• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱ خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3482 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۱۵ اسفند

عيب كسان منگر و احسان خويش

سيد علي ميرفتاح

عجيب است كه ما در هر حالتي بايد جلوي قلم‌مان را بگيريم كه يك وقت زيادي سر درد‌دلش باز نشود؛ جلوي دهان‌مان را بايد بگيريم كه خدايي نكرده به گلايه و شكايت بيش از حد مجاز باز نشود و جلوي زبان‌مان را بايد بگيريم كه مبادا طوري بچرخد كه نبايد بچرخد. مديرمسوول روزنامه ما نفر پنجم تهران شده، ما و خوانندگان‌مان هم خوشحاليم كه مشاركت سياسي‌مان نتيجه داده، اما همچنان بايد بر صدر مصطبه بنشينيم و خون خوريم مدام. آخر اينكه نمي‌شود يك عده هر چه دل‌شان مي‌خواهد بگويند و بنويسند اما ما حتي از پس جواب هم برنياييم. طرف مي‌فرمايد تهران، كوفه‌ است مردمش هم بديل همان كوفيان اما ما جوابش را نمي‌توانيم بدهيم و جز اينكه در شبكه‌هاي مجازي دستمايه شوخي و لطيفه‌اش كنيم جاي ديگري از خجالتش نمي‌توانيم دربياييم. عجيب نيست؟ طرف هرچه دلش خواسته به اين طرفي‌ها گفته بعد از اين طرف جوابش را نمي‌شود داد. عجيب نيست كه بعضي‌ها از هفت دولت آزادند كسي هم كار به كارشان ندارد هرچه بخواهند، مي‌توانند بكنند و هرچه بخواهند مي‌توانند بنويسند و بگويند؟ اگر شبيه همين حرف‌ها را صد درجه نرم‌تر و پايين‌تر، هنرمندي، روزنامه‌نگاري، بخت‌برگشته‌اي از اين طرفي‌ها مي‌گفت، فكر نمي‌كنيد الان تظاهرات به پا مي‌كردند و فرياد وامصيبتا سرمي‌دادند و دنيا را به آخر خط رسيده و آسمان را به زمين رسيده جلوه مي‌دادند؟ طرف را يك ديالوگ نشنيدني از لابه‌لاي فيلمش بيرون مي‌كشند،كفن مي‌پوشند و تحصن مي‌كنند. يك خبرنگار يا يك نويسنده دستش خط بخورد و سهوا يك چيزي از قلمش دربرود ديده‌ايم چه كارش مي‌كنند. اصلا يك عده مترصد نشسته‌اند كه از ماها گاف بگيرند و گناه خردمان را بزرگ جلوه دهند و از هيچ، بهانه به دست بياورند و چنان كه افتد و داني از هيچ بحران مي‌سازند. بعد به خودشان كه مي‌رسد گويي نه مي‌بينند و نه مي‌شنوند. يك مو را در چشم حريف مي‌بينند خار در چشم خود را نمي‌بينند. عيب كسان منگر و احسان خويش/ ديده فرو بر به گريبان خويش... شما را به خدا ديده به گريبان‌تان فرو بريد وگرنه رفقاي‌تان همه را بدنام مي‌كنند و آنچه را نبايد بگويند، مي‌گويند. طرف نوشته چون مردم تهران اهل روزه و نماز نيستند طبيعي است كه نمايندگان‌شان هم همين‌ها باشند. اخوي، چهار سال پيش كه اين مردم به شما راي دادند، اهل نماز و روزه نبودند؟ چطور وقتي دست به خواب قالي شما بكشند، مي‌شوند بهترين مردم دنيا و تيتر مي‌زنيد ملت كار را تمام كرد و ذوق مي‌كنيد و هورا مي‌كشيد و قند توي دل‌تان آب مي‌كنيد و با امت صدر اسلام‌شان مقايسه مي‌كنيد اما وقتي دهر بر غير مرادتان مي‌گردد كل خانواده و فاميل و شهر را بدنام مي‌كنيد و... به جاي اينكه قدري در خود تامل كنيد، ببينيد كجاي كارتان اشتباه بوده و خودتان را بازسازي كنيد، شروع مي‌كنيد به توهين و تخريب و افترا؟ گيرم كه امروز كسي جلودارتان نيست و هرچه گفتيد ملت پروا مي‌كنند كه جواب دهند؛ حق هم دارند كه پروا مي‌كنند. چيزهايي ديده‌اند كه حق دارند پروا كنند... همين حرف‌هاي آقاي قاضي‌پور را اگر يكي از اين طرف مي‌زد - نه همان حرف‌ها را بلكه يك‌صدم آن حرف‌ها را- چه كارش مي‌كردند... درست است كه كسي جلودارتان نيست و جواب درخورتان را نمي‌دهد، اما خدايي هست، پيغمبري هست، قيامتي هست، سوال و جوابي هست... بالاخره اگر نتوانيد از راي‌دهنده‌هاي تهراني حلاليت بطلبيد، گرفتار ابدي مي‌شويد. اين مجلس‌ها و انتخابات‌ها همه مي‌گذرند و فردا هركدام ما در قبري تيره و تار مي‌خوابيم. پيش پيش به گور خويش عذاب و نفرين و لعنت نفرستيد. يكي از مصاديق موبقات مي‌دانيد چيست؟ تهمت به زنان پاكدامن... وعظ نكنم. همينقدر بگويم كه خوب است آدم حرفي را كه مي‌خواهد بزند مزمزه كند. اگر تهران را «دارالزوراء» مي‌ناميد و كوفه‌اش خطاب مي‌كنيد و به مردمانش بد مي‌گوييد اينها همه مضاعف مي‌شوند و به خودتان  برمي‌گردند.
مي‌دانم نصيحت از اين طرفي‌ها نمي‌شنويد مطلقا. ‏ (البته من همچه هم اين طرفي نيستم) مع‌ذلك چند بيتي از سعدي مي‌نويسم بلكه كلام آن يگانه در جان‌تان نفوذ كند: «نشايد كه بر كس درشتي كني/ چو خود را به تاويل پشتي كني/ چو بد ناپسند آيدت خود مكن/ پس آنگه به همسايه گو بد مكن/ من ار حق شناسم وگر خودنماي/ برون با تو دارم درون با خداي/ چو ظاهر به عفت بياراستم/ تصرف مكن در كژ و راستم/ اگر سيرتم خوب و‌گر منكر است/ خدايم به سر از تو داناتر است/ تو خاموش اگر من بهم يا بدم/ كه حمال سود و زيان خودم/ كسي را به كردار بد كن عذاب/ كه چشم از تو دارد به نيكي ثواب/ نكوكاري از مردم نيك‌راي/ يكي را به ده مي‌نويسد خداي/ تو نيز ‌اي عجب هر كه را يك هنر/ ببيني، ز ده عيبش اندر گذر/ نه يك عيب او را بر انگشت پيچ/ جهاني فضيلت برآور به هيچ...

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون