رونمايي از كتاب «دروازه غار» در قهوهخانه رمضون يخي
اعتماد| بالاي سر در قهوهخانه بنر زردرنگي نصب شده تا به ميهمانان خير مقدم بگويد. از همان درهاي چوبي قديمي و رنگورو رفته آن ميشود كاملا حدس زد كه با قهوهخانهاي سنتي و نوستالژيك مواجه خواهي شد.
حدسي كه با ورودت به داخل قهوهخانه به يقين تبديل ميشود. صداي برخورد مداوم نعلبكي با استكانهاي چاي، به همراه عكسهاي جورواجوري از لوطيها و داش مشتيهاي محله به همراه چند پرده نقاشي از شاهنامه فردوسي ديوارهاي قهوهخانه را پر كرده است. برخلاف خيلي از قهوهخانهها، اينجا خبري از قليان و دود آن نيست.
هر چه هست چاي است و نيمرو و املت و البته ديزي. اما اين تنها تفاوت اين قهوهخانه با بقيه قهوهخانهها نيست. برخلاف خيلي از قهوهخانهها مشتريان اين قهوهخانه را اكثر افراد سن بالا و موسفيدان محله تشكيل ميدهند. روي هر چند ميز يكي، بساط يكي از انگشترفروشهاي سيار پهن است و دورش شلوغ. روي كاغذهايي كه در جايجاي قهوهخانه نصب شده است، نوشته شده: اينجا محل كسب است، لطفا بحثهاي سياسي نكنيد. انگار صاحب قهوهخانه دل پري از سياست دارد. حياط قهوهخانه هم همان حس نوستالژيك را دارد. حياطي مربع با سكوهايي كه فرش شدهاند و درختاني كه تقريبا كل فضاي حياط را سايه كردهاند. اما برخلاف ظاهر سادهاش، ايجا يكي از معروفترين قهوهخانههاي تهران 12ميليوني است. قهوهخانه حسين رمضونيخي. مردي از لوطيهاي عهد قديم كه از آنها امروز فقط داستانها و قصههايي به جا مانده و البته عكسهايي از مرحوم رمضون يخي؛ تختي، طيب و... حياط پر است ازچهرههاي سرشناسي كه بيشك خيلي از آنها براي نخستين بار است كه به اين محله آمدهاند. از اعضاي شوراي شهر تهران تا مديران شهرداري و تعدادي از هنرمندان.
قرار است كتاب «دروازه غار» احمد مسجدجامعي، عضو شوراي شهر تهران در همين جا رونمايي شود. مسجد جامعي وقتي پشت تريبون قرار ميگيرد از فلسفه تدوين اين كتاب ميگويد. اينكه اينجا از اصيلترين مناطق تهران است و به دليل كمتوجهي مسوولان امروز به محلهاي جرمخيز تبديل شده است و از روزهايي كه براي تدوين اين كتاب كوچه به كوچه، بخشهاي مختلف اين محله را همراه با عكاسش ميگشتند به اميد آنكه اسناد شفاهي و مكتوب اين محله چند هزار ساله پايتخت را جمعآوري كنند. وي در ادامه ميگويد: اين كتاب نخستين كتاب در باب تهرانشناسي ما است و به زودي كتابهاي ديگري را هم منتشر ميكنيم كه البته كتاب بعدي هم مربوط به يكي ديگر از محلههاي قديمي جنوب تهران
خواهد بود.
بخش ديگري از سخنان وي به بيان خاطراتي از شنيدههاي مردم محل از رجبعليخياط و اصغرمامان و رمضونيخي ميپردازد و در پايان هم ميگويد: قلبا براين باورم كه همكارانم در مديريت شهري بايد توجه بيشتري به اين محله داشته باشند.
خيلي وقتها ميتوان با يك اقدام ساده و كم خرج، گامهاي بزرگي برداشت به همين دليل پيشنهاد ميكنم در قهوهخانههاي تهران كتابخانههاي كوچكي طراحي و ساخته شود. پيشنهادي كه با تشويق حضار به تصويب ميرسد. حالا نوبت به رونمايي از كتاب است. دو كيك بزرگ با طرح جلد كتاب ميآورند و روبهروي سه پايهاي كه پارچهاي روي آن انداخته شده است ميگذارند. حالا نوبتي هم كه باشد نوبت عكاسهاست.صلواتي فرستاده ميشود و پارچه از روي سه پايه كنار زده ميشود تا تصوير بزرگ جلد كتاب رخ بنمايد. تصويري كه ديواري از ديوارهاي يكي از خانههاي هرندي را نشان ميدهد كه زني چادري در حال گذشتن از مقابل آن است. كتابي كه شامل روايتهايي است از نقل زندگي مردم اين محله از زبان مسجدجامعي با عكسهايي ناب از زواياي پيدا و پنهان آن. اينجا دروازهغار است محلهاي قديمي اما فراموش شده كه شايد اقداماتي اينچنيني بتواند مقداري به رونق دوباره آن كمك
كند.