اقتصاد مقاومتي يك فرصت است
ولي هنگام اجرا معلوم نيست كه اولويتبندي آنها چگونه است و در حالت تعارض كدام را بايد فداي ديگري كرد؟ آنچه كه از قول چينيها خيلي مشهور شده اين است كه ميگويند، وقتي پنجره را باز ميكنيم تا هواي تازه وارد اتاق شود، به ناچار چند حشره موذي نيز وارد ميشوند. به عبارت ديگر اگر ميپذيريم كه نيازمند هواي تازه هستيم، بايد تبعات آن را كه وجود حشرات است بپذيريم. ولي به نظر ميرسد كه ما نميخواهيم اين الزامات را بپذيريم. براي نمونه وقتي كه رشد 8 درصد را هدف اقتصاد كشور قرار ميدهيم، طبيعي است كه بايد سرمايهگذاري مولد براي اين رشد فراهم باشد. حجم سرمايههاي داخلي تناسبي با اجراي اين هدف ندارد. بنابراين بايد كوشيد كه سرمايه خارجي جذب شود. اين امر مستلزم ثبات در معادلات خارجي و سياستهاي اقتصادي داخلي است. ولي آنچه كه ما در ايران شاهد آن هستيم اين است كه آن هدف را ميپذيريم، ولي الزامات آن را نه. در نتيجه پس از مدتي ميبينيم كه به هدف تعيين شده نرسيدهايم.
نكته ديگري كه بايد نسبت به آن تفاهم كرد، تعيين تعداد بسيار معدودي هدف با اولويت اول است. ما نميتوانيم دهها هدف با اولويت اول داشته باشيم. چرا كه در اين صورت هيچ هدف با اولويتي نخواهيم داشت. بهتر است در اين مورد به ذكر يك نمونه بسنده شود. در بند 22 سياستهاي كلي برنامه ششم آمده است كه: «برنامهريزي براي دستيابي به ضريب جيني 34/0». واقعيت اين است كه ضريب جيني ايران در زماني كه اين بند تصويب شد، نزديك به 37/0 بود و اگر حكومت بتواند ضريب جيني را به 34/0 برساند يك دستاورد بسيار بزرگي خواهد بود. براي اينكه بدانيد اين رقم چه معنايي دارد بايد گفت كه ضريب جيني 34/0 تقريبا مشابه توزيع درآمد در كشورهاي اروپايي است كه خيلي مطلوب است و بهترين كشور از اين نظر سوئد با ضريب جيني 25/0 است. بنابراين تحقق همين هدف نيازمند برنامهريزي براي افزايش شديد اشتغال و رشد وسيع سرمايهگذاري است تا سهم كار و دستمزد از توليد ناخالص داخلي خيلي بيشتر از اينكه هست شود، در حالي كه ميدانيم با وجود وضع ايران و بيكاري گسترده و كمبود سرمايه، نميتوان انتظار داشت كه تا چند دهه ديگر به جايگاهي برسيم كه سطح دستمزدها و نيروي انساني در ارزش افزوده به اندازهاي برسد كه به اين حد از برابري برسيم، مگر آنكه درآمدهاي نفتي را تماما ميان مردم توزيع كنيم تا آن را مصرف كنند كه اين كار هم در سال 89 انجام شد و به صورت موقتي اندكي در كاهش نابرابري موثر بود.
بنابراين چه بايد كرد؟ توصيه موكد ميشود كه همه اسناد بالادستي و پاييندستي را فعلا ناديده بگيريم و فقط سند اقتصاد مقاومتي را در ميان بگذاريم و پيش از هر اقدامي بايد به فهمي مشترك و به نسبت يكسان از اولويتهاي اين سند رسيد، سپس روشن كرد كه الزامات تحقق اين اهداف چيست؟ هيچ برنامهاي نميتواند مجموعهاي از اهداف تا حدي متعارض درون خود را محقق كند. براي هر هدفي، بايد هزينههاي متناسب را پرداخت و در نهايت چند خطمشي با اولويت اول از دل اقتصاد مقاومتي استخراج كرد و آن را در كمال اعتماد و قاطعيت به اجرا گذشت و در غير اين صورت يك سال و چند سال ديگر هم خواهد گذشت و ما همچنان در پي نوشتن سياستهاي گوناگوني هستيم كه درك مشتركي از آنها در جامعه وجود ندارد و به همين دليل هم در اجرا دچار مشكل ميشوند. ابلاغيه اقتصاد مقاومتي از اين نظر فرصتي است كه نبايد از دست رود.