• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3531 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۳۰ ارديبهشت

مروري بر انديشه و آثار جان استوارت ميل

تقدم آزادي بر دموكراسي؟

210سال از تولد  فيلسوف شهير انگليسي گذشت

جان استوارت، پسر ارشد جيمز ميل، انديشمند و نظريه‌پرداز سياسي انگليس، در 20 مه 1806م در شهر لندن به دنيا آمد. با وجود آنكه اساس تفكر جان استوارت ميل در دوران خلاقيت فكري او مبتني بر قرائت فايده باورانه است اما نوآوري‌هاي فكري او بسيار فراتر از انديشه‌هايي است كه از جانب ليبرال‌هاي نسل قديم يعني پدرش يا جرمي بنتام پيش كشيده شده بود. آثار جان استوارت ميل نه تنها از منظر تاريخي بلكه در ميان هم عصران او نيز اهميت و گسترش قابل توجهي يافت. سه اثر مهم جان استوارت ميل كه تاثيرات زيادي در روند تكامل انديشه سياسي به‌جا گذاشته است، عبارتند از: «درباره آزادي»، «تاملاتي درباره حكومت انتخابي» و «فايده باوري». محمد ضيمران، دانشيار سابق دانشگاه ماساچوست و مدرس فلسفه هنر درباره ميل مي‌گويد كه او چهره شاخصي در عرصه حقوق، اقتصاد سياسي و فلسفه سياسي است بنابراين بايد ميل را يكي از پايه‌گذاران مكتب اصالت سود قلمداد كرد. سياوش جمادي نيز معتقد است كه جان استوارت ميل و متفكران همزمان او از آزادي‌اي دفاع مي‌كردند كه بنياد دموكراسي است يعني ليبراليسم ميل، فقط بستري براي هر انديشه است و جهان‌بيني‌اي كه بتواند در آن بستر رشد كند و حرف خود را بزند.
    
جان استوارت ميل؛ شاخص‌ترين چهره مكتب اصالت سود

 

جان استوارت ميل، فيلسوف انگليسي
(1873م - 1806م) در حوزه منطق، اخلاق و فلسفه سياسي و به ويژه اقتصاد سياسي تبحر ويژه‌اي داشت. وي تحت سرپرستي پدر خود جيمز ميل آموزش ديد و زمينه فلسفي و فرهنگي مناسبي براي او در خانواده فراهم بود. پدر او يكي از كارگزاران و مديران شركت هند شرقي بوده و به دليل تجربه‌هاي سياسي بسيار وسيع او، فرزندش نيز به مسائل سياسي علاقه ويژه‌اي پيدا كرد. جان استوارت ميل، سلسله مطالعاتي را در زمينه فلسفه جرمي بنتام انجام داد و به همين دليل به مكتب سودباوري يا مكتب بهره وري علاقه ويژه‌اي داشت.
در واقع با توجه به پيش زمينه‌هاي خانوادگي به اقتصاد سياسي نيز بسيار علاقه‌مند شد، بنابراين نسخه جديدي از «ثروت ملل» آدام اسميت را با عنوان «اصول اقتصاد سياسي» تدوين كرد كه يكي از دستاوردهاي مهم او محسوب مي‌شود. اين نسخه در سال 1848 منتشر شد و ميل در اين نوشته سعي كرد اقتصاد سياسي كلاسيك را به طور دقيق مورد ارزيابي قرار دهد و به شكلي آن را نگاشت كه براي افراد غيرمتخصص نيز قابل فهم باشد زيرا جان استوارت ميل در حقيقت به اقتصادي باور داشت كه از آن به عنوان اقتصاد آزاد ياد مي‌كنند. اقتصاد آزاد، اقتصادي است كه محدوديت‌هاي دولتي در آن به حداقل خود مي‌رسد. بنابراين ادعاي ميل اين بود كه چنين اقتصادي مي‌تواند به رشد، شكوفايي و توسعه اقتصادي جامعه منجر شود و زمينه رشد و تكامل اتحاديه‌هاي كارگري و صنفي را فراهم كند. اين شكل از اقتصاد، بين صاحبان صنايع و كارمندان و نيروي كار نوعي قدرت چانه‌زني را افزايش مي‌دهد و در نتيجه روابط بين كارفرما و كارگر هر چه بيشتر منطقي اقتصادي به خود مي‌گيرد.
جان استوارت ميل راجع به مساله قيمت‌ها نظريه خاصي داشت و مدعي بود قيمت‌ها در جامعه در صورتي متناسب، معقول و منطقي خواهند بود كه بين عرضه و تقاضا نوعي تساوي و توازن برقرار  شود و در اين حالت و با اين سيستم اقتصادي است كه از هر گونه تورم در جامعه جلوگيري خواهد شد.
يكي از كارهاي استوارت ميل اين بود كه نظريه ريكاردو در باب مساله ارزش را بر پايه كار مورد ارزيابي و سنجش ويژه‌اي قرار داد و اعتقاد داشت در چنين وضعيتي، عدالت اجتماعي در جامعه قابل حصول است. اما از لحاظ فلسفي، مكتب فلسفي كه او به آن باور داشت و رساله‌اي را نيز در اين زمينه تدوين كرده بود تحت تاثير انديشه‌هاي كورنايي‌هاي يوناني يا مكتب اصالت لذت بود. بنابراين مدعي بود كه يك انسان وقتي مي‌تواند در زندگي موفق شود كه بتواند خوشبختي را  به دست آورد. راه تحصيل خوشبختي نيز يك فرمول رياضي دارد كه اگر چارچوب‌هاي زندگي را بر اساس آن تنظيم كنيم گرفتاري‌ها، رنج‌ها و مشقت‌ها به حداقل خود مي‌رسند. بنابراين بحث‌هايي را كه پدر او جيمز ميل در زمينه انديشه‌هاي جرمي بنتام تدوين كرده بود گسترش داد و يادآور شد كه بزرگ‌ترين نيك‌بختي و سعادت معياري است كه مي‌توان حق را در جامعه توجيه كرد و همين طور مدعي بود كه اصل اساسي عبارت است از اينكه بين لذت و خوشبختي نوعي تمايز برقرار كرد. بنابراين او در پاره‌اي از نوشته‌هاي خود لذت‌ها را به دو گونه كمي و كيفي تقسيم كرد و معتقد بود كه مي‌توان با برنامه‌ريزي صحيح در زندگي خود كمال لذت را از زندگي برد و زمينه شادكامي را براي خانواده مهيا كرد. جان استوارت ميل، بر پايه نظريه سودگرايي يا سودباوري خود نوعي ليبراليسم را تدوين كرد و رساله معروف «در باب آزادي» كه به فارسي نيز ترجمه شده را تاليف كرد كه در سال 1859م منتشر شد و رساله ديگري نيز با عنوان «انقياد زنان» در 1869م نوشت كه با استقبال گسترده‌اي رو به رو شد و در سال‌هاي اخير نيز به زبان فارسي ترجمه شده است. مي‌توان گفت در اين دو نوشته، چارچوب‌ها و گزاره‌هاي كلاسيك انديشه ليبرال در باب قانون، آزادي و حقوق به وضوح تبيين و با شفافيت ويژه‌اي توجيه شده است.
كتاب اول يعني «در باب آزادي» مي‌كوشد اين نظر را مورد تاييد قرار دهد كه تنها هدفي كه بشر به‌طور اساسي براي آن فعاليت مي‌كند و در واقع مي‌تواند اين هدف را چه به طور فردي و چه جمعي تامين كند، اين است كه آزادي عمل داشته باشد و هر چقدر آزادي عمل گسترده‌تر باشد راه جامعه براي پيشرفت و ترقي هموارتر مي‌شود. بنابراين، اين يكي از شعارهاي مهم بود، كه راه اساسي توسعه و پيشرفت در گسترش آزادي‌هاي فردي نهفته است. او مدعي شد كه آزادي‌هاي فردي يكي از مهم‌ترين اصولي است كه زمينه‌هاي دموكراسي و حكومت مردم‌سالار را فراهم مي‌كند و به همين دليل بين حوزه عمومي قانون و حوزه خصوصي اخلاق، وجه تمايزي ايجاد كرده و در چارچوب اين مساله، نظر ديگري را نيز در باب ارتباط بين قانون و آزادي مطرح كرد و يادآور شد كه قانون عبارت است از نظامي كه زمينه گسترش و حداكثري كردن آزادي را فراهم مي‌كند. بدين معنا آزادي نه تنها بر حسب اجازه‌ها و امور مجاز توجيه مي‌شود بلكه بر اساس فرصت‌هايي است كه انسان‌ها مي‌توانند در چارچوب آنها به تحقق آرمان‌هاي خود موفق شوند. به طور مثال كسي كه تجربه‌اي را در زندگي از طريق فعاليت‌هاي اجتماعي از سر مي‌گذراند، در صورتي مي‌تواند زمينه‌هاي موفقيت و پيشرفت خود را تضمين شده ببيند كه جامعه و به خصوص قانون از حقوق فردي او دفاع كند. از سوي ديگر، كتاب «انقياد زنان» بيانه‌اي كلاسيك است در باب شعارهايي كه زمينه آزادي‌ها و پيشرفت زنان در جامعه را فراهم مي‌كند و برخي معتقد هستند كه اين يكي اثر از نخستين رساله‌هاي فمينيستي است كه در غرب تدوين شده است. اما در باب نظريه دولت، جان استوارت ميل رساله‌اي تحت عنوان «ملاحظاتي در باب حكومت انتخابي» يعني حكومت مبتني بر آراي عمومي نوشته است كه در سال 1861م منتشر شد. ميل در اين رساله، ايده حكومت آرماني را تدوين كرده و مدعي است كه اين حكومت بر پايه نمايندگي نسبي برقرار مي‌شود كه در آن اقليت‌ها مي‌توانند براي خود سخنگوياني را در چارچوب دستگاه‌هاي پارلماني داشته باشند. بنابراين حقوق كليه شهروندان بطور موثري تضمين مي‌شود و به شهروندان اين اجازه را مي‌دهد كه زمينه‌هاي مهم را براي رشد و پيشرفت داشته باشند و جامعه نيز اين فرصت‌ها را براي آنها تضمين مي‌كند. در حالي كه جان استوارت ميل، قسمت  اعظم نوشته‌هاي خود را به مساله قانون، حقوق اساسي و اقتصاد تخصيص داده بود، به نظر مي‌رسد كه نظر فردگرايانه او در باب ماهيت و طبيعت بشر زيربناي تمام مسائلي است كه او در باب آزادي مطرح كرده و به همين علت از جانب برخي متفكران مورد انتقاد قرار گرفته است اما طرفداران او در چارچوب زندگي سياسي كشور انگلستان و ساير كشورهاي متكي بر نظام سياسي انگليس، آراي او را مبناي بحث‌هاي خود قرار دادند. به همين دليل، جان استوارت ميل، چهره شاخصي است در عرصه حقوق، اقتصاد سياسي و فلسفه سياسي كه بايد او را يكي از پايه گذاران مكتب اصالت سود قلمداد كرد.

ليبراليسم يك مكتب نيست

 

امروزه مفهوم ليبراليسم با سرمايه‌داري همراه شده و در كشور ما به خصوص از سوي چپ‌ها طوري مطرح مي‌شود كه گويا ليبراليسم با سرمايه‌داري تفكيك‌ناپذير است. شايد به اين دليل اصلا دموكراسي، بنياد ليبراليسم و همه انديشه‌ها به شمار مي‌رود. اساسا دموكراسي راستين و دموكراسي به معناي واقعي كلمه، پايه داد و ستد و آن چيزي است كه امروز از آن با عنوان تضارب آرا و تبادل انديشه‌ها ياد مي‌كنند. در بستر دموكراسي است كه انديشه مي‌تواند در اثر تبادل و گفت‌وگو، باليدن بگيرد و تا انديشيدن در همه زمينه‌ها از قيد و بند آزاد نشود، پيشرفت، حتي در زمينه مسائل شهري، علمي، فني و... به آساني به وجود نمي‌آيد. البته جان استوارت ميل و متفكران همزمان او و كساني چون كانت هنوز به آن صورت، مفهومي از دموكراسي نداشتند، آنها از آزادي‌اي دفاع مي‌كردند كه بنياد دموكراسي است. يعني ليبراليسم جان استوارت ميل يك مكتب فكري خاص نيست كه جهان‌بيني خاصي را به شما ارايه دهد يا به شما مثل سيستم فلسفي- فكري پاسخ دهد كه به طور مثال جهان بر اين مدار مي‌گردد و ذات هستي چه هست و امثال آن. بلكه فقط بستري براي هر انديشه است و جهان‌بيني‌اي كه بتواند در آن بستر رشد كند و حرف خود رابزند. اما از نگاه امروزي با توجه به شرايط حال حاضر و تجربه‌هايي كه تاكنون از سر گذرانده‌ايم و فراز و نشيب‌هايي كه در شرق و غرب رخ داده، دموكراسي به مفهوم راستين و به معناي واقعي كلمه پايه آزادي است. دموكراسي واقعي كلمه تنها در صندوق راي نيست بلكه در فضاي عمومي، در آزادي گفت‌وگو، در مواجهه انديشه‌ها بدون هر گونه ترس و هراس، در مشاركت واقعي و مشاركت صرف آحاد و افراد جامعه در تعيين سرنوشت سياسي خود است بدون هرگونه دخالت عوامل ديگري كه اين نوع مشاركت را تبديل به اقتدار يك گروه خاص مي‌كنند. جان استوارت ميل اساسا ليبرال است و به ليبراليسم مي‌انديشد اما صحبتي از تقدم دموكراسي نمي‌كند زيرا دموكراسي به معناي انتخابات و صندوق راي از اواسط قرن نوزدهم و از زماني كه احزاب به وجود مي‌آيند، پيدا مي‌شود حتي تا اواخر قرن هجدهم هنوز دولت‌هاي مونارشي و پادشاهي حاكم بوده است. كانت نيز در متون خود از دموكراسي حرفي به ميان نياورده است مگر اينكه اشاره آنها به دموكراسي، دولت‌شهرهاي يونان باستان باشد اما در زمان خود آنها هنوز دموكراسي به معناي انتخابات و حق راي وجود نداشته است. تا قبل از سال 1789م و تا پيش از انقلاب فرانسه و امريكا اساسا حقوق انسان وارد قانون نشده بود از جمله اينكه يكي از اين حقوق، حق راي باشد بنابراين نمي‌توان از دموكراسي در زمان ميل و متفكران هم‌عصر او سخن گفت زيرا تا امري وقوع پيدا نكند مفهوم آن نيز وجود نخواهد داشت. به عنوان مثال كانت در زمان فردريش معروف به فردريش منور پادشاه پروس مي‌زيسته، در آن روزگار نيز نظام پادشاهي مستقر بوده و صندوق رايي در كار نبوده است اما كانت به ويژه در مقاله معروف خود «روشنگري چيست» از سپهر عمومي (public sphere) دفاع مي‌كند و اميدواري مي‌دهد كه چون پادشاه ما منور و روشن انديش است مزاحم خردورزي در اين سپهر عمومي نمي‌شود و در همان مقاله دو قلمرو عمومي (public) و خصوصي (Private) را از هم جدا مي‌كند و مي‌گويد كه اگر يك كشيش در كليسا، يك سرباز در ارتش و يك كارمند در اداره به نهادي كه به آنها فرمان مي‌دهد بي‌اعتقاد شوند تكليف آنها چيست، آيا بايد نافرماني كنند؟
كانت مي‌گويد كه خير نبايد نافرماني كنند اما مي‌توانند در سپهر عمومي هر چقدر مي‌خواهند خردورزي كنند، جناب فردريش منور نيز مزاحم خردوزي آنها نمي‌شود. در واقع كانت در آن شرايط زماني كه اصلا صندوق راي مفهومي نداشته به شكلي تمهيد كرده و زمينه را براي جان گرفتن فضاي عمومي فراهم مي‌كند و نكته اينكه، اگر فضاي عمومي جان نگيرد دموكراسي نيز پا نخواهد گرفت. بنابراين مي‌توان گفت اين ليبراليسم، مقدمه‌اي براي دموكراسي در قرن‌هاي بعدي مي‌شود. اما اين ليبراليسم را با سرمايه داري چنان همبسته كرده‌اند كه هميشه وقتي به ويژه در كشورهاي خاورميانه بحث از ليبراليسم مي‌شود بلافاصله –هنوز ميراث چپ وجود دارد كه- به طور مثال ليبراليسم را تفكر سرمايه داري مي‌دانند. متاسفانه در كشور ما اين مغلطه و مكر زباني وجود دارد كه ليبراليسم خود يك مكتب است كه مي‌خواهند آن را بر ما تحميل كنند؛ در صورتي كه ليبراليسم يك مكتب نيست. ليبراليسم اين نيست، به همين دليل است كه مي‌توان از آن به بي‌بند و باري تعبير كرد. اين يك تعبير سوء از ليبراليسم است زيرا ليبراليسم در واقع بي‌قيد شدن انديشه از موانع است، يعني برداشتن موانع انديشه‌ورزي در يك جامعه، جزيي از ليبراليسم است. آزادي‌اي كه ليبرال‌ها و جان استوارت ميل مطرح مي‌كنند نيز از نوع رفع موانع است يعني به مفهوم نيچه‌اي كلمه نيست كه آزاده جاني و آزادي دروني و روحي باشد بلكه آزادي است كه بر رفع موانع بيروني آزادي تاكيد دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون