رايگيري مجازي نشانه خوبي نيست
عليرضا بهشتي
فضاي مجازي تا زماني كه با جمعهاي غيرمجازي در ارتباط نباشد، ابزاري براي تاثيرگذاري ندارد. تاثيرگذاري فضاي مجازي و جمعهاي مجازي به وجود و حضور مرجعيت اجتماعي واقعي نيازمند است. تا زماني كه گروههاي واقعي و اجتماعات واقعي مانند احزاب، سازمانهاي غيردولتي و ... وجود نداشته باشد، خواستهاي جمعي مجازي، تاثيري نخواهند داشت. اين اتفاق تنها جنبه سياسي هم ندارد، هرجنبش اجتماعي در شبكههاي مجازي بايد به يك جنبش و جمع واقعي متصل باشد؛ مانند جنبشهاي محيطزيست، خيريه و...
در جامعه ما هم روند اين تاثيرگذاري همين است. در همين انتخابات، تلگرام نقش مهمي در خواست اجتماعي براي به پاي صندوق راي رفتن و كمپينهاي مختلف حمايت از ليست اميد و نامزدهاي اصلاحطلبان داشت. مردم در گروههاي مختلف درباره راي دادن بحث ميكردند، از امكانهاي مجازي براي تشويق به راي دادن و تبليغ استفاده ميكردند و يكهفته منتهي به انتخابات، تلگرام و فضاي مجازي نقش مهمي داشت؛ حتي بعد از آنهم، پيگيري نتايج و شور دستهجمعي از تغييرات و آراي شمارش شده در گروههاي مختلف تلگرامي ادامه پيدا كرد تا يك خواست دستهجمعي كه در بيرون از فضاي مجازي، پايگاهي واقعي داشت به نتيجه برسد.
انتخابات و اتفاقهاي رخداده، نمايش همين تاثيرگذاري مجازي است. اما فارغ از تمام نتايج و اين تاثيرگذاري، نكتهاي بسيار مهم در اين روند تاثيرگذاري وجود دارد كه نبايد از آن غافل شويم؛ بخشي از نقشي كه در حال حاضر شبكههاي مجازي در جامعه ايراني ايفا ميكنند، نقشي است كه در جوامع پيشرفته و توسعهيافته توسط شبكههاي مختلف تلويزيوني، روزنامهها و رسانههاي دولتي و غيردولتي ايفا ميشود و ميزان تاثيرگذاري دنياي مجازي در جوامع ديگر و ميزان اتكاي مردم به حركتهاي مجازي به اندازه ايران نيست. دليل اين اتفاق، محدوديت حضور رسانههاي غيردولتي و آزاد است. رسانهها در ايران يا رسانههايي رسمي و متفاوت با خواست و نگرش مردم ايران هستند يا رسانههايي كه در عينحال همراهي با مردم، به دليل خطقرمزها و محدوديتها و مانند شبكههاي مجازي و گروههاي مختلف تلگرامي، فيسبوكي و... به واسطه خط قرمزهاي متعدد و غالبا نانوشته خودخواسته يا تحميلي نميتوانند وظايف اصلي خود را انجام دهند. تمام بار ارتباطي در جامعه ايراني به دوش شبكههاي مجازي افتاده و چنين اتفاقي برعكس آنچه به مردم نشان داده كه ميتواند ابزار قدرتمندي باشد، نشانه خوبي نيست و فينفسه نميتوانيم بگوييم خوشايند است و در طول زمان آثار مخرب نخواهد داشت.
فراگيري شبكههاي مجازي و تاثيرگذاري آنها در اتفاقهايي كه پايگاه عيني دارد، نشانه محدوديت است و اينكه همچنان جامعه ايراني از منظر ارتباطات و رسانه در محدوديت به سر ميبرد. حالا ممكن است كاستيهاي ناشي از اين محدوديت با حضور شبكههاي اجتماعي توسط مردم جبران شود و در آينده هم ابزارهاي مجازي بيشتري در اختيار مردم باشد و شكل و جنس اين تاثيرگذاري تغيير كند، اما در واقعيت، همچنان محدوديت است و اگر ميخواهيم جامعه ايراني بار اين محدوديت را به دوش نكشد و مردمسالاري را بيشتر از پيش احساس كند، بايد در جهت گسترش دامنه رسانههاي آزاد اما قانوني قدمبرداريم. علاوه بر نظارت مردمي بيشتر بر رسانه ملي، شايد فراهم ساختن حضور شبكههاي تلويزيوني و راديويي غيردولتي گام مهمي در اين راستا به شمار آيد.