سلينجر «ناطور دشت» را در انگلستان نوشت
بهار سرلك/ آيا جي. دي سلينجر «ناطور دشت» را در انگلستان نوشته است؟ سلينجر اصالتا نيويوركي بود اما به تازگي مشخص شده است كه تحسينشدهترين اثرش را از حال و هواي شهر دوون تاثيرپذيرفته است. او سه ماه از سال 1944 و در خلال جنگ جهاني دوم را در منطقه تيورتون دوون گذرانده بود.
اين نويسنده منزوي كه خالق «هولدن كالفيلد»، شخصيت ناراضي جوان امريكايي و قهرمان داستان ناطور دشت است، پس از مرگش آثار كمي از خود بر جاي گذاشت؛ آثاري كه حاوي سرنخهايي براي انگيزههاي ادبي او به شمار ميروند.
حالا مجموعهدار يادگارهاي سلينجر پرده از اصليترين تاثير در دوران رو به پيشرفت اين نويسنده برداشته است؛ دوراني كه او سه ماه را با ارتش امريكا در منطقه تيورتون دوون گذرانده بود.
آن زمان گروهبان سلينجر 25 سال داشت و نويسندهاي نوقلم بود و يكي از هزاران سربازي به شمار ميرفت كه در بهار 1944 منتظر عمليات پياده شدن در نرماندي بود. مارك هادكينسون كه كتاب زندگينامه سلينجر را ويراستاري كرده است، ميگويد: «در همين دوران بود كه از شخصيت اوليه كالفيلد پيشطرحهايي در نظر گرفت و آسيبهاي روحي و رواني را كه جنگ به او وارد كرده بود به داستان ناطور دشت افزود.»هادكينسون ردپاي گروهبان 25 ساله تيورتون را براي مستند «جي دي سلينجر، ساخت انگلستان» دنبال كرده است و با مردم بومي اين شهر كه با سربازان امريكايي دوست شده بودند و يكي از همقطاران نويسنده در جنگ، صحبت كرده است. هاديكنسون ميگويد: «سلينجر بعد از اين دوران به دوستانش ميگويد كه انگلستان او و سبك نگارشش را تغيير داده است. زندگي آرام، غيراحساسي و اهل عمل بودن مردم و مناظر سبز انگلستان انعكاس بهتري به آثار او دادهاند. سلينجر مدتي بعد اعلام ميكند قصد دارد همدردي بيشتري با شخصيتهاي داستانهايش و از جمله هولدن كالفيلد داشته باشد. هولدن شخصيت ضدقهرمان داستان ناطور دشت است كه او در آن سه ماهي كه در دوون به سر ميبرد روي آن كار ميكرد.»هادكينسون ردپاي ورنر كليمن 96 ساله را كه اكنون در نيويورك زندگي ميكند تعقيب كرد. كليمن، سلينجر را مارس 1944 در هنگ پياده نظام ملاقات كرد. اين كهنه سرباز كه دوست صميمي نويسنده ميشود، ميگويد: «يك سالي را با سلينجر در انگلستان، آلمان، بلژيك و لوكزامبورگ سرباز بوديم. با هم زندگي ميكرديم، غذا ميخورديم و با هم رنج ميكشيديم. من سرجوخه بودم و او گروهبان دوم. از دوون خوشش ميآمد. هر روز وقت آزادش را صرف نوشتن با ماشين تحريرش ميكرد.»سارا گراهام، استاد ادبيات امريكا در دانشگاه ليسستر كه راهنماي خواندن كتاب ناطور دشت را نوشته است، معتقد است شهر دوون سلينجر را به احساسگرايي سوق ميداده است: «پيش از اينكه سلينجر به جنگ برود، دوون آخرين مكان آرامي بود كه در آن زندگي كرد. او علاقه خاصي به انگلستان داشت و زندگي در دوون تجربه بزرگي براي او محسوب ميشد.»كتاب ناطور دشت سال 1951 بعد از اينكه برخي از عناصرش در داستانهاي كوتاه مختلفي به چشم خورده بود، منتشر شد و تا به حال 65 ميليون نسخه از اين كتاب فروخته شده است. سلينجر از نگاه مردم و خبرنگارها دوري ميكرد و از توضيح درباره آثارش سر باز ميزد و همين امر به ابهام و البته تحسين نوجوان ناراضي و سركش داستان دامن ميزد. ناطور دشت يكي از شاهكارهاي ادبيات پس از جنگ امريكا شناخته ميشود و هادكينسون در آخر ميگويد: «با وجود اينكه قهرمان داستان امريكايي است و درونمايههاي داستان جهاني هستند اما بيشتر آن در انگلستان خلق شده است.»