شاهنامه، نامه فرهنگ و منش ايراني است
ميرجلالالدين كزازي
پژوهشگر
رمز ماندگاري فردوسي پرسشي است كه ميتوان پاسخهاي گوناگون به آن داد. بايد ديد اين پاسخ به كدامين ويژگي در شاهنامه كه ما فردوسي را به پاس آن ميشناسيم و بزرگ ميداريم بازميگردد. اما من اگر بخواهم از نگاهي فراخ به شاهنامه بنگرم برترين بستر و خاستگاه ماندگاري اين نامه ارجمند بيمانند را بيابم و بازنمايم، ميتوانم گفت كه آنچه ويژگي برترين و بنيادين در شاهنامه است و آن را از ديگر شاهكارهاي ادب ايران حتي جهان، فراتر ميبرد، آن است كه شاهنامه تنها شاهكاري ادبي نيست؛ پديدهاي است چند سويه و چند رويه. شاهكاري ادبي هست، اما در همان هنگام شاهكاري است روزگارآفرين، منش پرور، با دامنهاي بسيار گستردهتر. با كاركردي بسيار ژرفتر، نغزتر، بنيادينتر از كاركرد دامنه ديگر شاهكارهاي ادبي. شاهنامه پايگاه و پايندان چيستي ايراني است. اگر شاهنامه در يكي از باريكترين و سرنوشتسازترين زمانها در تاريخ ايران سروده نميشد، به گمان بسيار ما ايرانيان امروز نميتوانستيم بدان بنازيم و سر بيفرازيم كه ايراني هستيم؛ نميتوانستيم به زبان شيوا و روان فارسي با يكديگر سخن بگوييم. از همينرو شاهنامه تا آن زمان كه اين كشور اهورايي كهن كه سرزمين هزارهها برجاست، تا آن زمان كه ايرانيان بر پهنه گيتي ميزيند پايدار و ماندگار خواهد بود. شاهنامه نامه فرهنگ و منش ايراني است؛ شاهنامه، شالوده ناخودآگاهي تباري ما ايرانيان را ميريزد. از همين رو است كه آن را با هيچ آفريدهاي ادبي يا پديده ديگر فرهنگي نميتوان سنجيد و بر يك ترازو نهاد. راه ماندگاري شاهنامه از ديد من همين است.