برخي اسم سفر تفريحيشان را ميگذارند كلاس مربيگري!
مهدي پاشازاده *
جرات رفتن به رختكن تيم بزرگي مانند استقلال را نداشتم/ استقلاليها نامم را نميدانستند و حسنزاده صدايم ميزدند/ زماني كه در تيم ملي جوانان بودم، استقلال قهرمان آسيا شد اما خودم را جزو اين تيم ميدانم/ در 17 سالگي از تيم پورا پيشنهاد 700 هزار توماني داشتم اما با ماهانه 13 هزار تومان در استقلال ماندم/ حضورم در استقلال مانند بمب تركيده بود/ در 17 سالگي و در نخستين داربي پاهايم ميلرزيد و تا دقيقه 6، 7 استرس داشتم/ سال 74 و در 21 سالگي كاپيتان استقلال شدم/ كادرفني مقصر شكست مقابل ملوان در سال 80 بود. هنوز هم حسرت آن بازي را ميخورم/ وقتي قهرمان نشدند، سعي در منحرف كردن افكار عمومي داشتند.
وضع تيم ملي در بازي استراليا داغان بود؛ لباس هم نداشتيم/ از خستگي من و خداداد در زير صندليهاي هواپيما خوابيديم/ بدبختي فوتبالمان از برد استراليا شروع شد/ بازيكنان تيم ملي در جامجهاني اعتصاب كردند/ اوضاع آنقدر بد بود كه در تمرينات تيم ملي همديگر را ميزديم/ دايي حق داشت اعتراض كند اما من بهترين بازيكن ديدار با استراليا شدم/ برانكو در تيم ملي مافيا نه، باند تشكيل داده بود.
فكر ميكردم حجازي نميخواهد من لژيونر شوم؛ اما خوب شد به حرف او گوش دادم/ مديرعامل لوركوزن شخصا براي عقد قرارداد به تهران آمد/ نخستين ايراني جام يوفا بودم/ همسر توني شوماخر، دروازهبان سابق تيم ملي آلمان يك ايراني بود.
تيم كخ، ژنرالهاي زيادي داشت اما سربازها كم بودند/ ناآشنا بودن كخ به فرهنگ، سيستم و زمين ايران مشكل بود/ شرايط برناكو و كخ مثل هم بود اما كخ را كله كردند/ يكسريها نخواستند من به استقلال برگردم چون جاي آنها تنگ ميشد/ مايليكهن را مربي ناموفقي به حساب ميآورم/ پزشك به من گفت نميتواني فوتبال بازي كني، اما با اراده خودم اين كار را كردم/ محمد انصاري را از شهرداري تبريز به فوتبال ايران معرفي كردم/ معيار انتخاب نظرسنجي 90 چه بود؟
*مدافع اسبق استقلال و تيم ملي