هشدار! اينجا جاي دعواي سياسي نيست
جعفر گلابي
روزنامه نگار
با همه سر و صدايي كه پيرامون حقوقهاي نجومي برخي مديران دولتي در فضاي جامعه بلند شد بهنظر ميرسد آنچنان كه بايد اهميت و عمق تاثيرگذاري اين موضوع بر افكار عمومي شناسايي نشده است.
عدهاي كه دم خروس انگيزه سياسيشان آشكار است با تصور پيدا كردن پاشنه آشيل دولت سر از پا نميشناسند وچنان بر طبل زيادت اين رسوايي ميكوبند كه گويي خود و همراهانشان و دولت پيشين مورد حمايتشان و نهادهاي در دستشان به عصمت دچارند! آنان از آسيبرساني عظيم و احتمالا بيمانند اين فقره يا غافلند يا دم غنيمت ميشمارند و پرواي تيغ دو دمي را كه كشيدهاند نميكنند. برخي موافقان دولت هم بهنظر ميرسد كه از نوع ديگر به اهميت موضوع و ميزان نفوذ اين بليه دست نيافتهاند و گاهي براي كمكرساني به دولتي كه از هر سو زير فشار ناجوانمردانه است از سيلي كه به هر حال روان شده است غفلت ميكنند. هرچند ميزان خسارت مالي از اين ناحيه كمتر از اختلاسهاي هزاران ميلياردي است ولي به تعبيري اين مهم نزد افكار عمومي گزندهتر وسوزاندهتر است. اختلاس يك جرم است و فرض بر اين است كه دزدي خيانتپيشه چشم ناظران را منحرف ساخته، خريده است يا از حفرهاي سود جسته و از روي ستم دست در اموال عمومي برده است، اين معنا هر جا ممكن است اتفاق بيفتد و حتي اگر سهلانگاري و زمينهسازي متوليان نباشد امكان وقوع دارد ولي حقوقهاي نجومي در روز روشن با حساب و كتاب و مهر و امضا و تاريخ و شماره و رديف و استمرار طي ساليان دراز مثل حقي كه داده شده و از ارث پدر حلالتر است! و زير چشم ناظرين مختلف بوده، صورت تحقق داشته است. اين معنا را مردم عادي با حقوقهاي بخور و نميري كه خود دارند چگونه هضم كنند؟ از خزانه ملت و از مالياتي كه از درآمدهاي ثابت به جد دريافت ميشود سازمانهاي عريض و طويل نظارتي درست شده است تا همين حيف وميلها صورت نگيرد، تا فاصله طبقاتي روز به روز بيشتر نشود، تا مديران متنعم توان درك حداقلي از درد زاغهنشينان و بدهكاران و كليهفروشان را داشته باشند، تا براثر فاصله برخورداران خصوصا مسوولان وتودههاي مردم خطر انفجار اجتماعي حاصل نشود. اكنون اين سوال جدي و اساسي خود نمايي ميكند كه چرا برخي مديران بالاي حكومتي با اينكه از فيلترهاي مختلف عبور كرده تربيت شده نظامند و بعضا سوابق انقلابي و جنگ هم داشتهاند حقوق نامتعارف را پذيرا شدهاند؟ اين آسيب خود غمانگيزتر از اصل ماجراست و درست در همين جاست كه مخالفان دولت بايد از سياسي كردن آن خودداري كنند و چون ويروسي كه در خون ميرود و تا همه سلولها به سرايت ميپردازد صادقانه درپي درمان برآيند. مثال مانور اين روزهاي مخالفان دولت روي حقوقهاي نجومي پزشكي را ميماند كه تيغ جراحي را چنان عميق ميزند كه بافتها و رگهاي سالم را هم ميدرد، دارويي را بهكار ميبرد كه يك عارضه را برطرف ميكند ولي عارضه دردناكتر و عميقتري ميآفريند چنانچه جان بيمار به خطر ميافتد. ابتداي اين افشاگريها به دست آنها بود ولي اگر دلسوزانه و مسوولانه حركت نكنند و خيال صيد ماهي سياسي از ماجرا همچنان ادامه يابد چه بسا. «نهنگي هم برآرد سر، خورد آن آب دريا را/ چنان درياي بيپايان شود بيآب چون هامون»! ما همه تاوان سياست زدگي در همه امور را پس ميدهيم. دولت هزاره سوم! كه به مقتضاي سياست بيشترين حمايتهاي بيسابقه را از آن خود كرد و هيچ نظارت موثر حتي از سوي مجلس را بر خود نپذيرفت وبي انضباطي مالي را به اوج رساند ديوار كجي ساخت كه خدا ميداند تا كجا ادامه خواهد يافت و كي ملك وملت از عوارض سوء مديريتش رها خواهند شد؟ در اين مهم خطر بالاتر از آن است كه آسيبش فقط متوجه دولت فعلي شود، نا اميدي حاصل از مشاهده حقوقهاي تكاندهنده گستردهتر از آن است كه رايي را مخدوش سازد يا رايي براي كسي فراهم آورد. هرجا را جولان دعواهاي سياسي كردهايم اينجا قطعا جاي وزنكشيهاي جناحي نيست. اينجا سوالها كليتر، گزندهتر و نگاه مردم تندتر است. تدبير، مسووليتشناسي و آينده انديشي حكم ميكند مثل بلايي كه بر هم نازل شده يا دشمني كه چپ و راست نميشناسد اساسا چارهسازي شود و مردم مطمئن شوند كه كليت نظام با اين فاصلههاي حقوقي و ستم آسا و هنجار شكن برخوردي قاطع، عادلانه ومستمر ميكند و از ابعاد ديگر رانتخواريها و ريخت و پاشها جلوگيري بهعمل ميآورد.