• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3567 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۴ تير

درباره نمايش « مجلس ضربت‌زدن »

محاصره خرد در دايره نابخردي

فرزاد گمار

روزگاري اكبر رادي براي بيضايي نوشت: «چيزي از درام‌نويسان بزرگ جهان كم نداري و چيزي هم سري» او هم جواب داد: «كي خرد مي‌بخشي به آنها كه براي هر واژه خط و نشان مي‌كشند؟» حالا نمايشنامه‌اي از بيضايي به صحنه رفته كه گرچه عصباني است و خطاب به زمانه و زميني كه نويسنده بر آن ايستاده، اما با اجراي آن مي‌توان پرسيد به راستي چه مي‌شود كه بيضايي كه سراسر عمرِ بي‌شك پرمايه‌اش از هيچ كوششي براي بازكردن معبري نو از دل اسطوره و تاريخ و فرهنگ دريغ نكرده و به جد بر عهد خود با خويش و فرهنگ و هنرش ايستاده اين‌گونه برمي‌آشوبد؟ چرا چنين نويسنده و نمايشگر برجسته‌اي كمتر مجال ارايه انديشه و تجربياتش را داشته؟ تجربياتي كه شايد همه هم به نتيجه مطلوب نرسيده‌اند. چون فيلم «وقتي همه خوابيم»، «افرا» يا شايد «مجلس ضربت زدن» كه همگي بازگوكننده عصبانيت و دل‌ناخوشي بيضايي از روزگار است. اين حجم از عصبانيت به زعم برخي شايد شايسته بيضايي نباشد. به خصوص اگر اجراي محمد رحمانيان از اين نمايش هم بر آن اضافه شود؛ به نسبت نمايشنامه بيضايي اجرايي اغراق‌شده در بغرنج نشان دادن و موكد كردن وضعيت غيرطبيعي و درخطر نويسنده- روشنفكر در جامعه است.
با اين حال سوال پابرجاست: چرا فرهنگ‌پژوهي چون بيضايي حتي وقتي خردمندانه‌ترين آثار را با موضوع به نظر دلخواه مسوولان مي‌نويسد، باز خود امكان تجربه كردنش را ندارد؟ آيا اين محاصره خرد در دايره نابخردي نبوده و نيست؟ همان خردي كه در «مجلس ضربت زدن» -گيريم غليظ شده - نشانه گرفته است.
آيا كسي شك دارد بيضايي اعتباري براي نويسندگي و نمايش ايران است و روزگاري خود اميدي بود در بستر نوميدواري اين هنر؟ آيا او عصيانگري نبود بر صحنه‌اي كه خود بر آن ايستاد و نوشت و برهم ‌ريخت و شايد هم ‌شكست؟! چنانچه در «مجلس ضربت زدن» ايستاده و به گمان خود، بي‌هيچ استعاره و پرده‌پوشي سيلي بر چهره، تعصب‌ و بي‌منطقي مي‌زند كه اتفاقا اين مساله شايد بار درامش را در اين نمايشنامه پايين هم كشيده است. با اين حال براي بيضايي كه فرزند زمانه است چه باك از اين بي‌باكي و صراحت در گفتن و فرياد برآوردن رو به تماشاگران و مردم.
 هرچه هست برايش مهم نيست از اينكه گاهي رنج را شعار كند و فرياد بزند. او در هيچ‌كدام از نمايشنامه‌هايش مهربان دروغين نبوده و نيست همچون تاريخ. كاش زمين و زمانه‌اش با او مهربان‌تر بود و قلم آقاي نويسنده نيز كمتر گوشت و استخوان اسطوره، تاريخ و فرهنگ را مي‌خراشيد! لابد جبر محيط و ستم زمان برايش چاره‌اي جز ستيز نگذاشت و هرچه گذشت به اميد باز كردن دريچه‌اي رو به انديشه و دانايي و شكستن حصار تنگ و جزم‌انديشي ابرو درهم‌كشيده‌تر وعبوس‌تر شد و البته
پيرتر!
او قالب‌شكن بوده و قالب‌ساز، از دوران دانشجويي كه جلوي دانشگاه ايستاده اين را نشان داده. به خود، هنر و سرزمينش متعهد بوده و مسوولانه چنگ به دل اسطوره و تاريخ و فرهنگ زده و بار سنگين اسطوره‌زدايي و پاكسازي باورهاي غلط و ناميمون را به دوش و بر كشيده. خسته از حكم اسطوره‌ها و قديسان و هيبت به گمان او تغييريافته آدم‌ها و وقايع تاريخي، مدام در جست‌وجو، نوشتن، ساختن و بافتن از متون كهن و به امروز آوردن‌شان بوده است. در عين حال بار و بر خود را از آنها وام گرفته و اين حاصل، اصلا كم نيست.
كار او موضع داشتن در برابر حوادث تاريخ بوده و هست. از اين منظر مسلم است كه متن‌هايش سراسر كوششي براي دفع جهل است و نابخردي؛ تيغي بر چهره زنگارگرفته باورهاي كهنه و فرهنگ نازلِ زمانه. او بايد مي‌ماند تا اجرا كند و بياموزاند تا صحنه‌هاي تئاتر ايران به قول خودش پر نشود از تنبلي به اسم فرم‌گرايي و قرقره و ماسكه كردن نمايشنامه‌ها با رنگ و نور و دكور و سكوت و سرانجام بي‌هويتي. لابد اين را دريافته‌اند و مانده‌اند با او چه كنند؟
او عصيانگر است و نگاهش به وقايع درازآهنگ و گاه زمين‌كن. مثل انديشه‌هايش؛ لابد همان‌هايي كه در «مجلس ضربت زدن» مي‌گويد: «به قدر كافي براي ننوشتن‌شان متاسف» است. او در «مجلس ضربت زدن» در پس تاريخ، از زمانه و شباهت خردورز با علي مي‌گويد و شيفتگان بي‌خرد و بي‌منطق و مزدوران امروز با پسر ملجم. از جايي كه او ايستاده كوفه سال 40 بي‌شباهت با دنياي امروز نيست كه اگر نبود، هنوز جهل و خودسري ميدان‌داري نمي‌كرد! حال آنكه روشني در چنبر ترس بي‌خردان گرفتار شده و سوسويش قابل رويت نيست. تنها زمزمه‌اي از او باقي مانده و آن هم رنجور. با اين حال حواسش هست بگويد، اين فقط نگاه من هنرمند است، نه تمامي حقيقت. بيضايي اين مساله را مدام با شگرد فاصله‌گذاري نهفته در متن، براي مخاطبش گوشزد مي‌كند و براي اين‌ كار به گذشته مي‌رود، آنچه مي‌خواهد برمي‌دارد و باز برمي‌گردد و نويسنده را در جايگاه علي- روشنفكر مي‌نشاند به قصد كمي تغيير در نگاه به خرد، عقلانيت و انسان‌گرايي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون