واكنشهاي مردمي به ردصلاحيتها
علي شكوهي
از دو روز قبل كه خبر ردصلاحيت بنده و دوستان اعلام شد، واكنشهاي متفاوتي را در پيرامون خودمان شاهديم. طبعا در جمهوري اسلامي، انتخابشوندگان بايد شرايطي را دارا باشند تا بتوانند در معرض انتخاب مردم قرار بگيرند. اين شرايط را به دو دسته ايجابي و سلبي ميتوان تقسيم كرد. شرايط ايجابي قانون انتخابات داشتن صفاتي را ضروري ميداند و در شرايط سلبي هم مفروض ما اين است كه نامزدها نبايد برخي از ايرادها و اشكالات را داشته باشند. آنچه اين روزها به آن براي ردصلاحيت بسياري از داوطلبان توسل جسته ميشود، بند 1 و 3 ماده 28 قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي است. در بند 1 اين ماده بر «اعتقاد و التزام عملي به اسلام و نظام مقدس جمهوري اسلامي» و در بند3 بر «ابراز وفاداري به قانون اساسي و اصل مترقي ولايت مطلقه فقيه» تاكيد شده است. طبعا وقتي كساني بر اساس اين بند و اين ماده ردصلاحيت ميشوند، بايد نگران بشوند زيرا به شكلي يا اعتقادشان به اسلام يا التزام آنان به دين زير سوال ميرود يا رابطه آنان با جمهوري اسلامي و انقلاب، مخدوش عنوان ميشود ولي واقعيت اين است كه بنده و غالب كساني كه به اين اتهام ردصلاحيت شديم، نه احساس نامسلماني داشتيم و نه نگاه اطرافيان به ما سنگين بود چون خيال ما راحت بود .
نخستين نوع واكنشي كه در نزد برخي اطرافيان مشاهده ميكنيم، عادي تلقي كردن ردصلاحيتها است. اين نگرش حاصل بخشي از عملكردي است كه از نهادهاي نظارتي در چندين و چند دوره انتخابات شاهد بوديم و متاسفانه در يكي، دو انتخابات اخير مجلس بيشتر نمود داشته است. برخي از آنان رسما ردصلاحيت را به امثال ما تبريك ميگويند و برخي نيز آن را دليل حقانيت ما ميدانند. معمولا در مواجهه با اين افراد، مجبوريم جنبههاي مثبت عملكرد نهادهاي اجرايي و نظارتي را برشمريم و از قضاوت سياه و سفيد بازشان داريم. به آنان تاكيد ميكنيم كه واقعا براي ما افتخار نيست كه ردصلاحيت شدهايم .
دومين نوع واكنش اطرافيان را بايد در اظهار خوشحالي ضمني برخي از آنان از ردشدن كانديداهاي انتخابات شاهد بود، به خصوص بستگاني كه دايما از ورود به رقابت انتخاباتي بازمان ميداشتند و آرامش موجود را بر دردسرهاي يك كار سياسي ترجيح ميدادند. در ميان اين افراد، هستند كساني كه مخالف جدي شركت در انتخاباتند و هر گونه مشاركت را به سود افراد و طبقهاي خاص و به زيان مردم تفسير ميكنند و علاقهمند نيستند كساني از چهرههاي شناخته شده، وارد گود رقابت شوند و مردم را به شركت در انتخابات تشويق كنند. اينان از هر ماجراي اينچنيني عليه ما بهره ميگيرند و از اينكه ادله تازهاي براي محكوم كردن استدلال ما به دست آنان افتاده، راضياند. طبعا برخورد امثال ما با اين افراد، تبيين شرايط و خوشبين كردن آنان به كليت نظام و پرهيز دادن آنان از تندروي يا انفعال است. سومين نوع واكنش را بايد در نزد كساني جستوجو كرد كه از مدافعان عملكرد مسوولان و ناظران محسوب ميشوند و در تلاشند با دلداري دادن، اينگونه برخوردها را به نوعي توجيه كنند. آنان بر اساس ميزان آشنايي با هر كدام از ردصلاحيتشدگان، رد شدن برخي را غلط و برخي ديگر را ضروري جلوه ميدهند و در مجموع از اينكه فضاي رقابت انتخاباتي براي آنها مهياتر شده است، خوشحالند و به گرفتن نتيجه، اميدوار. البته با وجود ضربهاي كه ممكن است اين ردصلاحيتها بر نشاط سياسي انتخاباتي بزند، اين طيف از دوستان و نزديكان، علاقهمندند كه ما در انتخابات شركت كنيم و از ميان عناصر باقيمانده كساني را به عنوان اصلاحطلب بپذيريم و با حمايت از آنان، وارد گود رقابت بشويم. در اين وضعيت، كار امثال من خيلي سخت است. از سويي خود را معتقد و ملتزم به اسلام و جمهوري اسلامي ميدانيم و باورمان نميشود با توسل به مفاهيمي ردصلاحيت شويم كه همه زندگي ما را تشكيل ميدهد. نسل ما در پيوند با دين و نظام حاصل از انقلاب اسلامي 57 به هويت مستقل خودش دست يافته و نميتواند حساب خودش را از اسلام و جمهوري اسلامي جدا كند. در مورد قانون اساسي هم ما بيش از ديگران به اجراي بدون تنازل آن اصرار داريم و اصل ولايت فقيه را با رويكردي كه بزرگان فكري انقلاب تعريف ميكردند (از جمله امام خميني و شهيد مطهري و شهيد بهشتي) باور داريم. در اين شرايط بايد هم در مقابل نهادهاي نظارتي ثابت كنيم كه جمهوري اسلامي متعلق به ما است و حاضر نيستيم كمترين خدشهاي به آن وارد شود و هم بايد به مخالفان و منتقدان نظام كه مايوس شده و شوق شركت در انتخابات را ندارند، اميد بدهيم و آنان را به ماندن در درون نظام تشويق كنيم و كارآمدي روش انتخابات را متذكر شويم.