• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3499 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۲۲ فروردين

از آن گناه كه نفعي رسد به خلق

از قحط موسيقي بميرم، امكان ندارد كه تتلو يا تهي يا ساسي مانكن گوش بدهم. اصلا توان شنيدن اين نوع موسيقي را ندارم. كاري ندارم كه اين نوع موسيقي خوب است يا بد. هيچ صاحب نظر هم نيستم و در اين وادي كاملا خودم را به دست ذايقه‌ام مي‌سپرم تا به هر كجا كه مي‌خواهدم ببرد. با خيال راحت، آنچه را دوست دارد مي‌شنوم و آنچه را دوست ندارد نمي‌شنوم. فيلم هم بازي نمي‌كنم، قيافه هم نمي‌گيرم. از اينها نيستم كه در خلوت‌شان آغاسي گوش مي‌دهند و در جلوت‌شان شوپن. يك رفيقي داشتم كه هر وقت به ديدنش مي‌رفتم، مي‌ديدم كه دارد متزو تماشا مي‌كند.
متزو جزو كانال‌هاي باكلاس موسيقي است كه در انتخاب و پخش آهنگ خيلي سختگير است و از كلاسيك‌هاي درجه يك ذره‌اي پايين نمي‌آيد. يك روز كه رفيقم رفت چاي بياورد، ريموتش را زدم، ببينم كانال قبلي را كه مي‌ديده و مي‌شنيده كدام بوده. صد رحمت به پي‌ام‌سي. رفيق من قبل از متزو داشته كپي هشتم خشايار غياثي را مي‌شنيده. بعدا به مناسبتي فهميدم كه اين رفيق من هر وقت مهمان برايش مي‌آمد في‌الفور مي‌زد به متزو. از اينجور آدم‌ها زيادند. لابد شما هم سراغ داريد. اين جور آدم‌ها سليقه‌شان در اصل يك چيز ديگر است اما جلوي بقيه حفظ ظاهر مي‌كنند و خود را دوستدار باخ و بتهوون و مرحوم تاج اصفهاني و حبيب سماعي نشان مي‌دهند. اين نوع رياكاري را در بعضي مهماني‌ها هم مي‌توانيد ببينيد. اولش با لئونارد كوهن و باب ديلان شروع مي‌كنند، تهش به «از اون بالا كفتر مي‌آيه» مي‌رسند... سهل است؛ به موسيقي‌هاي جلفي مي‌رسند كه عمو سبزي‌فروش پيش‌شان راخمانينوف است.
 منظور اينكه من از اين دسته آدم‌ها نيستم. جلوي كسي نمي‌خواهم خودم را بالا ببرم يا پايين بياورم. من نه سواد موسيقي دارم و نه چيز زيادي از موسيقي مي‌دانم. خوشم بيايد مي‌شنوم، خوشم نيايد نمي‌شنوم. حال كنم «هواپيما بودم الاغ مي‌بردم» را مي‌شنوم، حال نكنم «راوي شانگهاي» هم نمي‌شنوم. با اين سطح سليقه است كه مي‌گويم تتلو نمي‌شنوم؛ اما اين نشنيدن فضيلتي به شنيدنش ندارد. تكثرگرايي در هر امري نامطلوب باشد در موسيقي و هنر مطلوب است. گروهي اين، گروهي آن پسندند.
بايد آزادي تام و تمام باشد تا هركس هرچه را مي‌خواهد بشنود و ببيند. اگر يكي از نقاشي داداشي خوشش مي‌آيد بي‌هيچ تعارف و رودربايستي بايد بتواند نقاشي دلخواهش را ببيند و اگر هم كسي جكسن پولاك دوست دارد بايد راهش باز باشد كه بتواند اين نوع نقاشي را ببيند. نه تتلو جاي استاد شجريان را تنگ مي‌كند و نه استاد شجريان جاي تتلو را. نه اين‌وري‌ها فضيلتي بر آن‌وري‌ها دارند و نه آن‌وري‌ها فضيلتي بر اين‌وري‌ها. اما راديو و تلويزيون ما اين تكثرگرايي را به دلايل بسيار نمي‌پذيرد.
تلويزيون ما به دلايل سياسي و فرهنگي موسيقي را چيزي بيش از موسيقي مي‌داند و خواسته و ناخواسته گرفتار تظاهر و خودنمايي مي‌شود. يعني نه تتلو براي تلويزيون ما سر جايش قرار دارد و نه استاد شجريان. قبل از اينكه بحثم را پي بگيرم، لازم است بگويم كه من بحث هنري و فني موسيقي نمي‌كنم. الان كاري ندارم كه كدام موسيقي هنرمندانه‌تر است. حتما يكي از اين دو نوع موسيقي دم‌دستي و مبتذل است و يكي هم هنرمندانه و ارزشمند. اين را كارشناسان بايد اظهارنظر كنند. من الان به ارزش هنري موسيقي كاري ندارم. دارم مي‌گويم كه متاع كفر و دين موسيقي مشتري‌هاي خود را دارد و نبايد بابت شنيدن يا نشنيدن يك نوع موسيقي شرمنده بود...
چرا اين حرف را مي‌زنم؟ دليلش اين است كه تلويزيون ما موسيقي را زير تيغ سياست برده و با ملاحظات سياسي و پيچيده به موسيقي نگاه مي‌كند. البته بعيد است كه ما ملاحظات مديران رسانه ملي را ندانيم و نفهميم كه چرا اخيرا تتلو براي‌شان عزيز شده و ديگران از چشم‌شان افتاده‌اند. اما عرضم اين است كه چرا ما از مصاحبه تلويزيون با تتلو بايد شاكي باشيم؟ ما چرا نبايد تحمل كنيم كه يكي با بازوهاي تتو شده و آرايش عجيب و غريب بيايد توي تلويزيون. ما كه طرفدار اصلاحات هستيم و به عملكرد تلويزيون انتقاد داريم چرا بايد از تغيير رويه تلويزيون آشفته شويم؟
مصاحبه با استاد شجريان و پخش موسيقي سنتي كه چيز عجيبي نيست براي تلويزيون جمهوري اسلامي. حتي رويه معمول است. عجيب حضور آدم‌هايي است كه در ظاهر و باطن نسبتي با تلويزيون ندارند. من هم قبول دارم اين مصاحبه و رويكرد سياسي است اما از آن گناه كه نفعي رسد به غير چه باك؟ اين تغيير رويه مي‌تواند به اصلاحات قابل اعتنايي در تلويزيون منجر شود. تلويزيون ما با كسي مصاحبه كرده كه از نظر ظاهر در حد و استاندارد‌ ام‌تي‌وي است. اين بد است به نظر شما؟ متوجه عرضم هستيد؟ اصلا موسيقي تتلو مورد بحثم نيست. دارم مي‌گويم ما بايد تلويزيون خودمان را تشويق كنيم كه با هر انگيزه‌اي و با هر نيتي كاري خلاف‌آمد عادت مي‌كند و بعضي تابوها را مي‌شكند. تابوشكني تنها راهي است كه تلويزيون را از اين وضعيت رقت‌آور درمي‌آورد.
گاماس گاماس. راهي كه با ظاهر نامتعارف تتلو باز شود فردا به جاهايي مي‌رسد كه هزينه تابوشكني را پايين مي‌آورد. پس به جاي انتقاد به نظرم خوب است كه تلويزيون را تشويق كنيم. كلا خوب است كه تلويزيون را در رويكرد جديدش تشويق فوق‌العاده كنيم و برايش دست بزنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون