كارآمد كردن مجلس با نعل وارونه؟
احسان بداغي
دغدغه بهارستاننشينان براي كارآمد كردن نهاد مجلس افزايش قابل توجهي پيدا كرده است. دغدغهيي كه در هفتههاي اخير خود را در قالب دو طرح پيشنهادي به نمايش گذاشته است؛ طرح استاني شدن انتخابات و طرح محدود كردن دوره نمايندگي مجلس. پيش از هر چيز مطرح شدن طرحهايي با هدف كارآمد كردن مجلس و بالا بردن بازده آن نشان از آن دارد كه خود نمايندگان هم به افت كيفيت مجلس پي بردهاند و اين ميتواند شروع خوبي براي بازگرداندن شأنيت اصلي مجلس در حوزه قانونگذاري و نظارت باشد. مساله اما اين است كه در راهكارهاي پيشنهادي نمايندگان، دلايل اصلي افت كيفيت مجلس ناديده گرفته شده است. به عبارتي هيچكدام از طرحها و پيشنهاداتي كه روي ميز قرار گرفتهاند سراغ دلايل اصلي تضعيف ابعاد كمي و كيفي قانونگذاري و نظارت نهاد مجلس نرفته است. طرح استاني شدن انتخابات بر اساس آنچه طراحان آن گفتهاند قرار است به روند تمركز نمايندگان شهرستاني بر مسائل خرد حوزههاي انتخابيه پايان دهد و بستري براي فعاليتهاي كلانتر آنها فراهم كند. طرح محدودسازي دوره نمايندگي هم قرار است زمينه چرخش نخبگان را در كشور فراهم آورد. حال آنكه گلوگاه اصلي انسداد اين دو مساله را بايد در فرآيند تشكيل مجلس و اخذ نمايندگي عمومي توسط نامزدهاي انتخاباتي جست. جايي كه دو مشكل اساسي ديگر گرههاي اصلي را ايجاد كردهاند؛ ضعف بنيادين احزاب سياسي و فرآيند تاييد صلاحيت نامزدهاي انتخاباتي. بدون وجود احزاب فراگير و داراي برنامه، نامزدهاي انتخاباتي از هر فرآيندي كه وارد مجلس شوند، نميتوانند از پشتوانه فني و كارشناسي قدرتمندي براي ابراز نظر و اعمال راي برخوردار باشند. چرا كه قطعا يك نماينده اين توان را ندارد كه در تمام حوزهها داراي نظري كارشناسي باشد. ضمن آنكه خلأ احزاب و تشكلهاي سياسي فراگير زمينه مساعدي براي رشد گروههايي بدون شناسنامه است كه در اتحادي نانوشته به اصليترين بازيگران سياسي كشور تبديل ميشوند. جاهايي كه تمركز قدرت و ثروت را در اختيار دارند و ميتوانند در بستري چون «انتخابات استاني» گوي سبقت را از ديگران بربايند. جداي از اين فرآيند تاييد صلاحيتها نيز مفهوم «انتخاب» را در فرآيند رقابتهاي سياسي دچار خدشه ميكند و اين بستري است مناسب براي انتخاب نمايندگاني كه احتمالا در يك رقابت آزادانهتر بازنده جريان رقيب ميشدند. شكي نيست كه محدود كردن دايره انتخاب عمومي نهايتا تاثيري مستقيم بر كيفيت مجلسي خواهد گذاشت كه قرار است «صداي ملت» باشد. افرادي كه از چنين فرآيندي وارد نهاد مجلس ميشوند قطعا دغدغههاي عمومي كمتري را نمايندگي خواهند كرد. در خلأ همين سازوكارهاست كه قسمت عمده كار نمايندگان مجلس به رتق و فتق برخي امور خرد موكلانشان همچون گرفتن وام و معرفي براي دريافت شغل و مسائلي نظير اين تبديل ميشود. كما اينكه تا وقتي در بيرون مجلس و فضاي سياسي – اجتماعي جامعه امكاني براي توليد نخبگان و بروز ارزشهاي نخبگي وجود نداشته باشد، حتي محدود كردن دورههاي نمايندگي نيز نخواهد توانست كمكي به گردش نخبگان بكند. چرا كه از پسِ خلأ احزاب فراگير و محدود بودن گذرگاه تاييد صلاحيتها چيزي جز زمينه استفاده از انرژي نماينده در مسائل غير از انجام وظيفه نمايندگي صورت نميگيرد كه در تضاد كامل با فرآيند توليد و گردش نخبگان است. تجربه مجالس نظامهاي سياسي توسعه يافته گواه آن است كه اتفاقا انباشت تجارب و استفاده از نيروهاي كاركشته و با سابقه از ابزارهاي موفقيت قانونگذاري و نظارت كارآمد است. امكاني كه عملا با طرح محدود كردن دوره نمايندگي از مجلس ايران گرفته خواهد شد. به هر تقدير هر چند افت كيفيت مجلس در ايران آنقدر مشهود شده كه حتي خود نمايندگان هم در پي چاره آن هستند اما به نظر ميرسد راهكارهاي آنها چيزي جز يك نعل وارونه نخواهد بود كه احتمالا تاثيري هم در كيفيت نمايندگي مجلس به جاي نخواهد گذاشت. واقعيت اين است كه تنها راه كارآمد كردن مجلس بازنگري جدي در وضعيت حوزه توليد و پرورش نخبگان سياسي يا همان احزاب و فرآيند به دست آوردن نمايندگي مردم براي حضور در مجلس است.