت ديرينه همه مقامات دولتي شديدا موضوع را تكذيب كرد. عكس آقابزرگ گفت: ببم جان دِ بگو خب چي كار داري؟ تيليت ماسيد. از دهان افتاد. مقام دولتي گفت: من آمدم مراتب قدرداني خودم را تقديم شما كنم كه بازي امريكاييها را نخورديد! موسيو شيطان گفت: انگري برد جديد آمده؟ ورژن چند؟ مقام دولتي گفت: نخير. البته بعدا براي آنها هم برنامه دارم اما فعلا بحث غذايي دارم. موسيو شيطان چون با نوشتار فارسي خيلي آشنا نيست و درست املاي واژهها را نميداند و بيشتر از طريق شنيداري فارسي بلد است ترسيد و گفت: واي آمدند دكان مان را تخته كنند. خانم باجي گفت: نترس موسيو. موضوع قضايي و حقوقي نيست. بحثشان آبگوشتي است. مقام دولتي گفت: بله. ما كشف كردهايم «اتاق فكر امريكاييها در امارات با بررسي ذائقه ايرانيها پيتزا را جايگزين آبگوشت كرده» خب اينكه شما الان آبگوشت ميخوريد يعني شهروند نمونه هستيد. عكس آقابزرگ گفت: چقدر اين روزها سياستهامان آبگوشتي شده. هر روز يك بحث آبگوشتي تو اين مملكت راه ميافتد. آدم نميداند سر اين موضوع با كي درددل كند. يكي از مسوولان استانداري خراسان گفت: اتفاقا نكته همين جاست. «امريكاييها پس از اينكه دريافتند ايرانيها از آبگوشت بيزارند پيتزا را جايگزين آن كردند كه نيازي به سفره نداشت تا ايرانيها سر سفره با هم درد دل نكنند.» خانم باجي گفت: كي از آبگوشت بيزار است؟ پولش را ندارند. غذاي گراني است خب. فقط همين نان سنگكش... ولش كن. بيخودي درد دلم باز شد. مقام دولتي گفت: «تازه در پيتزاها ميكروفيلمهايي تعبيه شده بود تا اطلاعات را از ايرانيها گرفته و به اتاق فكر امريكاييها در امارات بفرستد» عكس آقابزرگ دستور داد چون ديشب پيتزاي مبسوطي در تاريكخانه تناول شده همه آندوسكوپي و كلونوسكوپي شوند كه اطلاعات تاريكخانه به بيرون درز نكند. براي ما شر درست كرد اين مقام دولتي. فردا ميكروفيلم ما را سر كوچه فروختند بالاغيرتا نخريد. غيرمجاز است.