باركد، تلفيقي از خط ويژه و عصر يخبندان
سروش واحد/ مصطفي كيايي، كارگردان خوشذوق و با سليقهاي است كه هماكنون پنجمين فيلمش به رقابت در جشنواره امسال ميپردازد. كيايي از آن دسته كارگرداناني است كه از لحاظ پيشرفت كاري و خلق آثار ارزنده، مسيري چندينساله را به پشتوانه هوش بالا و خلاقيتش در مدت تقريبا كوتاهي طي كرده است. رسيدن به اين جايگاه و دريافت عنوان بهترين فيلم از نگاه تماشاگران در سالهاي گذشته، به خاطر ساخت آثاري است كه به بررسي مسائل و مشكلات روز جامعه با نگاهي طنز آلود ميپردازد و در نهايت اثري دلچسب را به مخاطب ارايه ميكند.
كيايي بعد از ساخت بعدازظهرسگيسگي تا به امروز چهار فيلم ضد گلوله، خط ويژه، عصر يخبندان و باركد را كارگرداني كرده كه همه اين فيلمها آثار ارزشمندي به لحاظ ساختار و درونمايه هستند. با بررسي كارنامه اين كارگردان كاملا آشكار است كه هر كدام از فيلمهايش نسبت به قبلي پيشرفت خوبي داشته و فيلمنامهاي بهتر با پرداختي دقيقتر و استفاده از تكنيكهاي كارگرداني بيشتر به چشم ميخورد. هر چهار فيلم آخر از لحاظ محتوا، نگارش و نوع نگرش فيلمنامه، پرداختن به جزييات و در نهايت كارگرداني با هم متفاوت هستند و تنها در عنصر طنز با هم اشتراك دارند. (البته در عصر يخبندان كمتر)
تازهترين ساخته كيايي با نام باركد، درون مايهاي مشابه با تم اصلي خط ويژه دارد. كارگردان، يك طنز تلخ اجتماعي ديگر را با حال و هواي خطويژه ساخته كه نسبت به آن تقريبا اثر ضعيفتري از كار در آمده است. كاراكترهاي هر دوفيلم كه معمولا بيننده به خوبي آنها را درك ميكند، در پي رسيدن به اهدافشان و انجام پروژهاي خاص دست به يك سري عمليات اكشن فانتزي و گاهي اوقات هم غيرقانوني (خلاف) ميزنند كه در انتها يا همانند سرنوشت خط ويژه گير ميافتند يا مثل باركد موفق ميشوند و حتي از قتلي هم كه انجام دادهاند جان سالم به در ميبرند ! فيلمنامه خطويژه داراي يك خط سير مستقيم بود كه كارگردان با متمركز شدن روي اصل قصه و پرداختن دقيق به جزيياتش و افزودن چاشني طنز به آن، اثري را ارايه كرد كه در جشنواره سال92 نه تنها عنوان بهترين فيلم مردمي را به خود اختصاص داد بلكه نگاههاي بسياري از منتقدان و صاحبنظران را هم به خود جلب كرد.
اما در باركد اينطور نيست. به خاطر افزودن به جذابيتهاي فيلم و خلاقيت و نوآوري در اجرا يعني همان اصلي كه در عصر يخبندان بيشتر شاهد آن بوديم، داستان فيلم كه همان موضوع مشترك با فيلم قبلي، اختلاس و مفسدان اقتصادي است، جاي خود را از ابتدا بدون طرح موضوع، به فلاش بكهاي پياپي و معكوسي داده كه همانند عصر يخبندان داراي يك روال خاص و
منحصر به فرد نبوده و با ناتواني در تشريح صورت مساله باز ميماند.
از طرفي در خط ويژه بخش اعظم فيلم به اصل فيلمنامه و رسيدن به هدفي خاص برميگشت كه با زباني آميخته با طنز بيان ميشد و ژانر اجتماعي خود را تا پايان حفظ ميكردو به كمدي تبديل نميشد. اما در باركد انگار كارگردان سعي كرده با تكيه بر خلق تصاوير جذاب و بيان ديالوگهاي شيرين در اكثر سكانسهاي فيلمش، ژانر كمدي را بر اجتماعي غالب كند و فقط نگاه كوچكي در انتهاي فيلم به مساله اختلاس داشته باشد.
پس در كل ميتوان باركد راتلفيقي از درونمايه خط ويژه با استفاده از سبك فيلمسازي عصر يخبندان بدانيم كه در هر سه اثر ديالوگهاي كمدي بهصورت كم و زياد در طول فيلم باعث رضايت مخاطب از تماشاي فيلم ميشود. ايده فلاش بكهاي معكوس باعث شده كه در انتهاي فيلم به ابتداي قصه، دقيقا سكانسي كه پدر حامد را به جرم اختلاس بازداشت كردهاند، برسيم كه از آنجا حامد در پي گرفتن انتقام برميآيد. كل اتفاقات و مسائلي كه براي حامد و ميلاد در طول فيلم پيش ميآيد هيچ ارتباطي با دستگيري رييس آن شركت (رضا كيانيان) ندارد. يعني از همان ابتدا حامد ميتوانست خيلي سريع و راحت با طرح نقشهاي آن شخص را به دام بيندازد.
كيايي معمولا در تمام فيلمهايش از برندهاي معتبري به نام بازيگران ستاره استفاده ميكند كه اصولا هميشه بازي قابل قبولي هم به صورت صددرصد از خود ارايه نميدهند. اتفاقي كه در باركد براي نقش حامد با بازي بهرام رادان ميافتد. اما در كل با وجود طنزخاصي كه كيايي از آن در آثارش بهره ميگيرد، بازيهاي متوسط و برخي ايرادات فني ديگر ميتوانند پشت نقاب اين نوع كمدي پنهان شوند. در انتها هم صداي آشناي خواننده رپ اجتماعي به نام ياس مكملي در كنار نامهايي چون رضا كيانيان، بهرام رادان، سحر دولتشاهي و... است تا كلكسيون برندهاي مصطفي كيايي در اين فيلم هم تكميل شود.