تفاوت درك اصلاحطلبانه و اصولگرايانه از خط امام
جريان اصلاحطلب پيرو خط امام كه از امام آموخته است نظام جمهوري اسلامي داراي دو ركن جمهوريت و اسلاميت است، احساس ميكند كه در فضاي كنوني، بعد مردمسالاري نظام، بنا بر دلايلي در حال زير سوال رفتن است. مثل رد صلاحيتها، مثل اين گزينشها و مثل مسائل ديگر كه به تدريج مردم به جاي تاثيرگذار، تماشاچي ميشوند. بنابراين يك دغدغه پيدا ميكنند كه عدهاي تحت لواي حفظ دين مردم را حاشيه نشين ميكنند و حكومتي كه در اصل ششم قانون اساسي خود ميگويد كه اين حكومت مبتني بر راي مردم است، دارد به تدريج مردم را كنار ميگذارد. دغدغه آنها اين است كه پس بايد اين بعد را پررنگتر كنيم، از مردمسالاري، راي مردم، آزادي بيان، آزادي انديشه و آزادي عمل مشروع دفاع بيشتري كنيم كه اين بعد نظام يعني جمهوريت آن تحت الشعاع قرار نگيرد.
آن طرف قصه، افرادي هستند (اصولگرايان) متدين نيز هستند كه اين بعد قصه خيلي آنها را نگران نكرده و دغدغه شان نشده است. دغدغه بيشتري نسبت به اصل موجوديت دين و مسائل مربوط به دين پيدا كردهاند كه بالاخره يك عده دارند دهن كجي ميكنند، يكي در روزنامه، فلسفه عاشورا را زير سوال ميبرد، عدهاي ميآيند در مظاهر فردي، اجتماعي تغيير جهت ميدهند. اينها مرتب بر قضيه حجاب تاكيد ميكنند. چون احساس آنها اين است كه از طريق به اصطلاح رواج بدحجابي يا بيحجابي نوعي تقابل با دين در حال شكل گرفتن است. اين دغدغه دينخواهي، البته نميخواهم بگويم همه مدعيان واقعا چنين دغدغهاي دارند و در بيان دغدغههاي خود صادقاند. اما ميخواهم بگويم كه دو طرف ماجرا در عين حال آنهايي كه به مردمسالاري و حضور مردم اعتقاد داشته و اين همه بر آن تاكيد دارند به همان اندازه از دين و دينداري مردم نيز دفاع ميكنند منتها حرف آنها اين است كه دفاع از دين اين روشي كه جناح مقابل اتخاذ كرده نيست.