سيداصغر قريشي در گفتوگو با «اعتماد»:
نبايد اجازه دهيم فضا عليه ايران يكدست شود
گروه ديپلماسي
اين روزها عربستان فاز جديدي از رويارويي با ايران را كليد زده است و ميخواهد در صحنه رقابت با ايران از هر ابزاري براي شكست دادن ايران استفاده كند. در اين راستا، عادل الجبير دور جديدي از حملات ايران را كليد زده و هر كجا كه ميرود عليه ايران سخن ميگويد، آن هم اظهاراتي متناقض و متفاوت. از يكسو، الجبير ميگويد كه «ميخواهيم بهترين رابطه را با ايران داشته باشيم» و از طرفي ميگويد كه «ايران كشوري مداخلهگر در كشورهاي عربي است و در امور اعراب دخالت ميكند». عدم فراهم ساختن شرايط براي حضور حجاج ايراني هم از سوي عربستان موجب شده است تا افق روابط ميان تهران و رياض بيش از پيش تيرهتر شود. در خصوص سياستهاي جديد عربستان و اظهارات اخير عادل الجبير، گفتوگويي با سيداصغر قريشي، تحليلگر مسائل منطقهاي داشتهايم كه مشروح آن در ادامه ميآيد.
عادل الجبير، وزير امور خارجه عربستان سعودي در تازهترين اظهارات خود اعلام كرده است كه دروازههاي عربستان براي ساخت يك روابط بهتر با ايران به عنوان يك همسايه باز است. چرا ما شاهد موضعگيريهاي متناقض از سوي سعوديها در قبال ايران هستيم؟ سعودي از اين رويكرد به دنبال چه نتيجهاي است؟
براي پاسخ دادن به اين سوال البته لازم است تا نگاهي به وضعيت منطقهاي و شرايط كنوني هياتحاكمه اين كشور داشته باشيم. هماكنون در داخل خاندان سلطنتي عربستان به شكل زيرپوستي اختلافات بسياري ميان شاهزادگان سعودي در قبال مسائل منطقهاي و داخلي اين كشور وجود دارد و دولت اين كشور تحت فشار بسياري است. از سوي ديگر، ما در منطقه خاورميانه و خليج فارس شاهد بحرانهايي هستيم كه به نوعي عربستان در آنها دست دارد و ايفاي نقش ميكند كه عمده آنها در خصوص سوريه، عراق و يمن است. اگر ما به شكل دقيقتر به اين بحرانها نگاه كنيم، متوجه ميشويم كه عربستان در اين پرونده ديگر مانند گذشته دست برتر را ندارد و نتوانسته است به خواستهها و اهداف خود آنچنان كه ميخواست، دست يابد. از سوي ديگر، آنها تحت شديدترين فشارها از سوي نهادهاي جهاني، مجامع بينالمللي و كشورهاي مختلف هستند و حتي ميبينيم كه امريكا و ديگر همپيمانان و دوستان غربيشان به سعودي فشار ميآورند. چندي پيش فيليپ هاموند، وزير امور خارجه انگليس به عربستان رفت. او پيش از رفتن به جده، مقالهاي در الحيات منتشر كرد و در آن، درباره روابط دوجانبه لندن و رياض سخن گفت و بيان كرد كه انگليس خواستار حل و فصل هرچه سريعتر بحران يمن است. امريكاييها هم چندي پيش از عدم فروش بمبهاي خوشهاي به عربستان خبر دادند. اين رفتار از سوي كشورهايي صورت ميگيرد كه چندين دهه، مهمترين دوستان و متحدان عربستان بودهاند و اين نشان ميدهد كه با وجود منافع مشترك ميان آنها، تضادها و اختلافهايشان نيز در مسائل منطقهاي ظهور و بروز كرده است. همين فشارها البته منجر به تغيير در برخي از سياستها رياض شده است و در همين راستا، مشاهده ميكنيم كه عربستان هم خواستار حل بحران يمن است. مجموع اين شرايط موجب ميشود تا عربستان خود را در منطقه شكستخورده ببيند. در مقابل عربستان، ايراني است كه تا چند سال پيش قدرت مانورش در مسائل منطقهاي كم بود اما اينك اين قدرت مانور روز به روز بيشتر شده و نقشآفريني بيشتري ميكند. عربستان هم ميداند براي آنكه از اين بنبست و باتلاقي كه در آن گرفتار شده نيازمند ايران است. همين مسائل موجب ميشود تا آنها براي خروج از اين وضعيت دست به هر كاري بزنند و به گونهاي خود را نشان دهند كه گويي شكست نخوردهاند. به طور مثال با پول خرج كردنهاي بسيار قطعنامههايي عليه ايران منتشر كردند ولي تا كي ميتوانند عليه ايران قطعنامه بدهند؟ من فكر ميكنم اظهارات و اقدامات مسلسلوار الجبير و امپراتوري رسانهاي سعودي عليه ايران براي جبران چهره خدشهوار شده عربستان است.
در سفر وزير امور خارجه انگليس به عربستان، شاهد موضعگيري بسيار تند او عليه ايران بوديم. هاموند ادعا كرده است كه جهان بايد مراقب كارهاي ايران به ويژه مداخله اين كشور در امور ديگر كشورها و حمايتش از تروريسم باشد. آيا عربستان سعودي هنوز از توان سياسي كافي براي پيشبرد پروژه ايرانهراسي خود در ميان دولتهاي غربي برخوردار است؟
من فكر ميكنم چنين اظهاراتي بيش از آنكه واقعي باشند تحت تاثير مكاني است كه آنها سخن گفتهاند. سخن واقعي هاموند در مقالهاش در الحيات است. كشورهاي غربي به كمك ايران در جهت حل و فصل بحرانهاي منطقهاي آگاه هستند و من فكر ميكنم يكي از مهمترين دلايلي كه موجب شد تا آنها به انجام توافق هستهاي با ايران راضي شوند، همين وضعيت برهم ريخته منطقه بود. آنها در واقع با اين كار ميخواستند از توان ايران براي مبارزه با تروريسم داعش و حل بحرانهاي منطقهاي بهرهمند شوند. البته آنها هميشه به نفع ايران عمل نميكنند و سخن هم نميگويند و سعي ميكنند تا نوعي توازن را ايجاد كنند. با اين حال، فضاي بينالمللي نسبت به عربستان تفاوتهاي بسياري كرده و كفه ترازو به نفع آنها نيست. شما مشاهده ميكنيد كه در كنگره امريكا طرح 11 سپتامبر تصويب ميشود يعني عربستانيها در امريكا هم در حال از دست دادن نفوذ و قدرتشان هستند. اين مسائل موجب ميشود تا بگوييم عربستان ديگر آن توان سابق را براي اجماعسازي عليه ايران را ندارد هرچند كه در اين راستا از هر كاري دريغ نخواهد كرد.
طرح مسالهاي كه عربستان حمايت ايران از تروريسم و دخالت در امور كشورهاي منطقه ميخواند تا چه اندازه ميتواند وضعيت رابطه ايران با كشورهاي عربي حوزه خليج فارس را تيرهتر كند؟
عربستان از ابتدا خواستار تيرهتر شدن فضاي روابط ايران با همه كشورها بوده است. اساس تشكيل شوراي همكاري خليج فارس هم ايجاد نوع اتحاد عليه ايران است. در اين راستا، ممكن است برخي از كشورها را با پول بخرد و آنها براي مدتي عليه ايران اظهاراتي منفي بگويند ولي اينگونه هم نيست كه همه كشورها تحت فرمان عربستان باشند.
اما پس از ماجراي سفارت عربستان و قطع روابط دوجانبه ميان تهران و رياض، شاهد صدور مسلسلوار قطعنامه عليه ايران هستيم...
ماجراي سفارت عربستان كار اشتباهي بود كه نخستين كسي كه آن را محكوم كرد، دولت ايران بود. آن اقدامي بود كه با هيچ قاعدهاي نميخواند و متاسفانه فضايي را موجب شد تا ماجراي منا و اعدام شيخ نمر به حاشيه رفته و فضا عليه ايران شود اما اين موجسازي هم دايمي نيست. شما هم بايد حساب چند كشور كوچك مانند كومور را با كشورهاي بزرگ يكي كنيد. كشورهاي بزرگ جهان اسلام همچنان با ايران رابطه حسنه دارند.
اكثر كشورهاي عضو شوراي همكاري يا رابطه خود با تهران را كاهش دادهاند يا سفراي خود را براي مشورت فراخواندهاند. تداوم اين روند تا چه اندازه ميتواند در سطح منطقهاي براي ايران بد باشد؟
همانطور كه گفتيد در شوراي همكاري خليج فارس هم نسبت به ايران و ماجراي سفارتخانه، رفتارهاي يكساني صورت نگرفت هرچند كه يك قطعنامه با اتهامات تكراري عليه ايران صادر شد ولي ديديد كه قطر و كويت فقط سفيرانشان را فراخواندند، امارات تحت فشارهاي بسيار، سطح مناسباتش را كاهش داد و بحرين هم قطع رابطه كرد. در مقابل اينها هم عمان هيچ كار خاصي انجام نداد و حتي ديديم كه آنها هياتي را هم براي توسعه مناسبات دوجانبه به تهران فرستادند. با اين حال، بايد تلاش كرد تا نگذاريم فضا عليه ايران يكدست شود.
ايران و عربستان بر سر مساله اعزام حجاج نتوانستند به تفاهمي دست پيدا كنند اما ما شاهد سكوت جهان اسلام در اين خصوص هستيم. آيا عربستان سياست جدا كردن ايران از جهان اسلام را در پيش گرفته است؟ آنها تا چه اندازه ميتوانند با توجه به اهرمهايي كه در اختيار دارند در اين خصوص موفق باشد؟
همانطور كه گفتم عربستان از ابتداي انقلاب اسلامي تا امروز اين مساله را دنبال كرده است و قصد داشته تا ايران با كشورهاي دنيا رابطه خوبي نداشته باشد. در اين راستا، بدش نميآيد تا ايران كشوري مجزا از كشورهاي اسلامي باشد ولي موفق نخواهند شد. ماجراي سفارتشان در تهران بهانهاي را به آنها داد و آنها تصور كردند از اين طريق ميتوانند اهدافشان را دنبال كنند ولي آن موج بالاخره روزي از كار خواهد افتاد. آنها هماينك در پيشبرد پروژههاي قبليشان در يمن و سوريه ناموفق شدند و وزير امور خارجه عربستان فقط در كلام از پلان بي(طرح جايگزين) كه حمله نظامي است، سخن ميگويد. با اين حال، عدم اجازه براي حضور حجاج تبعاتي براي آنها خواهد داشت و به همين خاطر هم است كه ميگويند ايران خود نخواست و زير بار كارشكنيشان نميرود. بهترين راه در اين مساله هم روشن ساختن موضوع براي جهان اسلام است. البته عربستان هم بيكار نمينشيند و پول فراوان خرج خواهد كرد. بهانه هم پيدا كنند سعي ميكنند از آن بيشترين استفاده را بكنند و فضاي رواني عليه ايران ايجاد كنند. ما بايد سعي كنيم با ندادن بهانه و شفافسازي آنها را در توطئههايشان ناكام بگذاريم.
امروز ديگر نظامهاي عربي را نميتوان، كشورهايي در حاشيه سياست منطقهاي شمرد چراكه نقش آنها در تطويل بحرانهايي مانند يمن و سوريه و عراق كاملا مشهود است. شايد اين قدرتها توان سازندگي كافي نداشته باشند اما توان تخريب بالايي دارند. آيا ميتوان گفت كه ايران توان نفوذ به اين جبهه ايجاد شده به رهبري عربستان را ندارد؟
عربستان از يك دهه قبل با مطرح كردن مساله هلال شيعي سعي كرده است تا يك جبهه سني را عليه ايران به وجود آورد و اينگونه نشان دهد كه ايران ميخواهد فرقهگرايي كند. در حالي كه خود اين كار را ميكند. متاسفانه تا حدودي هم در اين راستا توانسته دستاوردهايي هم داشته باشد و با پول و پيشنهاد كشورهايي را همراه خود كند ولي اين مساله را هم نبايد فراموش كنيم كه اين سياست هميشگي نيست و روزي ناكارآمدي خود را نشان ميدهد. همانطور كه گفتم اگر ما بهانه ندهيم، آنها آنقدر نميتوانند قدرت مانوري چنداني داشته باشند.
پارلمان عربي اخيرا از ادعاي امارات براي مالكيت جزاير سهگانه حمايت كرده است. تا چه اندازه طرح مجدد اين مساله در سايه فضايسازيهاي اخير است و ميتواند به نتيجه برسد؟
طرح اين ادعا بيشتر يك تبليغات رسانه و جنگ رواني است تا بگويند ايران از اول اشغالگر بوده است، در حالي كه اگر آنها واقعا ميتوانستند كاري بكنند، اقدام ميكردند. براي همين هم به تكرار ادعاي بياساس خود اكتفا كردهاند. عربستان و امارات فقط به پول خود و امپراتوري رسانهايشان دل خوش كردهاند و اميدوارند با تكرار موضوع فضاي منفي را عليه ايران بيشتر بكنند.