• ۱۴۰۳ جمعه ۱۱ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3471 -
  • ۱۳۹۴ يکشنبه ۲ اسفند

در سـتايش پراگماتيـسم

عينك عملگرايي بر چشم اصلاح‌طلبي

عظيم محمودآبادي

 

 هر دو انتخابات پيش رو هر كدام به دلايلي از اهميت فوق‌العاده‌اي برخوردار هستند كه بايد با عقلانيتي پراگماتيستي و عمل‌گرايانه به آن نگريست. در واقع فقدان فضا و برخي ساز و كارهايي كه در چنين انتخاباتي انتظار آن وجود داشت نبايد ما را از مسيري كه در خردادماه سال 92 در آن قدم گذاشتيم برگرداند.
عمل‌گرايي در تعارض با آرمان‌گرايي قرار ندارد و اگر داشته باشد صرفا با آن نوعي از آرمان گرايي در تضاد است كه براي تحقق آن آرمان چشم بر واقعيت‌هاي آشكار ببندد.
معمولا وقتي سخن از پراگماتيسم و
عمل گرايي مي‌شود نام اليت‌ها و نخبگان سياسي به ذهن متبادر مي‌شود اما شايد وقت آن رسيده باشد از ضرورت عمل گرايي جامعه نيز سخن گفت. وقتي مي‌گوييم جامعه قطعا منظورمان كليتي كه شامل تك تك آحاد و افراد جامعه ايران شود نيست بلكه اينجا منظور ما از جامعه صرفا جامعه اصلاح‌طلب و در واقع آن بخشي از جامعه ايران است كه خواهان پيشرفت دموكراسي در اين كشور است.
به نظر مي‌رسد در چند سال اخير
(از انتخابات رياست‌جمهوري سال 92 به بعد) نخبگان سياسي اصلاح‌طلب از آزمون «عمل‌گرايي» سربلند بيرون آمده‌اند و حتي براي همراه كردن جامعه با خود در اين زمينه توفيق بالايي كسب كردند و مهم‌تر از همه اينكه در طول دو سال و نيمي كه از اين انتخاب مي‌گذرد به راه و رسمي كه در
خرداد 92 برگزيدند وفا دارند و عقلانيت عمل گرايانه را همچنان سرلوحه كارشان قرار داده‌اند كه از قضا اين روش جواب داده و نتيجه هم گرفته‌اند.
نتيجه‌اي كه آثار آن را مي‌توان به روشني در دلواپسي‌هاي رقيب براي هرچه بيشتر به حاشيه رانده شدن از متن و بطن جامعه مشاهده كرد.
حال نوبت جامعه است. جامعه اصلاح‌طلبي اگرچه در خرداد 92 هوشمندانه پشت سر نخبگانش قرار گرفت و توانست نتيجه بازي‌اي كه همه‌چيز در آن عليه‌اش بود را به نفع خود تمام كند اما ممكن است براي عده‌اي، تلخي برخي محدوديت‌هاي يكي دو سال اخير از شيريني آن برد كاسته باشد. همچنين برخي مطالبات بر زمين مانده نيز شايد در ايجاد نوعي بي‌رغبتي بي‌تاثير نباشد.
اما با همه اينها مي‌دانيم كه خالي شدن صندوق‌هاي راي از آراي اصلاح‌طلبانه دارويي است كه تنها درد رقيب را دوا مي‌كند. اينكه در ميان كساني كه قرار است به آنها راي دهيم افرادي باشند كه سابقه محافظه‌كاري پررنگي دارند اگرچه شايد كاري اصلاح‌طلبانه به نظر نرسد اما حتما عمل‌گرايانه است. عمل‌گرايانه به اين معنا كه براي تحقق همان اهدافي كه در آرمان‌هاي اصلاحات جست‌وجو مي‌كنيم نبايد غافل از تاكتيك‌هايي شويم كه در عالم نظر نادلچسب اما در عرصه عمل راهگشا هستند. البته جامعه امروز ما اكنون راحت‌تر از هميشه مي‌تواند با اين مساله كنار بيايد و ضرورت تاكتيك‌هاي مقطعي را درك كند.
امروز كه طشت آرمان‌گرايي غيرواقع‌بينانه مبتني بر خيال و توهم چندي است از بام سياست در ايران افتاده است عملياتي كردن اين تاكتيك با همراهي بدنه اجتماعي اصلاحات به مراتب امري آسان‌تر شده است. آرمان‌گرايي غيرواقع‌بينانه منحصر به يك جريان يا نحله خاص نيست بلكه خصلتي است كه هر گروه يا جريان سياسي مي‌تواند به آن مبتلا شود. افراطي‌گري‌ها و تندروي‌ها ريشه در آرمان‌هايي دارد كه بدون در نظر گرفتن زمين واقعيات چشم به آسمان آرزوها دوخته است.
رشد اين نوع از آرمان‌گرايي در يك جامعه علل و عوامل متعدد و متنوعي دارد اما درمان آن تنها و تنها يك راه‌حل دارد و آن راه‌حل بي‌ترديد چيزي جز تجربه نيست.
هرچند صاحب اين قلم استناد به يك واقعه و فكت را براي صدور يك حكم كلي و قاطع چندان دقيق نمي‌داند و مانند برخي تحليل‌ها قاطعانه و مصمم نمي‌تواند بگويد جامعه ايران بعد از 24 خرداد 92 با انتخاب حسن روحاني و راي به اعتدال قدم در «جاده‌اي يك‌طرفه گذاشته» است. اما به نظر مي‌رسد پربيراه نخواهد بود اگر بگوييم در طول سال‌هاي بعد از انقلاب، انتخاب حسن روحاني به عنوان رييس‌جمهور، نخستين انتخاب غيرهيجاني مردم ايران در فضايي رقابتي بود. پيش از اين البته در طول اين سي و هفت، هشت سال جامعه ما انتخاب غير هيجاني را تجربه كرده بود اما نه در انتخاباتي كه فضاي رقابتي شديدي بر آن حاكم باشد. به اين معنا كه در مقاطعي اگرچه انتخابات برگزار مي‌شد اما به عللي از قبيل نوپا بودن نظام، درگير جنگ بودن كشور، تعدد ترورهاي انقلابيون توسط گروه‌هاي تروريستي و... انتخابات خود به خود مجال چنداني نداشت براي اينكه به عرصه‌اي كاملا رقابتي‌تر تبديل شود. بنابراين مي‌توان گفت جامعه ما انتخابات رقابتي‌تر و جدي را از نيمه دوم دهه 70 به بعد تجربه كرد. در واقع پايان دولت سازندگي، آغازي براي رقابتي‌تر شدن انتخابات بود. زماني كه حدود يك دهه از پايان جنگ تحميلي گذشته بود و زيرساخت‌هاي سياسي، اداري و اقتصادي تا حد زيادي بازسازي شده بود و در مجموع كشور در وضعيتي نسبتا عادي اداره و فضا براي انتخاباتي رقابتي و جدي مهيا شده بود. بنابراين براي تحليل فوق بايد نقطه شروع‌مان را از دوم خرداد سال 76 قرار دهيم. انتخابي كه با همه دستاوردهاي غيرقابل انكار آن اما شايد نمي‌توان در هيجاني بودنش ترديد داشت. البته اينكه يك انتخاب، آميخته با هيجان باشد لزوما امري منفي و مضر نيست اما حتما با انتخابي كه در فضاي غير هيجاني صورت مي‌گيرد شأن و كاركردي متفاوت دارد.
خرداد 76 و خرداد 94 با همه شباهت‌هايي كه به يكديگر داشتند اما واجد يك تفاوت اصلي و اساسي نيز هستند و آن حاكم بودن فضاي هيجاني در اولي و غيرهيجاني بودن دومي است. شايد به همين خاطر بود كه خرداد سال 92 از سوي حاتم قادري «خرداد خسته» ناميده شد و فاطمه صادقي در مقايسه دوم خرداد و 24 خرداد، اولي را «شاعرانه‌تر» خواند. (حاتم قادري و فاطمه صادقي هر كدام طي گفت‌وگويي جداگانه با نگارنده اين مطالب را بيان كردند كه در همان سال 92 در روزنامه اعتماد به چاپ رسيد.)
«شاعرانگي» خرداد 76 به تعبير صادقي و «خسته بودن خرداد 94» به تعبير قادري هر دو متضمن اين نكته است كه فضاي انتخابات سال 76 بسي هيجاني‌تر از انتخابات سال 92 بوده است و اين مساله نشان‌دهنده اهميت راهي است كه جامعه ايران دو سال و اندي پيش با انتخاب خود قدم در آن نهاد. البته به تعبير منطقيون «اثبات شيء نفي ما عداء نمي‌كند» و اينكه سخن از اهميت انتخاب جامعه در سال 92 بگوييم نافي اهميت انتخاب همين جامعه در سال 76 نيست. اما انتخابات سال 92 نشان داد جامعه ايران و بخش‌هاي دموكراسي‌خواه آن به مرحله‌اي از بلوغ رسيده‌اند كه حتي در انتخاباتي كه فاقد هيجان‌هايي است كه در ادوار قبلي تجربه كرده‌اند شركت كنند و از ميان گزينه‌هاي موجود كسي را برگزينند كه در نزديكي و قرابت بيشتري با اهداف و آرمان‌هاي‌شان است. در واقع آن بخش‌هايي از جامعه كه خواهان اصلاحات هستند در انتخابات سال 92، آرمان‌هاي‌شان را فراموش نكردند اما جذابيت آن آرمان‌ها باعث نشد آنچنان هوش از سرشان برود كه از درك شرايط و واقعيت‌هاي مناسبات قدرت در كشور ما عاجز شوند. آنها آنقدر در افت و خيز‌هاي يكي دو دهه اخير تجربه كسب كرده بودند كه حاضر نشدند با ژست پرطمطراق «تحريم»، انتخابات را به عرصه جولانگاه رقيب تبديل كنند.
آرمان‌گرايي في‌نفسه امري مذموم نيست اما وقتي در طلب آرمان‌ها، چشم بر واقعيت‌هاي موجود بسته شود به آفتي جدي تبديل خواهد شد. اصلاح‌طلباني كه در خرداد 92 در انتخابات شركت كردند و نام حسن روحاني عضو جامعه روحانيت مبارز- و نه مجمع روحانيون مبارز- را روي برگه‌هاي راي‌شان نوشتند از آرمان‌هاي خود دست نكشيده بودند بلكه راه تحقق آنها را در اين انتخاب - و البته نه به شكل حداكثري بلكه به صورت حداقلي- ديدند و امروز شايد بيش از دو سال و نيم پيش به درستي انتخاب شان باور دارند و به نتايج ناشي از آن انتخاب مباهات مي‌كنند.
حال كه در آستانه برگزاري انتخابات مجلس و خبرگان رهبري هستيم به نظر مي‌رسد بايد همان تاكتيك را مجددا به كار بست چراكه علاوه بر رونقي كه در زمين اصلاحات و انسجام هرچه بيشتر نيروهاي آن به دست آمد، امروز مي‌توان عمق شكاف و آشفتگي را در اردوگاه رقيب بسيار بيشتر از قبل مشاهده كرد.
بنابراين روش پراگماتيستي در راه پرپيچ و خم و پر از مانعي كه جامعه اصلاح‌طلبي
پيش‌رو دارد طي دو سال اخير جواب داده است. به نظر مي‌رسد اصلاح‌طلبان تا اطلاع ثانوي بايد با همين عينك عمل‌گرايانه به مسائل بنگرند و در اين مسير توفيقاتي به مراتب بيشتر از قبل را از آن خود كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون