• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3547 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۰ خرداد

اجراي اركستر سمفونيك تهران نقطه‌اي بر پايان يك جدل

بنفشه سام‌گيس

اجراي اركستر سمفونيك تهران يك اتفاق بزرگ بود. نه به جهت آنكه شهرداد روحاني رهبري اركستر را بر عهده داشت و نه حتي به جهت كيفيت اجرا، بلكه به اين دليل كه اين اجرا نقطه پاياني بر يك مجادله چند ماهه كسالت‌آور بود. مجادله‌اي كه دوستداران موسيقي كلاسيك را هم درگير كرد. شنونده موسيقي كلاسيك، چه ايراني و چه غيرايراني، علاقه‌اي به حاشيه‌ها ندارد. او فقط مي‌خواهد يك موسيقي خوب بشنود و شهرداد روحاني به آن چند صد نفري كه چهارشنبه 5 خرداد 1395 به تالار وحدت آمدند اجرايي خوب تقديم كرد. همان چيزي كه ماهيت وجود يك اركسترسمفونيك را تعريف مي‌كند. رفتار و منش چندماه گذشته مرداني كه در كسوت رهبر مهمان يا ثابت، رهبري قديمي‌ترين اركستر تهران را بر عهده گرفتند، نتيجه ناخوشايندي داشت؛ از كناره‌گيري و استراحت اجباري پيشكسوتان اركستر سمفونيك تا اشغال صندلي‌هاي اركستر توسط نورسته‌هايي كه حتي با آداب حضور در اركستر سمفونيك بيگانه بودند. خيلي مهم است كه شما به عنوان يك مخاطب دايمي اركستر سمفونيك كشورت، تاريخ تعويض اين صندلي‌ها را مرور كني. اركسترسمفونيك امروز تهران قطعا قابل مقايسه با 10 سال قبل و حتي 20 سال قبل نيست. من هيچ‌وقت از بادي‌هاي برنجي اركسترسمفونيك تهران انتظار عجيبي ندارم. براي من، در تمام اين 28 سالي كه در كنسرت‌هاي اركسترسمفونيك تهران حضور داشته‌ام، بادي‌هاي برنجي «هستند» بدون آنكه انتظار معجزه در من ايجاد كنند آنقدر كه هميشه غيرقابل پيش‌بيني بوده‌اند. نبايد امروزِ ساختار اركسترسمفونيك تهران را با آن زماني كه مرحوم فريدون ناصري (نوازنده ويولنسل، آهنگساز و رهبر اركسترسمفونيك تهران (1309- 1384) بر سر مرحوم حسين سرشار (خواننده اپرا، موسيقيدان، دوبلور و بازيگر/ 1374- 1313) فرياد مي‌كشيد كه تمپوي قطعات را مطابق زمانبندي پارتيتور (نت مكتوب تمام بخش‌هاي ‌سازي و آوازي يك اثر موسيقي براي اركستر) و نه به ميل شخصي و از روي ساعت مچي رعايت كند، مقايسه كرد. از آخرين اجراي مرحوم حشمت سنجري (نوازنده ويولن و رهبر اركسترسمفونيك تهران/ 1373- 1296) در نخستين سالگرد درگذشت مرتضي حنانه (موسيقيدان و آهنگساز/ 1368- 1301) خاطره مبهمي دارم و دوران رهبري بزرگاني مانند فرهاد مشكات (رهبر اركستر) و پرويز محمود (رهبر اركستر، آهنگساز و پيشگام موسيقي سمفونيك ايراني و موسس اركسترسمفونيك تهران با چيدمان مدرن/ 1375- 1289) هم به سن نگارنده قد نمي‌دهد. از اصرار بر جزييات و مختصات دو عدم؛ گذشته و آينده فاصله بگيريم و امروزِ اركستر سمفونيك تهران را ببينيم با همين بضاعت و هوشمندي از آن رهبر اركستري است كه رپرتواري در حد همين بضاعت بچيند. رپرتوار كنسرت 5 خرداد 1395؛ كنسرتو پيانو شماره دو (سرگئي راخمانينوف؛ پيانيست و آهنگساز روس و از آخرين نمايندگان بزرگ مكتب رمانتيك در موسيقي كلاسيك روسيه / ۱۸۷۳ - ۱۹۴۳)، اوورتور اگمونت (لوودويگ وان بتهوون؛ موسيقيدان آلماني و از تاثيرگذارترين آهنگسازان در دوران كلاسيك و آغاز رمانتيسم/ 1827- 1770)، سوييت بيژن و منيژه (حسين دهلوي / آهنگساز و رهبر اركستر – ۱۳۰۶) و موومان‌هايي از اپراي پرنس ايگور (الكساندر بورودين؛ آهنگساز و شيميدان روس/1887- 1833) يك چيده‌مان منطقي براي اركسترسمفونيك تهران است.
همه پيانيست‌ها مي‌دانند كه شما وقتي با راخمانينوف روبه‌رو مي‌شويد، بايد خود را مهياي يك نبرد تن به تن كنيد و البته در آخرين لحظه، با تواضع و ادب صحنه را به حريف وابگذاريد. ضرب moderato (ملايم) در موومان اول كنسرتو پيانو شماره 2 راخمانينوف به همان اندازه فريب‌دهنده است كه ضرب adagio sostenuto  (آهسته) براي موومان دوم و البته در تمام آثار اين آهنگساز روس داستان همين است و شما در پي يك آرامش فريب‌دهنده، قرار است با يك توفان سهمگين مواجه شويد. آن نوازنده چيره و ويرتوئوز كه بتواند اوج و فرودهاي آثار راخمانينوف را با آرامش و بي‌شتاب پشت سر بگذارد انگار از آزمون گزينش براي بهشت و جهنم سربلند بيرون آمده است. اميرمهيارمرادي - سوليست كنسرتو پيانو شماره 2 راخمانينوف در اجراي 5 خرداد اركسترسمفونيك تهران‌- وارد آستانه 10 سالگي همكاري با شهرداد روحاني شده است. اين يكي از ويژگي‌هاي شهرداد روحاني است. طي 13 سالي كه اين رهبر اركستر در سرزمين مادري‌اش اجرا داشته، هميشه نوازندگاني را گرد هم آورده كه مي‌توانسته به بيان واضح، قدرتمند، كم ايراد و فارغ از جوزدگي‌شان مطمئن باشد. (به همين دليل هم در آن چهارشنبه‌شب، خوشبختانه شاهد حضور دوباره چهره‌هايي در اركستر بوديم كه طي ماه‌هاي گذشته، قرباني غرض‌ورزي مديران وقت اركستر شده و به انزوا پناه برده بودند.) تابستان سال گذشته، تمرين اركستر سمفونيك تهران با يك رهبر اركستر را مي‌شنيدم كه صدادهي «تمرين» در آن حد بد و شلخته بود كه قيد رفتن به اجراي نهايي را هم زدم هرچند كه آن اجرا هم خوشبختانه لغو شد. به هيچ‌وجه قصد ندارم بدعت بت‌سازي در پيش بگيرم. اما حداقل در رهبران اركستري كه طي دو دهه گذشته به ايران آمده‌اند، بدون هيچ قصد مقايسه، صهبايي‌ها، روحاني و چكناواريان از بي‌حاشيه‌ترين‌ها در اين مرور بوده‌اند. منوچهر و ايرج صهبايي (رهبران اركستر) شايد در اين سال‌ها حضور كمتري داشته‌اند اما خاطره خوش اجراهاي‌شان - «شبي در باغ‌هاي اسپانيا» - (امانوئل دوفايا؛ آهنگساز اسپانيايي / 1876 – 1946) با رهبري منوچهر صهبايي و تك‌نوازي طاهر جليلي (پيانيست ايراني و از شاگردان مرتضي حنانه)، سمفوني شماره 40 (ولفگانگ آمادئوس موتسارت؛ آهنگساز و موسيقيدان اتريشي / 1756 – 1791) با رهبري ايرج صهبايي - آنقدر مي‌ارزد كه تماشاي مجدد اجراي اركسترسمفونيك تهران با رهبري اين دو بزرگوار ضرورت ثانيه‌شماري را ايجاب كند. لوريس چكناواريان هم سال‌ها پيش ثابت كرد كه تا چه اندازه باهوش است. اين مرد ريزنقش هميشه خندان، سال 78 و با برگزاري يك هفته موسيقي كلاسيك، خاطره‌اي به‌يادماندني از خود ساخت. 5 شب اجراي بهترين‌هاي كلاسيك بود و آخرين شب با اجراي سمفوني 9 بتهوون به پايان مي‌رسيد. هيچ‌كس درباره جزييات اين اجرا چيزي نمي‌دانست. چكناواريان هم به هيچ كس چيزي نگفته بود. فقط شنيده بوديم كه براي اجراي اين اثر، تعدادي نوازنده از ارمنستان آمده‌اند. شب آخر، سمفوني 9 بتهوون براي نخستين و آخرين بار در تمام سال‌هاي بعد از پيروزي انقلاب، با سولوهاي سوپرانو (صداي بسيار زير زنانه در خوانندگي و اپرا) و آلتو (صداي بم زنانه در خوانندگي و اپرا) زن ارمنستاني اجرا شد بدون آنكه هيچ پاساژي حذف يا تبديل شود. بعدها چكناواريان به من گفت «اگر اين اجرا را براي روز اول انتخاب مي‌كردم، تمام هفته كلاسيك را حذف مي‌كردند.»
هوشمندي يعني اين. هوشمندي اين نيست كه نوازنده خبره را به بهانه‌هاي واهي اخراج كنيم تا جا براي نوازنده چيني خالي شود يا فقط، براي آنكه شناسنامه يك اجرا را به نام خود مهر بزنيم، با «جايگزيني» (توجه كنيد) خواننده سوپرانو و آلتو با خواننده باريتون (صداي بم مردان در خوانندگي و اپرا – بين تنور و باس) و تنور (زيرترين صداي مردان در خوانندگي و اپرا) يا (بسيار وحشتناك‌تر) با «حذف» بخش آوازي سوپرانو و آلتو آن هم در يكي از باشكوه‌ترين آثار سمفونيك جهان، مجوز اجراي اين اثر را بگيريم. هوشمندي اين نيست كه با جنگ بر سر جايگاه، كلا به حذف همان حداقل‌ها برسيم و نتيجه چه بشود؟ بعد از اين همه سال، برخي كه به تالار وحدت مي‌آمدند و هيچ شناختي از موسيقي كلاسيك نداشتند، به تدريج ياد گرفته بودند كه نبايد بين موومان‌هاي يك قطعه، با تشويق‌هاي وظيفه وارشان، حواس نوازندگان را پرت كنند. ياد گرفته بودند كه وقتي قرار است كنسرتو پيانو بشنوند، جاي پيانو در جلوترين قسمت صحنه است چون در چنين فرمي از موسيقي، سوليست (تكنواز يا تكخوان در يك اثر اركسترال) رتبه‌اي بالاتر از تمام نوازندگان اركستر دارد. ياد گرفته بودند كه با اجراي يك اثر با وزن 4/4، بشكن نزنند. ما اينها را هم برگردانديم به همان روز اول تا با شروع اجراي قطعه «رقص دايره» مرحوم حشمت سنجري، ياد «دي‌جي» عروسي دختردايي‌شان بيفتند و دوباره فاصله موومان‌ها، با تشويق‌هاي يادآور اوج بي‌سوادي‌ها پرشود و اعتراض‌هاي پراكنده‌اي از اين گوشه و آن گوشه سالن بشنويم كه «پيانو جلوي بقيه اركستر را گرفته و چيزي نمي‌توانيم ببينيم.»
و چرا؟ چون تلاش خستگي‌ناپذير «جنگ براي جا» از اين نتايج هم دارد. متاسفانه البته.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون