چرا بوق مرغوب آلماني گاهي از سر گشادش نواخته ميشود ؟!
با عدم تغيير اين موجوديت، غرب ناگزير است با تكرار اشتباهات قبلي، مداوما بر خشونتها و بيعدالتي اين رژيم عليه فلسطينيها وكودك كشيهاي مداومش چشم فرو بندد. اگرسياستمداران غربي دورانديشتر بودند، جوانان مسلمان ساكن اروپا قطعاً چنين سرخورده نميشدند و به غلط راه رفتن به اردوگاههاي داعش را پيش نميگرفتند تا متوهمانه بخواهند از غرب انتقام بگيرند. بخش عمده توفيق داعش در عضوگيري ازين جماعت، در همين رفتار ريشه دارد و رفتار تبعيضآميز با اين گروه از فرزندان مهاجران مسلمان به اروپا كه توسط امامان تندروي مساجد شستوشوي مغزي ميشوند، مساجدي كه تفكر سلفي- تكفيري را با بودجه دوست غرب، رياض وهابي باز توليد ميكنند!
واقعيت اين است كه اسراييل تا سال 2011 و شروع آنچه بهار عربي خوانده ميشود، با وجود فروپاشي حكومت وارتش عراق، چندان در امنيت نبود. اينك درسايه ايجاد داعش، طالبان، القاعده، گروههاي تكفيري- سلفي، الشباب و كمي دورتر تروريزم بوكوحرام، درگيريهاي عراق و جنگ داخلي سوريه، اسراييل به امنيت قابل توجهي دست يافته است! براي ايجاد اين امنيت كاذب، ديپلماتهاي اسراييلي با هدف كارآمدتر كردن پروژه «ايرانهراسي» و اختلافافكني بين شيعه و سني، مداوما در پايتختهاي عربي در رفت و آمد و ديدار و گفتوگوي سياسي بودهاند. خانم مركل ميتواند از آقاي «زيگمار گابريل» قائم مقام خود و وزير اقتصاد كابينهشان بپرسند نقش مخرب رياض و كانونهاي فعال وهابي در ايجاد ناامني در جهان، از طالبان تا القاعده، بحرانهاي عراق و سوريه، سربرآوردن بلواي داعش، تا چه ميزان بالا بوده است؟ اسناد منتشره حاكي است رياض با تشويق ماموران اطلاعاتي اسراييل، امنيت اسراييل را به هزينه آوارگي ملت سوريه و نابودي ساختارهاي اين كشور، براي اسراييل فراهم كرده است. اگر آقاي گابريل هم در دسترس نيستند خانم مركل ميتوانند به تحليل «سازمان امنيت آلمان» نيز مراجعه كنند كه 10 هفته قبل، چهارشنبه دوم دسامبر 2015، در «اشپيگل آنلاين» هم انتشار يافت. بر اساس آن تحليل، كه چهار روز قبل از اعلام نظر علني زيگمار گابريل منتشر شد، سرنخ اين بدبختيها در رياض است كه ميكوشد خاورميانه را با تبليغات راديكال وهابي بيثبات كند و محمد سلطان وزير دفاع عربستان، فرزند ملك سلمان، عامل اصلي نقشآفرين اين بيثباتيهاست.
حال به «نصيحت سياسي و مادرانه» خانم مركل برگرديم و از ايشان بپرسيم آيا بحران خاورميانه تنها در برقرار نبودن روابط ايران با اسراييل ريشه دارد و آيا ريشه اين معضل در جاي ديگري نيست؟ آيا همه كشورهاي مرتجع عرب با اسراييل رابطه سياسي «رسمي» دارند كه آلمان و كل غرب به خاطر دلارهاي نفتيشان با آنها روابط دوستانه دارند؟ به نظر ميرسد صدراعظم آلمان روابط پنهان رياض و بيشتر شيخنشينهاي خليج فارس با تلآويو را «به درستي» روابط رسمي به شمار ميآورند. توجه كنيم كه موشه يعلون وزير دفاع اسراييل، يكشنبه در كنفرانس امنيتي مونيخ، علنا از تماسهاي مخفيانه اسراييل با شيخنشينهاي جنوب خليج فارس سخن گفت و تاكيد كرد اين روابط جهت راهيابي براي مقابله اعراب با ايران شكل گرفته است. شاهزاده فيصل تركي سفير سابق رياض در واشنگتن نيز در همين كنفرانس، اين ديدارها را تاييد كرد و بر گفتههاي وزير دفاع اسراييل، تلويحا صحه گذاشت. آنچه بايد در پاسخ به خانم مركل گفت اين است كه با توجه به وخامت اوضاع خاورميانه، راهي شدن امواج آوارگان به اروپا وكشيده شدن تروريزم كور سلفي- تكفيري به خيابانهاي اروپا، زمان بررسي دلايل واقعي بحران در خاورميانه و يافتن راهحلي منصفانه فرا رسيده است و غرب نميتواند همچنان سياستهاي يك بام و دو هواي خود را در اين منطقه ادامه دهد و انتظار داشته باشد غرب و كل دنيا جاي امني باشد. بنابراين لازم نيست خانم آنگلا مركل كه اينك در هضم برنامه پذيرش يك ميليون آواره جنگي خاورميانه در آلمان درمانده و با مخالفت اروپا و احزاب مخالف داخلي و برخي از هموطنانش روبهرو شدهاند، فرافكني كنند و تلويحاً براي خوشامد سرمايهداران يهودي جهان و فرار از عذاب وجدان «هلوكاست»، به ايران پيله و نصيحت سياسي كنند و از اين شاخه به آن شاخه بپرند. ايشان خود بيش از هر سياستمدار آلماني، نيازمند «نصيحت» هستند! دنيا پذيرفته است كه آلمان در صنعت و تكنولوژي در سطح بالايياست، اما اين بدان معني نيست كه سطح شعور سياسي تعدادي از سياستپيشگان آلماني نيز با پيشتازي صنعتي آلمان، هم سطح باشند. همين افاضات سياسي خانم مركل بهترين نشانه است كه گروهي از سياستپيشگان آلماني، هنوز در فشار تبليغاتي سنگين صهيونيزم جهاني، از عذاب وجدان هلوكاست رنج ميبرند و نميدانند از بوقهاي مرغوب صنعتگران خوبشان به درستي استفاده كنند و «ناشيانه» بوق را از سر گشادش مينوازند!*معاون خبري پيشين ايرنا