بازندگان 7 اسفند
مهندس محمدرضا رباني
انتخابات هفتم اسفند به پايان رسيد و سندي تاريخي به جاي ماند. هرچند توفان به پا شد و حماسهاي رقم خورد، اتفاق مهمي كه ابعاد ناشناخته بسياري دارد؛ اتفاقي كه براي خيليها غيرمترقبه بود و به گونهاي سياستمداران و تحليلگران داخلي و خارجي را به حيرت و تعجب وا داشت. هرچند بودند سياستمداراني تيز بين كه وضعيت را پيشبيني ميكردند و آنچنان با اطمينان و آرامش از دور نماي انتخابات سخن ميگفتند كه براي خيليها قابل درك نبود و تنها به يك خوشبيني و خوشخيالي تعبير ميشد. از جمله آن شخصيتها سياستمدار كهنهكار و سياستورز مصلح جناب آقاي هاشمي رفسنجاني بود كه در مقابل احساس نگراني و دلهره اردوگاه اصلاحطلبان و اعتدالگرايان خصوصا بعد از ردصلاحيتهاي گسترده، باز با اطمينان از يك پيروزي گسترده سخن ميگفت و آدم را به ياد انتخابات رياستجمهوري سال 92 ميانداخت، آنوقت كه پير سياست ايران خود از تيغ حذف زخم برداشته بود و نظرسنجيها حكايت از شكست جايگزين ايشان داشت و او باز با آرامش از پيروزي سخن ميگفت و اما انتخابات هفتم اسفند برگزار شد و آنچه اراده ملت بود تحقق يافت. مجريان و ناظران از راي مردم صيانت كردند و اگر بر اساس تفسيرها و تحليلهاي روزنامهها و جناحهاي سياسي بخواهيم قضاوت كنيم همه راضياند و خود را برنده انتخابات ميدانند. نگارنده قصد ورود به اينكه نتيجه كلي انتخابات چگونه بود و چه جريان يا جناحي پيروز انتخابات شده را ندارم و آن را به قضاوت مردم فهيم ميسپارم و عملكرد مجلس آينده، و ليكن كيست كه نداند كه اصولگرايان در انتخابات تهران شكست سنگيني را متحمل شدند، به صورتي كه خود اذعان و اعتراف داشتهاند از اين شكست غافلگير شدهاند. راهيابي هر 30 نفر ليست جريان اميد به مجلس شوراي اسلامي و همچنين 15 نفر از ليست 16 نفره خبرگان رهبري منسوب به آيتالله هاشمي و حذف چهرههاي سرشناس اصولگرايي بهت و حيرت را به اردوگاه اصولگرايان برد. بعد از آن بسياري تحليل خود را ارايه دادند و علت شكست را بر شمردند. حقير ضمن درست دانستن بسياري از آن تحليلها قصد دارم از يك زاويه ديگر به مساله نگاه كنم و آن اينكه واكاوي تاثيرگذارترين عوامل چه بوده است. فلذا دو عامل را نسبت به عوامل ديگر موثرتر دانسته و خواستار برخورد منطقي با آن هستم و اما اين دو عامل:
اول- بداخلاقي
بداخلاقيهاي جريان تندرو در جناح اصولگرايي كه با حذف نيروهاي خودي در ميدان رقابت شروع شد تا نسبتهاي ناروا و خلاف واقع به رقيب از فضاسازيهاي ناشيانه از تهمت و افترا گرفته تا انگزدنهاي سخيف تا برچسبهاي ناچسب كه بعضي از آنها حاكميت و نظام را زير سوال بردند.
عملكرد مجلس نهم خصوصا در تقابل با دولت منتخب مردم از ماجراي استيضاحهاي پر سر و صدا گرفته تا حجم غيرمتعارف طرح سوال، تذكر و... در شروع كار دولت جديد تا ايستادگي جماعتي تندرو مقابل تحقق برجام كه اراده حكومتي را پشت سر خود داشت؛ برجامي كه آنها خود در سرانجام رساندنش طي هشت سال هيچگونه توفيقي نداشتند و مشكلاتش گريبان مردم را گرفته بود.
به اينها بايد عملكرد صدا و سيما را اضافه كرد هرچند با توجه به رويه گذشته اين نهاد دور از انتظار مردم نبود و ليكن در جريحهدار كردن احساسات مردم نقش موثر ايفا كرد. مردم از نهاد ملي انتظارداشتند كه بيطرفانه برخورد كند يا حتي تا حدودي رعايت عدالت را داشته باشد و ليكن، صدا و سيما تاجايي پيش رفت كه براي ضربه زدن به جريان حاميان دولت حتي از خط قرمزهاي فرضي كه خود مدعي آن بود عبور كرد.فلذا بايد اذعان كرد كه نتيجه انتخابات تهران بيش از آنكه مولود برنامهريزي دقيق و حساب شده اعتدالگرايان يا اصلاحطلبان باشد به عملكرد اصولگرايان تندرو برميگردد و شايد جدا شدن جريان آقاي لاريجاني از اينها عكسالعمل همين افتراها بود.
دوم – فضاي مجازي
نگارنده تصوردارد آنچه باعث شد حتي اكثريت اصلاحطلبان و تمامي اصولگرايان از نتيجه غافلگير شوند كماعتنايي به پديدهاي است كه مولود ارتقاي تكنولوژي است و در دنياي امروز به عنوان يك واقعيت تاثير خود را روي وقايع مختلف ميگذارد.
تندروها با عدم درك واقعيتهاي جامعه تصور دارند با بگير و ببندها و استيلا بر رسانه عمومي و بستن مطبوعات ميتوانند جلوي گردش اطلاعات را بگيرند غافل از اينكه در دنيا امروز رشد و توسعه تكنولوژي همه مرزها را در هم نورديده ومحدوديتهاي متعارف را بر هم زده و معادلات جديدي را رقم زده است و عملكرد ناصواب رسانه ملي خود در جهت سوق دادن بيشتر مردم به سوي ماهوارهها و رسانههاي خارجي و فضاي مجازي نقش داشته است و در اينجا نيز بايد اذعان كرد كه باز اين تندروها هستند كه به خود گل ميزنند.
اعتقاد راسخ دارم كه حداقل 15 درصد آرا در روز انتخابات به پاي صندوقهاي راي توسط شبكههاي اجتماعي و فضاي مجازي جلب شده و در تهييج جامعه نقشآفريني كرده است. ضرورت دارد كه خود كاربران تمهيدات لازم را براي مقابله با فشارها و احيانا محدوديتها بينديشند. در مجموع مخلص كلام اينكه تندروها با رويه پيش گرفته شده بايد بدانند كه به جاي آنكه دنبال مقصر شكست خود در اردوگاه رقيب بگردند و براي آنها خط و نشان بكشند بايد به تغيير مباني فكري خود و تغيير رويهها و روشهاي خود بينديشند و بدانند در دنياي امروز و فضاي مجازي كشور بايد تجديد نظر جدي در نگرش و رفتار خود ايجاد كنند وگرنه با پا فشاري بر روشها و منشهاي گذشته راه به جايي نخواهند برد و همانطور كه پيش از اين در مقالات خود اشاره كردم ادامه اين رويه ميتواند به كيان انقلاب و نظام ضربه بزند كه با توجه به نيت سالم بسياري از اين عزيزان مطمئن هستم كه چنين قصدي ندارند و اميدوارم به تصحيح رفتار خود بپردازند، باشد كه چنين كنند.