• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3141 -
  • ۱۳۹۳ دوشنبه ۸ دي

نگاهي بر فيلم «خانه پدري» - كيانوش عياري

حكايتي يكسان كه از هر زباني مي‌شنويم

 

   شهرام زعفرانلو/  در همين ابتدا ياد‌آور مي‌شوم كه داستان فيلم خانه پدري، داراي تم و درونمايه‌يي است خاص و به‌شدت تاثيرگذار. به همين دليل اغلب مخاطبان و بعضا اندكي از منتقدان گرامي، متاثر از اين تم، يا به تحسين صرف يا به تقبيح افراطي از اين فيلم پرداخته‌اند. در اين متن سعي مي‌كنم تا به دور از جنجال‌هاي غيرسينمايي و بعضا مغرضانه يا شيفته‌وار، به نكاتي در حد يك نقد ساده اكتفا كنم و تحليل‌هايي از گفتمان (گفتمان‌هاي) غالب فيلم را براي فرصتي ديگر موكول كنم.
 
فيلم ساختاري اپيزودي دارد و داستاني در طول 70 سال را با روايتي خطي و كلاسيك تعريف مي‌كند. داستاني متعلق به چند نسل از يك خانواده كه در تهران قديم زندگي مي‌كردند و در يك خانه ساكن هستند. هر بخش از داستان به نمايي از دختربچه‌يي نشسته بر تاب به بخش ديگر منتقل شده و پروسه زماني چند ساله‌يي ‌را حكايت مي‌كند.
پيرنگ اصلي در مورد قتل دختري است كه به تعبير مردان خانواده و فاميل باعث بي‌آبرويي شده است. او توسط برادر و پدرش كشته  و در زيرزمين خانه مدفون مي‌شود. سال‌ها از پي هم مي‌گذرد و افراد و اعضاي خانواده در گيرودار اين قتل حوادثي را تجربه كرده و از سرمي‌گذرانند.
دلايل اقدامي اين گونه سنگدلانه و خوفناك تبيين نمي‌شود. ما نمي‌دانيم كه آيا دختر دچار خطا و اشتباه شده يا اين برداشت غلط افراد خانواده است كه او دختري بدكردار است. شايد تعجيل در نمايش سكانس افتتاحيه و تاثيرگذاري آن، نتوانسته فرصتي فراهم آورد تا اين دلايل تبيين شود. حتي در ادامه فيلم نيز به اين موضوع توجه كافي نمي‌شود و به ساختار موضوعي و هدفدار فيلم نيز لطمه مي‌زند. همين طور است انگيزه برادر كوچك كه با وجود ناراحتي از حادثه آتي (قتل خواهر)، بدون قانع كردن تماشاگر، بدترين كار يعني زدن ضرباتي كشنده و نهايي را به انجام مي‌رساند.
لوكيشن فيلم در يك خانه حيات‌دار با زيرزميني بزرگ و سه تكه فيلمبرداري شده است. تمامي حوادث مهم نيز در زيرزمين اتفاق مي‌افتد. پس امكان مانور دوربين براي چرخش و فاصله‌گيري از افراد كاهش مي‌يابد. اما فيلمبردار و كارگردان تا حد ممكن از پس كار برآمده و از خستگي احتمالي از تماشاي چنين لوكيشن‌ محدودي مي‌كاهند. البته تحرك افراد در رفت و آمدهاي متعدد، به خوبي بر يكنواختي محيط غالب مي‌شود.
اما فضاي برآمده از قتلي فجيع آن هم توسط برادر و پدر، بايد شرايطي را بر محيط زيرزمين به خصوص اتاق محل دفن جنازه تحميل كند كه هر زمان دوربين، به هر دليلي، به اين اتاق سرك مي‌كشد، در عين بي‌اطلاعي بيشتر اعضاي خانواده از مرگ دختر، بيننده كه در ابتداي فيلم ماجرا را مي‌داند، دچار پريشاني و اضطراب و نگراني شود. چنين ميزانسني شكل نمي‌گيرد و چنان احساسي نيز منتقل نمي‌شود. مهارت فيلمساز به گونه‌يي بايد باشد كه حتي اگر بيننده نيز از وجود جنازه در اتاق بي‌خبر است، حال و هواي متفاوت‌تري را از ساير قسمت‌هاي زيرزمين احساس كند. هرچند وجود تار عنكبوت‌هاي چندين ساله گذر زمان را تداعي مي‌كند اما حس مورد انتظار را منتقل نمي‌سازد.
تغيير زمان با تغيير تدريجي فضاي حاكم بر خانه كه به تدريج رو به كهولت و فرسودگي بناي قديمي و نو شدن قفل در حياط و شير آب و‌دار قالي و... است، قابل باور مي‌شود. آدم‌ها نيز در برخي موارد با مهارت گريم مي‌شوند و پير، و در مواردي تغييرات‌شان تصنعي جلوه مي‌كند.
بازي‌ها نه آنچنان عمق دارد و نه خيلي سطحي است. چون قرار است مقاطعي از بازه زماني 70 ساله به تصوير درآيد، لذا فرصت براي بروز و ظهور هنر بازيگران كم مي‌شود و بازي‌ها در لحظاتي درخشان است و در لحظاتي بدون جاافتادگي رو به پايان مي‌نهد. بازي مهدي هاشمي و برخي زن‌ها قابل تامل است، مهران رجبي بازي كليشه‌يي دارد و به دليل نقش‌هاي متعدد و مشابه خود نتوانسته به شكلي ديگر و متفاوت‌تر نمايان شود. دختر مقتول، در سكانس افتتاحيه بازي خوبي را عرضه مي‌كند و نقش متناسبي را از دختري جوان و سر به هوا كه باعث سوءبرداشت‌ مردان خانواده از رفتارهاي اجتماعي‌اش شده، ارايه مي‌كند كه حالا در جدال ميان مرگ و زندگي در تكاپوست.
 
در همان نگاه نخست يك چيز توي چشم مي‌زند و به‌شدت گل‌درشت است. به رسم مالوف فيلم‌هاي مشابه، خشونت عليه زنان، از ابتدا تا پايان فيلم خودنمايي مي‌كند. دختري كشته مي‌شود. خواهري از شوهرش كتك مي‌خورد. مادري بر سر قبر دختر كشته شده‌‌اش، سكته مي‌كند. دختري به زور، شوهر داده مي‌شود و دست به خودكشي مي‌زند. دختري بر اثر كنجكاوي از پدر كتك مي‌خورد و... همگي يك حرف نخ‌نما مي‌زنند كه با وجود انتظار مخاطب، فروتر از توانايي‌هاي عياري، ساخت و پرداخت شده‌اند.
جامعه مردسالار و حاكميت آداب و رسوم برآمده از چنين استحكامي، يك قرباني بيش ندارد و آن قرباني «زن» است. مردها تعيين‌كننده منش خانوادگي و اجتماعي زنان هستند. زنان اغلب در اندروني خانه خود يا پدرشان، مشغول خانه‌داري و رفو كردن هستند و در دايره بسته‌يي از قواعد و مقررات ظالمانه و برده‌دار مردان گرفتارند.
زنان كتك مي‌خورند، تهديد مي‌شوند، اشك مي‌ريزند و پير و فرسوده مي‌شوند و مردان با تكيه بر فرهنگ آبروداري و حفظ و صيانت از نظام اخلاقي خودساخته و خودبافته، هر آنچه را فهم و درك مي‌كنند اعمال كرده و به خيال خويش زندگاني موفقي را رقم مي‌زنند.
سال‌هاست در سينماي ايران از ظلم به زنان و نابرابري در قبال مردان حرف‌ها زده و قصه‌ها تعريف شده است. به عبارتي، حكايتي يكسان كه از هر زباني مي‌شنويم، مكرر است. اما اين مهم نيست كه تم اصلي، مدام تكرار مي‌شود، مهم آن است كه به شيوه و هنر هر هنرمندي پرداختي متفاوت و تجربه‌نشده عرضه شود. عياري در اين مقوله انتظار مخاطب را تامين نمي‌كند و صرفا با نمايش عريان خشونت عليه زنان، مسيري مندرس و يكنواخت را طي مي‌كند.
هنر هنرمند در نمايش عيني و عوامانه خشونت نيست. در جهان امروز با توسعه و ارتقاي آفرينشگري در هنر، شاهد آثاري هستيم كه به قول تحليلگران گفتمان، با مغفول گذاشتن موضوع و عدم بازنمايي آن، مي‌توان بار معنايي و تاثيرگذاري‌اش را به خوبي تبيين كرد و به نمايش گذاشت.
 نگاه و پرداخت سطحي از موضوع خشونت برآمده از نگرش و منش مبتني بر رسوم گذشته، ماندگاري اثر را در دوران‌هاي مختلف دچار نقصان و ناكارآمدي خواهد كرد.
تاسف‌بارتر آنكه، در جاهايي از فيلم شاهد تخطي نويسنده و فيلمساز از رعايت قواعد و ضرورت‌هاي فيلمسازي و قصه‌گويي هم هستيم. چه لزومي دارد كه با اين همه حوادث و كنش‌هاي گويا و آشكار، كه در برخي موارد نيز دچار شعارزدگي شده است، در قالب گفت‌وگوي مردان از كم‌عقلي و دردسر‌آفريني زنان فرياد زده شود؟ پدر: «زن جماعتو توي شيشه هم بكني باز نم خودشو پس ميده.» محتشم: «زن از دنده كجه ديگه». سينما قرار است نشان دهد نه آنكه مقاله بنويسد. بسياري از حرف‌ها را مي‌توان در قالب رفتار آدم‌هاي فيلم ديد و كشمكش‌ها را در ارتباط ميان آنها به تجربه نشست.
اين خطا در سكانس پاياني و سكته كردن محتشم و درگير‌هاي لفظي پسر و عروس آينده‌اش هم به چشم مي‌خورد. توضيحات و توصيفات بيهوده و اضافي به چه كار فيلم مي‌آيد؟ در صورتي كه اطلاعاتي عرضه مي‌شود كه به قدر كافي و حتي زياده از حد در طول فيلم براي مخاطب روشن و شناخته شده هستند. حتي اگر تمامي ديالوگ‌هاي اين بخش را حذف كنيم، اتفاقات و كنش‌ها كاملا گوياست. گويي عياري اين فيلم را با تعجيل نوشته و ساخته است و سعي نكرده در بازبيني، جرح و تعديل لازم را صورت دهد، تا اثر شكل و بافت سينمايي به خود بگيرد و لذت از هنرنمايي او را نصيب‌مان كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون