تلاش براي خروج از ركود
نگاهي به وضعيت پخش سريال و فيلمهاي غير ايراني از شبكههاي سيما
حسام حاجيپور/ چيزي نزديك به يك دهه پيش، پنجشنبه و جمعهها، برنامههاي «سينما ١» و «سينما ٤» محلي بودند براي برطرف كردن نياز مخاطباني كه به دنبال فيلمهاي روز و كلاسيك سينماي جهان بودند؛ آنهم با نقد، بررسي و گاهي پخش پشت صحنهيي از آنها. درست همان زماني كه فيلمها به راحتي امروز با فرمتهاي وي سي دي و دي وي دي در دسترس همه نبودند و زيرنويسهاي فارسي هم براي همه فيلمها وجود نداشت. خب، در اين شرايط مخاطبي كه مقابل تلويزيون مينشست، چارهيي نداشت كه به مميزيها و تغيير كردن روابط شخصيتها و خط اصلي داستاني رضايت بدهد و از لابهلاي پلانهاي بيربط و سلاخي شدهيي كه به عنوان يك فيلم سينمايي پخش ميشد به دنبال چيزي به عنوان يك «فيلم» بگردد ولي با تمام مسائل، به دليل نبود منبع ديگري براي برطرف كردن نيازهاي مخاطب، شبكههاي سيما با خيال راحت به پخش ناقص فيلمها و انتخاب سريالهاي غيرايراني ناشناخته، به كار خودشان ادامه ميدادند. اما با طي شدن روند روبهرشد شبكههاي ماهوارهيي و راه پيدا كردن وسايلگيرنده اين شبكهها به خانههاي مردم، نخستين شوك به شبكههاي سيما وارد شد. هم شبكههاي خارجي در دسترس بودند و فيلمهاي مطرح جهان را ميشد در لابهلاي برنامههايشان پيدا كرد و هم شبكههاي فارسي زبان شروع كردند به پخش فيلمها و سريالهاي خارجي با زيرنويس فارسي و بدون مميزي. در اين شرايط كه پس از سالها رقيبي جدي براي سازمان صدا و سيما به وجود آمد، فضاي ايزوله، بهتدريج از بين رفت و با مخاطباني روبهرو شد كه با بيشترين سرعت از اكثر شبكههاي سيما رو برگرداندند. همين مساله، مديريت راكد بخش مربوط به تامين فيلم و سريالهاي غيرايراني تلويزيون را بيشتر از گذشته نگران كرد. هفتههاي فيلم با پخش فيلمهايي با موضوعات و ژانرهاي مشترك برپا شد، پس از مدتي فيلمها با زيرنويس فارسي در شبكه چهار پخش شدند و در آخر نوبت به وضعيت نگرانكننده پخش فيلمهايي مثل «ماموريت غيرممكن ٣» و «دزدان دريايي كارائيب ٣»، «ساعت شلوغي ٣» و... با كيفيت به اصطلاح پردهيي رسيد، كه علاوه براينكه بيشتر از گذشته سطح توقع مخاطب زير سوال رفت، بحث خريد حق پخش فيلمهاي خارجي از سوي صدا و سيما را هم به چالش كشيد. درست است كه همه برنامههاي تشكيلدهنده يك شبكه، فقط فيلم و سريال نيست؛ اما شبكههايي كه در اين سالها به حياتشان ادامه دادهاند، در ايام نوروز و اعياد مختلف نشان دادهاند كه تكيهگاهشان پخش فيلمهاي روز و سريال است. فضاي گلخانهيي كه كليت سازمان صداوسيما از ابتدا تا امروز داشته باعث شده تا علاقهيي به بحث بهروز شدن و همگام شدن با نيازهاي جديد مخاطب از خود نشان ندهد و همين دورماندگي، اين سازمان را از سرعت بالاي گسترش اطلاعات دور نگه داشته است. امروز حتي ديگر نياز به خريد يك ديسك دي وي دي براي تماشا كردن يك فيلم نيست، بالاترين فرمت تصويري هم با كمترين حجم، امروز در فضاي مجازي دستبه دست ميشود. و اين، همان چيزي است كه مديران و مديريت اين سازمان، درك نكردند. ولي ريزش مخاطب فقط يك بخش از اين ماجراست. تا اينجا فقط سازماني بوده كه زمان امپراتورياش را پشت سرگذاشته و روزهاي سوت و كورش را ميگذراند، اما مهمترين مساله، تاثير اين سازمان بر مخاطبانش در زمان پررونق بودنش است. اين سازمان در دهههاي گذشته، نشان داده در بيشتر مواقع نه علاقهيي به احترام گذاشتن به خواستهها و سلايق مخاطبش دارد و نه حداقل تلاشي كرده تا سليقهيي براي آنها بسازد. براي همين بدون هيچ فكري، يك زمان روي آورد به پخش سريالهاي ژاپني، بعد سراغ محصولات بيكيفيت كشورهاي عربي رفت و بعد هم آغوشش را براي سريالهاي كرهيي باز كرد ولي در لابهلاي اين همه افراط، گاهي هم سراغ آثار قابل توجهي در بخش سريال، مانند «پوآرو» و «مارپل» رفت كه با استقبال هم روبه رو شد، اما اين روند ادامه پيدا نكرد و رفتهرفته كفه ترازوي آثار دمدستي ساير كشورها سنگينتر شد. خب، استقبالي كه از اين سريالها شد، شايد بخشي از آن به مميزي كمتر آنها برگردد كه حداقل مخاطب، خط اصلي داستان و روابط شخصيتها را راحتتر از ديگر آثار بتواند دنبال كند. اما همين قدمها و پخش سريالهايي مانند «جواهري در قصر» و «كليد اسرار» سليقه مخاطب را به قدري پايين آورد كه امروز وقتشان را به راحتي با تماشاي سريالهاي سطح پايين تركيهيي ميگذرانند. در چنين شرايطي باعث ميشود كه وقتي «شرلوك»، يكي از بهترين سريالهاي چند سال اخير جهان، از شبكه سه پخش ميشود، تعداد مخاطبان زيادي را به خودش جذب نميكند و خيلي بيسروصدا پخش ميشود و تمام. اين معضل نه فقط در شبكههاي سيما كه حتي در شبكه جم هم وجود دارد. اين شبكه كه سريالهايش در عنوان هركدامشان واژههاي «عشق» و «گل» ديده ميشود و با آغاز پخش آنها، اطلاعات و تصاويرشان در فضاي مجازي دستبه دست ميشود، زماني كه تصميم گرفت سريال «hell on wheels» را روي آنتن ببرد، با كمترين اقبال روبهرو شد. يك بازار زماني مختصات واقعي خودش را به دست ميآورد كه علاوه بر جريان داشتن عرضه و تقاضا در آن، با اطلاع داشتن از نيازهاي بهروز مشتريانش با درآميختن آنها با ايدههاي جديد و سليقه ساختن براي آنها، با هوشمندي يك گام جلوتر از آنها باشد؛ نه اينكه نهتنها بازاري به وجود نياورد، كه حتي متوجه خروج خودش از جاده اصلي هم نبوده و نباشد. حالا هرچقدر هم كه شعارهايي در نفي شبكههاي خارجي داده شود، برنامههايي (به خصوص از شبكه خبر) با اين مضمون كه «پشت هر فيلم خارجي، هدفي شوم وجود دارد، مگر اينكه خلافش ثابت شود.» روي آنتن برود، هيچ دردي را دوا نميكند. سازمان صدا و سيما امروز در موقعيتي قرار گرفته كه ظاهرا نه راه پس دارد و نه راه پيش. در اين شرايط تاسيس شبكهيي مانند «نمايش» هم به كمكش نميآيد، چون همانهايي كه در شبكههاي ديگر پيش از اين پخش شده، بار ديگر روي آنتن اين شبكه ميرود. خب، حالا مشكل اصلي ديگري هم به اين سازمان اضافه شده؛ آنهم بيپولي شديدي است كه چندسالي ميشود گرفتارش شده است. توليدات فيلم و سريال و برنامه توليدي نسبت به گذشته پايين آمده. تمام شبكهها پرشده است از برنامههاي مربوط به اسپانسرها. حالا براي پر كردن كنداكتور خالي روزانه دست به دامن پخش فيلم و سريالهاي خارجي شده است ولي به خاطر كارنامه غيرقابل قبولي كه در انتخاب و پخش آثار غيرايراني داشته، باز هم توسط خودش تحت فشار قرار گرفته است. خب، در شرايطي كه اين سازمان نه ميتواند دست از مميزي سليقهيي بردارد و نه پولش را دارد و نه با معيارهايش همخواني، كه برود سريالهاي روز جهان را تمام و كمال پخش كند و از همه مهمتر، مخاطبش را هم مدتهاست كه از دست داده، پس بهتر است خيلي به فكر فيلم و سريال خارجي نباشد و به جايش تعداد همان اسپانسرهايش را زياد كند كه حداقل بتواند اين روزهاي ركودش را بگذراند. اگر قرار باشد فيلم يا سريالي بر اساس سرگذشت اين سازمان ساخته شود، تم «ركود»، بهترين تمي است كه ميتوان برايش انتخاب كرد.