در باب نمايش «در باب تفريحات سالم و غيرسالم»
فريبرز كريمي
كارگردان نمايش در باب تفريحات سالم و غيرسالم
اوايل در دوران دانشجويي، از احسان عرفاني خوشم نميآمد. ميگفتم اين كيه از دانشگاه شريف انصراف داده اومده آنقدر هم ادعاش ميشه كه نويسنده خوبيه. بعد از يه مدت با هم، هم بازي شديم تو يه كاري. از همون موقع احساس كردم كاراكتر احسان خيلي مختص خودشه. يك طنز مخصوص به خودش داره كه كس ديگهاي اون رو نداره. براي همون كار، احسان جايزه بازيگري گرفت. سال بعدش نخستين متنش رو اجرا كرد. كاري به نام « استخوانهايي كه خاك كردهايم.» وقتي اين كارو ديدم گفتم نه واقعا نويسنده خوبيه. سال بعدش احسان به من گفت اين متن رو بخون. اسم متن بود «در باب تفريحات سالم و غير سالم.» متني كه به من داد متن اوليه بود. بدون هيچ بازنويسياي. من اون موقع در حال نوشتن يه متن براي خودم بودم كه براي جشنواره فجر كار كنم. بهش گفتم متنت خيلي خوبه، موقعيتهاي با حالي داره كه اگه خوب اجرا بشه به نظرم عالي ميشه. چند روز بعدش احسان گفت نظرت چيه اين متن رو با هم كار كنيم؟ من ديدم متن من واقعا به خوبي متن احسان در نميآد. بهش گفتم چرا كه نه. از تير ماه سال 92 شروع كرديم به انتخاب بازيگر و احسان شروع كرد به بازنويسي متن. از شهريور 92 تمرينها رو شروع كرديم و نخستين اجرا رو در بهمن 92 در جشنواره فجر رفتيم.
اجراي اول كه تموم شد خودمون نميدونستيم بايد راضي باشيم يا نه. چون با تعداد تقريبا 200 تماشاگر مواجه شده بوديم. حتي بازيگرامون خيلي راضي نبودن. اما بعد از اجرا كه رفتم بيرون از سالن، تماشاچيهاي اجراي دوم پشت در بودن. ميگفتن چي كار كردين كه همه آنقدر تعريف ميكنن از كارتون و ميگن يكي از بهترين كارهاي امساله؟
جشنواره تئاتر فجر محكي بود با دو اجراي به ياد موندني از يه همكاري مشترك كارگرداني براي من. اما اجراي تئاتر نميتونه با دو اجرا تموم بشه. و ما مونديم و يك اجرا با خاطره خوب كه بعد از دوسال و نيم تونستيم بعد از بازسازي تالار مولوي اجراش كنيم.
بايد راجع به تمرينهاي «در باب تفريحات سالم و غير سالم» بگم كه تجربه كارگرداني مشترك براي من تجربه جذاب و سختي بود. يك كارگردان هميشه فكر ميكنه حرف خودش درستترين حرفه. وقتي دو تا كارگردان فكر كنن حرفشون درستترين حرفه، اون موقعاست كه بايد با هم بحث كنند و به نظر من زماني تصميم درست گرفته ميشه كه بحث شكل بگيره. حتي بين بازيگرها و كارگردان. در اين كار اول ما دو تا كارگردان با هم بحث ميكرديم و به يك قطعيت ميرسيديم و بعد با بازيگران بحث ميكرديم و به قطعيت ميرسيديم. ميشه گفت تمام تصميمات از دو فيلتر رد شدن.
من و احسان سر كوچكترين ميزانسنها هم بحث ميكرديم. انرژي زيادي از هردويمان گرفته ميشد وقتي بايد سر ايدهاي كه ازش اطمينان صددرصدي داشتيم با هم بحث ميكرديم. خيلي وقتها، زماني كه احسان برنده بحث ميشد، ميديدم كه چه خوب شد نظر من رو اجرا نكرديم. مهمترين كاري كه ما دو نفر سعي كرديم انجام بديم دو پاره نشدن ايدهها بود. بايد كاري ميكرديم كه ايدههاي هر دوي ما با يك فرمت اجرا شوند.
در واقع ايدهها بايد در تمام مواقع در ظرف اصلي كار ريخته ميشدند و رنگ آن ظرف را به خود ميگرفتند و بعد اجرا ميشدند. گاهي بعد از قطعي شدن يك ايده و اجراي آن توسط بازيگران ميديديم كه ايده خوبي است اما حيف كه از فرمت اجرايي ما خارج است و به اجبار آن را حذف ميكرديم. يا سعي ميكرديم آن ايده را هر طوري هست به فرمت كار برسانيم و مجدد اجرايش كنيم. الان كه اجراي «در باب تفريحات سالم و غير سالم» را هر شب از اتاق فرمان سالن اصلي تالار مولوي نگاه ميكنم، ياد تمام صحبتهايمان در مورد هر ميزانسن، لحن بازيگران، نور، صحنه و باقي چيزها ميافتم. به نظر من تئاتر در توالي و گذر زمان است كه مخاطبش را ميشناسد. مخاطب در اجراي اول و اجراي پانزدهم نمايش، نظرات متفاوتي را ارايه ميدهد. چرا كه هر اجرا روندي را طي
ميكند.
تمام گفتههاي كارگردان و تمرينهاي انجام شده در هر اجرا عينا تكرار ميشوند اما در هر اجرا لحظه خاصي است كه روي مخاطب تاثير بيشتري دارد. و من در حين اجرا آن لحظه را متوجه ميشوم. نه از خنده تماشاگر يا سكوتش. از يك حسي كه به من مانند تماشاگر القا ميشود. آن حس است كه در هر اجرا متفاوت است و هر اجرا را با اجراي پيشين يا پسينش متمايز ميكند.
من كمترين تعداد (18 اجرا!) اجراي عموم نمايش «در باب تفريحات سالم و غير سالم» را تقديم ميكنم به خودم، احسان عرفاني، اميرحسين طاهري، محمد روشني، ابراهيم عزيزي، وحيد نفر، نوشين مسعوديان، نيما تبريزي، نسرين خرمي، سارا بيگدلي شاملو، پرناز كريمي، نويد آغاز، امير پارسانيان مهر، طاها سرايي كه به هم براي كار انرژي داديم و از سياوش
بهادري راد، فراز سرابي، سما موسوي و ميلاد شجره تشكر ميكنم كه با ما بودند و روحشان در كار
حس ميشود.