شكسپير براي جهان
و ايران
پس از
400 سال همچنان پرنور و اسرارآميز
امســال چهــارصـدمين سالگرد تولد شكسپير است. سالهاي متمادي است كه در همه جاي جهان در اين روز يادش را گرامي ميدارند و بر جايگاه سترگ او در تاريخ نمايش و تاريخ ادبيات انگليسي تاكيد ميكنند. همزمان با بزرگداشت چهارصدمين سالروز درگذشت ويليام شكسپير، مراسمي در سالن تئاتر مستقل تهران برگزار ميشود. اين مراسم از امروز چهارم ارديبهشتماه، ساعت 19:30 در سالن تئاتر مستقل تهران برپا است. اين رخداد بخشي از موجي است كه نابغه انگليسي چهار قرن پيش ايجاد كرد. موجي كه قرنها را با قدرت پشت سرميگذارد.
ويليام شكسپير، نابغه انگليسي در قرن 16 به دنيا آمد و تاثيري ژرف بر تاريخ ادبيات و نمايش پس از خود گذاشت. اگر در ادبيات فارسي سعدي را استاد سخن ميدانند، «سخنسراي آون» هم لقبي است كه به دليل زادگاهش به ويليام شكسپير اعطا شده است. او در طول حيات پر بار ادبياش با خلق نمايشنامههاي متعدد گنجينهاي از ميراث معنوي را از خود به يادگار گذاشت كه گذشت سالها و قرنها نه تنها از اهميت آن نكاسته است، بلكه با گسترش زمينههاي علوم انساني و شيوههاي نوين نقد آثارش هر روز بيش از قبل خوانش و تحليل ميشوند. «هملت» او چنان از مرزها گذشته است كه كلام و پرسشاش، «بودن يا نبودن» ديگر تنها متعلق به شاهزاده دانماركي نيست. پرسش بنيادين انسان امروز است. «اتللو»، «شاه لير»، «مكبث» و... همچنان بر صحنه بزرگترين سالنهاي نمايشي جهان زندهاند و ميدرخشند. آثار همواره مورد اقتباس قرار ميگيرند. صدها مقاله و كتاب درباره او و آثارش نوشته شده است. ميگويند هر فرد عادي براي صحبت به 2 يا 3 هزار كلمه نياز دارد. ميلتون شاعر افسانهاي انگليس در همه شعرهايش حدود 8000 كلمه به كار برده است، اين در حالي است كه شكسپير در آثار خود حدود 20000 كلمه را به كار گرفته است. درباره شكسپير همهچيز او را به سمت افسانه شدن برده است. حتي گمانه و شايعههايي نظير اينكه او خالق همه آثارش نبوده است. اما اين همه داستان ويليام شكسپير نيست. وراي همه افسانهها و داستانها، حقيقت مسلم درباره شكسپير تاثير جاودان او بر تاريخ ادبيات نمايشي است. تاثيري كه مرزهاي جهان را درنورديده است. تاريخ هنر نيز از اين قاعده استثنا نيست.
شكسپير از نخستين كساني بود كه ايرانيان در دوره ناصري با آثارش آشنا شدند. پيش از او مولير راهش را به سرزمين حافظ و سعدي باز كرده بود. اين آشنايي سبب خير براي هنر ايران بود و تاثير ديرپا را درپيداشت. ورود شكسپير در ايران تقريبا همزمان با دغدغههاي تجددطلبانه واقع شد. ظاهرا ميرزا صالح شيرازي كه براي تحصيل به انگلستان اعزام شد از نخستين كساني بود كه از شكسپير سخن گفت. ميرزافتحعليآخوندزاده نيز از شيفتگان شكسپير بود. آخوندزاده درباره شكسپير مينويسد: «در ميان ملت انگليس چند صد سال قبل از اين شاعري پيدا شد شكسپير نام كه مصايب سلاطين انگليس را به رشته نظم كشيده به طرزي موثر كه در حالت سماع، شنونده هرقدر سنگدل باشد از گريه خودداري نميتواند كرد.» مطبوعات دوره مشروطه به وفور دست به چاپ آثار شكسپير ميزدند و او را القابي نظير «يكي از اعاظم شعرا و اساتيد ارباب نظم و نثر» ميستودند. پس از مشروطه آثار شكسپير همچنان مطبوع سلايق بود و حتي اجرا ميشد.
اما در نخستين ترجمههاي كامل آثار شكسپير بايد از عمادالسلطنه و ناصرالملك نام برد. اين دو با همتي ستودني به ترتيب «مجلس تماشاخانه: به تربيت آوردن دختر تندخوي« و « داستان غمانگيز اتللوي مغربي در ونديك » را ترجمه كردند. آثاري كه امروز به نام «رام كردن زن سركش» و «اتللو» ميشناسيم. حسينقلي سالورملقب به عمادالسلطنه از نوادگان نواده محمدشاهقاجار بود كه علاقه وافري به فرهنگ داشت. اما درباره ابوالقاسم خان قرهگوزلو همداني ملقب به ناصرالملك گفتهاند او نخستين ايراني بود كه براي تحصيل وارد دانشگاه آكسفورد شد. او در ايران و در حوزه سياست تا مقام نايبالسلطنه احمدشاه ارتقاي مقام يافت. با اين حال جالب است كه نخستين نسخه كامل ترجمه او در سال ۱۲۹۶ خورشيدي در پاريس چاپ شد. ناصرالملك ادبيات را ميشناخت و با دركي عميق ميدانست كه ترجمه چنين آثاري كاري سخت دشوار است. او در پيشگفتار ترجمه خود مينويسد: «ترجمه ناقصي را كه در اين اوراق مسطور گشته به چيزي نتوان شمرد، جز آنكه اول ترجمه است از يك منظومه شكسپير به اين زبان. هر گاه با همه بيرنگي كه در انعكاس نظم به نثر ناگزير است، اندك نشانهاي از اصل دهد، اميد آنكه دانشمندان ايران را مايل سازد كه پارهاي از ديوان اين شاعر بزرگ را به فارسي درآورند يا سخنوران آن سرزمين موزون را برانگيزد كه بهروشني افكار او پي به معاني بديع برده و الفاظ دري را به سبك او به رشته نظم كشند و بوستان ادبيات فارسي را با گلهاي نوشكفته آرايشي تازه بخشند.» از همين رو او زباني كهنه را برگزيده است. ناصرالملك پس از اين اثر «بازرگان ونيزي» را نيز به فارسي برگرداند. عبدالحسين نوشين و بهآذين نيز بعدها دست به ترجمه شكسپير زدند. علاقهمندي به شكسپير پس از اين نيز با اقتباس از كارهاي او و بازنويسي آثارش به شكل حكايت و داستان ادامه يافت. علياصغر حكمت از جمله كساني بود كه دست به چنين تجربهاي زد و «ﭘﻨﺞ ﺣﻜﺎﻳﺖ از ويليام شكسپير» را چاپ كرد.
اما دوره مدرنتر اين ترجمهها به عبدالحسين نوشن آغاز ميشود. اين كارگردان نامي زمان خود در سال ۱۳۱۹ ﻧﻤﺎﻳﺸﻨﺎمه اﺗﻠﻠﻮ و در ۱۳۲۹ كمدي «ﻫﻴﺎﻫﻮي ﺑﺴﻴﺎر ﺑﺮاي ﻫﻴﭻ» را منتشر كرد. «مكبث» در سال 1130 با مقدمه موريس مترلينگ، «هملت» در 1333، «تراژدي قيصر» يا «جوليوس سزار» در سال 1334 و... آثار شكسپير يكي پس از ديگري ترجمه شدند. نكته جالب اينجاست كه به زودي همه ضرورت ترجمههاي بهتر را دريافتند و دست به ترجمه مجدد آثار زدند.
اكنون بيش از هشت ترجمه از «اتللو» و «هملت» وجود دارد. بزرگترين مجموعه آثار شكسپير در سال 1389 توسط انتشارات سروش چاپ شد. در اين مجموعه كه توسط علاءالدين پازارگادي ترجمه شده، 27 اثر شكسپير گنجانده شده است. همچنين ميتوان به ترجمههاي داريوش آشوري اشاره كرد كه سعي كرده تا وزن دروني متن اصلي را در زبان فارسي بازآفريني كند.
در هر حال به نظر ميرسد ترجمه آثار شكسپير مسيري بيانتهاست. اين تصوري است كه مرور تاريخ ترجمه آثارش ايجاد ميكنند. به احتمال بسيار ترجمههاي تازهتري نيز درراهند. در واقع ويليام شكسپير همچنان حريف ميطلبد و مترجمان را به چالش ميكشد. تسلط رعبانگيزش به زبان در كنار نبوغ ادبياش همچنان زوايايي نامكشوف را پيش ميكشد. او همچنان در نور باشكوه صحنهها اسرارآميز ظاهر ميشود.
شكسپير 400 سال بعد
ما نام شكسپير را درست هجي نميكنيم، البته او هم نامش را درست نمينوشت. براساس اسناد و مداركي كه از ويليام شكسپير وجود دارد، او اسمش را با 80 هجي مختلف نوشته است؛ «Shappere» و «Shaxberd» از عجيبترين اين هجيها هستند. در بسياري از امضاهاي به جا مانده از او، او هرگز نامش را «William Shakespear» امضا نكرده است و از هجيهاي مختلف و مخففها از جمله «willm Shakp»، «Willm Shakspere» و «William Shakspeare» استفاده كرده است. هيچ سندي مبني بر اينكه ما نام درست او را تلفظ ميكنيم، وجود ندارد.
حقايقي درباره شكسپير
شكسپير هيچكدام از آثارش را منتشر نميكرد. «جان همينگز» و «هنري كوندل» بازيگراني كه در نمايشهاي او بازي ميكردند، پس از مرگ شكسپير و در سال 1623 تمامي آثار او را جمعآوري و 36 نمايشنامه او را منتشر كردند. اين مجموعه با نام «First Folio» شناخته ميشود و منبعي براي تمامي آثاري است كه شكسپير نوشته است.