عزيزان بيجهت و ولينعمتهاي عزيز
سيدعلي ميرفتاح/ يك: مرتضي بانك در گفتوگو با روزنامه ايران حرفي زده كه به نظرم خيلي عجيب و غريب است و به اندازه رفراندوم پيشنهادي رييسجمهور ميتواند واكنش داشته باشد، اما دنيا را آب ببرد ما را خواب برده است. او ميگويد كه نهاد رياستجمهوري قبل از احمدينژاد 1650 تا پرسنل داشته كه طي هشت سال به 3700 تا ارتقا پيدا كرده. اين دو عدد را از هم منها كنيم ميفهميم كه حدود دوهزار و خردهيي نيروي جوان و شاداب و پرانرژي را - احتمالا با تحصيلات و تخصص لازم - براي خدمت به دولت عدالتمحور دكتر احمدينژاد استخدام كردهاند. دولت قرار بوده كوچك شود، اما نشده و فقط در مركزش به اين اندازه رشد كرده. هر جاي ديگر دنيا بود اعتراض ميكردند و مو از ماست قبليها و بعديها ميكشيدند اما اينجا نبايد مته به خشخاش بگذاريم و رييس دولت را بابت دوهزارتا استخدام سين جيم كنيم. ظاهرا براي هر كسي، نفت يك طوري بايد به سفرهاش ميرفته و لابد براي اين مستخدمين به اين صورت رفته و جاي اعتراض و شكايت نيست. سلمنا، اين دو هزار نفر محل مناقشه نيستند بلكه آقاي بانك به ليست بلندبالاي عليحدهيي اشاره ميكند كه بدون قرارداد و ضوابط اداري ماهانه حقوق ميگرفتهاند و براي قوام و دوام دولت دعا ميكردهاند. اين دسته از عزيزان ليستي كارشان اين بوده كه در سفرهاي استاني به استانها بروند و تداركات و استقبال و «صل علي محمد، رييسجمهور خوش آمد» را مديريت كنند. اما چه باك كه به قول شاعر «پول نفتمونه، يكي ديگه دركن». اما قصه به همينجا ختم نميشود و مرتضي بانك با سند و مدرك ميگويد علاوه بر همه اينها يك ليست ديگري هم بوده كه يك تعدادي ماه به ماه حقوق ميگرفتهاند كه لابد در زمره عزيزان بيجهت بودهاند. اين بيجهتي را بانك نگفته من گفتهام و دليلش اينكه هرچه فكر كردم نوع خدمات اين گروه محترم را نتوانستم تشخيص بدهم. دقت كنيد، چيزي كه بانك گفته منحصر به نهاد رياستجمهوري بوده و وزارتخانهها و سازمانها و ادارات و موسسات ديگر را شامل نميشود. همين روزنامه ايران را بپرسيد قبل از احمدينژاد چند تا پرسنل داشته و بعد از رفتنش چندتا؟ بالاخره هر دولتي بايد به وعدههايش عمل كند و لابد دولت قبل براي برقراري عدالت، اين راه را مطمئنتر و عمليتر يافته است. از همه اينها جالبتر اما براي من اين است كه در فضاي رقابت سياسي، اين امور بديهي فرض ميشوند و انگار نه خاني آمده و نه خاني رفته، كسي را تحريك نميكنند و توجهي را برنمي انگيزانند. نهايت توي سر دولتهاي بيدست و پا ميزنند و پاكدامني شان را بيعرضگي و وارفتگي تعبير ميكنند.
دو: تا بوده چنين بوده كه هر كسي از سياستمدار گرفته تا راننده تاكسي خود را نماينده مردم بپندارد و از زبان ايشان حرف بزند. اصولگرا و اصلاحطلب معتقدند كه آنچه ميگويند خواست مردم است و البته به صلاح و فلاح مردم نزديكتر. اما خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان/ تا سيهروي شود هركه در او غش باشد. من نميدانم بحث حقوقي پيشنهاد رفراندوم رييسجمهور چه توجيهي دارد اما مطمئنم اگر كسي اطمينان به همراهي مردم داشته باشد از رفراندوم نه تنها نميگريزد كه با روي باز از آن استقبال ميكند. بالاخره صاحب اين مملكت مردمند و بعيد است كسي بهتر از ايشان خير و صلاحشان را بخواهد. حتي اگر زبانم لال مردم راه خطا بپيمايند و صددرصد اشتباه كنند باز راي و نظر ايشان ارجحيت دارد. در اين باره بحث نظري نميخواهم بكنم اما اگر بنا باشد مردم ولينعمت مديران و مسوولان باشند قاعدتا بايد خواست و رايشان نيز بر راي و نظر مديران مسلط باشد. مگر اينكه آنچه گفتهاند و همچنان ميگويند تعارف باشد و منظورشان از مردم منحصر به طرفدارانشان و هواخواهانشان باشد كه متاسفانه تا حدود زيادي هست. فقط بحث هستهيي و رويكردهاي مهم سياسي نيستند كه ميتوان بار سنگين تصميمات آنها را روي دوش ملت انداخت بلكه در مسائل ساده اجتماعي هم كه شوربختانه با مديريت پر اشكال و كجسليقگي و اعمال نظر شخصي و ملاحظات جناحي به مسائل لاينحل و بغرنج بدل شدهاند و هزينه زيادي روي دست ملت گذاشتهاند، خوب است كه از طريق همهپرسي و تسليم شدن به راي مردم راه برونرفتشان را پيدا كنند و به معني صحيح تعبير «كار ملت را به خود ملت واگذارند». اما واقعيت اين است كه جناحهاي سياسي نه تنها به ملت اعتماد ندارند بلكه به خواص و نمايندگان ملت هم مطمئن نيستند. همين الان كه بحث رايگيري براي رياست خبرگان مطرح است، به جاي اينكه مسووليت اين كار را روي دوش خبرگان بيندازند و راي ايشان را هر چه كه هست محترم بشمارند، دارند دنبال راهي ميگردند كه هاشمي را از صرافت كانديداتوري بيندازند و از كنار خطر رياست هاشمي عبور كنند. نگرانند كه مبادا خبرگان، همين خبرگاني كه شائبه و خللي در كردار و گفتارشان ديده نميشود، ناغافل هاشمي را انتخاب كنند و همه رشتهها را پنبه كنند. وقتي از راي و نظر خبرگان اطمينان ندارند، از راي و نظر ملت به طريق اولي اطمينان ندارند.