• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3580 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۳۱ تير

آلنده راوي روياهاي يك ملت

اسدالله امرايي مترجم

ايزابل آلنده و در اصل ايسابل آينده به كسر «ي» متولد دوم آگوست ۱۹۴۲ در خانواده‌اي از سياستمداران شيليايي در شهر ليما پايتخت پرو به دنيا آمد. نام خانوادگي‌اش با تاريخ شيلي گره‌خورده است. پدرش عموزاده سالوادور آلنده، رييس‌جمهور فقيد شيلي بود. ايزابل در سه سالگي پدرش را از دست داد و به همراه مادرش به سانتياگو برگشت. با ازدواج مجدد مادرش در سال 1953 به بوليوي و بعدها به بيروت رفت. زندگي ادبي او با ترجمه مقالاتي براي يك مجله طرفدار حقوق زنان آغاز شد. مدتي هم با سازمان غذا و كشاورزي سازمان ملل متحد (فائو) همكاري مي‌كرد. پس از آنكه امريكايي‌ها با توطئه‌ سازمان سيا و عوامل خود در ارتش دولت سوسياليست سالوادور آلنده را كه با انتخابات دموكراتيك به قدرت رسيده بود، سرنگون كردند و او را در كاخ رياست‌جمهوري بمباران كردند و به قتل رساندند، پينوشه تصميم گرفت نامي از آلنده‌ها در تاريخ نماند و نام ايزابل آلنده نيز در فهرست تحت‌تعقيب قرار گرفت. ايزابل مجبور شد به ونزوئلا بگريزد و سيزده سال در آن كشور به حالت تبعيد به سر برد. در اين مدت در يكي از معروف‌ترين روزنامه‌هاي ونزوئلا كار مي‌كرد. آلنده از سال ۲۰۰۳ به تابعيت امريكا درآمد و اكنون در كاليفرنيا زندگي مي‌كند. اغلب رمان‌ها و داستان‌هاي كوتاه به زبان فارسي ترجمه شده. من چهار رمان از او ترجمه كرده‌ام و به اطلاعش نيز رسانده‌ام. از همان روزگاري كه هنوز ارتباطات اينقدر گسترده نبود در فكر كسب اجازه از نويسندگان براي ترجمه آثارشان بوده‌ام. او در اغلب آثار خود حضور دارد. در همه عرصه‌هاي اجتماعي فعال است و صفحه فيس‌بوك و توييتر او بسيار فعال است و مدام با خوانندگانش در ارتباط است. در سال ۱۹۸۱ كه پدربزرگش در بستر بيماري بود، ايزابل براي او نامه‌هايي مي‌نوشت كه دستمايه رمان بزرگ خانه ارواح شد. پائولا نام دخترش است كه پس از تزريق اشتباه دارو به حالت كما رفت. ايزابل رمان پائولا را در سال ۱۹۹۱ به‌صورت نامه‌اي خطاب به دخترش نوشته است. او از نويسنده‌هايي است كه نوجوانان و كودكان را فراموش نمي‌كند چون مي‌داند كه اينها خوانندگان آينده كتاب‌ها هستند. مگر همه ما خيال‌پردازي دوران كودكي خود را فراموش كرده‌ايم كه سوار بر چوبي به نشانه اسب، آسمان را به زير مي‌كشيديم. ماركز هم همين‌طور است. فكر نمي‌كنم از جيمز جويس سخت‌نويس‌تر پيدا شود اما داستان پيشي و شيطانك مي‌نويسد. آن وقت‌ بعضي از مترجم‌ها براي آنكه شأن نويسنده را حفظ كنند و براي خودشان شأن كاذب درست كنند كه ما اجل از اين حرف‌هاييم كه براي كودكان و نوجوانان داستان ترجمه كنيم و نويسنده هم نفهميده بالاي «پيرمردي با بال‌هاي بزرگ» و «بالتازار» و «زيباترين مغروق جهان» نوشته  است داستاني براي كودكان اما راحت حذفش مي‌كنند. به اين عادت البته احمد مجاهد در فرهنگ مصطلحه عوام يك معنايي قايل است كه بنده معذورم از بيان. بگذريم كجا بودم. بله خانم آلنده كودكان و نوجوانان را فراموش نمي‌كند. يك سه‌گانه نوشته كه توصيه مي‌كنم دوستانم بخوانند. شهر جانوران، سرزمين اژدهاي طلايي و جنگل كوتوله‌ها كه من ترجمه كرده‌ام و انتشارات كتابسراي تنديس ناشر آن است. دختر بخت او را هم ترجمه كرده‌ام كه به چاپ نهم رسيده. ايزابل آلنده آدم بسيار راحت و خوش‌برخوردي است. اين راحتي و خوش‌برخوردي در كلامش موج مي‌زند. در داستان‌هايش هم. شيفته ادبيات است. همين شيفتگي و زبان راحت داستان‌هايش باعث شده تا آثارش در دنيا با استقبال فراواني روبه‌رو شود. من هم با علاقه‌اي كه به ادبيات دارم و شناختم از آثار داستاني اين نويسنده سراغ كارهايش رفتم. آثارش را هم ترجمه كرده‌ام با استقبال خيلي‌خوبي روبه‌رو شده. آلنده ذاتا قصه‌گوست. روايت‌هاي سرراست و گاهي علايق مشترك باعث شده كه سراغ كار او بروم. دختربخت يكي از رمان‌هاي خوب اوست كه با استقبال بسيار خوب خوانندگان مرا دلگرم كرد. آلنده نويسنده بسيار فعالي است. تمام روزهاي كاري هفته كار مي‌كند. درست مثل يك كارمند وظيفه‌شناس. از هيچ پديده اجتماعي هم غافل نيست. براي همين هم از وقتي كار نوشتن را شروع كرده مدام نامش بر سر زبان‌هاست. از تجمع براي صلح و حمايت از حقوق مهاجران تا تظاهرات ضدجنايات و آدم‌كشي‌هاي كارتل‌هاي مواد مخدر. هرچند سياست هميشه در كارهايش حضور داشته؛ خودش هم هرجا اسم شيلي آمده حضور دارد اما داستان‌هايش سياسي نيست. در هر چهار كتابي كه از آلنده ترجمه كرده‌ام اين فضا وجود دارد. در آثار ديگرش هم به همين ترتيب. قهرمانان آلنده جست‌وجوگرند. هميشه درس مي‌دهند و چه درس‌هاي خوبي. او انسان وارسته‌اي است به معني و مفهوم دقيق كلمه. در سفر پخته شده. مگر نه اينكه سفر همواره آدمي را به تجربه‌هاي تازه مي‌رساند. نويسندگان امريكايي لاتين اين خصوصيت را دارند. سفر براي‌شان راحت است زيرا اگر در كشور خودشان هم امكان زندگي و كار نداشته باشد. مي‌توانند به هر كدام از بيست كشور هم‌قاره بروند. يا به اسپانيا، اكتاويوپاز، كارلوس فوئنتس، خورخه لوئيس بورخس، ميگل آنخل آستورياس و خيلي‌هاي ديگر در هيات‌هاي ديپلماتيك كشورشان حضور داشته‌اند. هر چند گاه به علت رفتارهاي دولت ‌متبوع‌شان مجبور شده‌اند عطاي رداي ديپلماتيك را به لقايش ببخشند. شايد يكي از جاذبه‌هاي او همين باشد. مي‌گويد كه در مقام يك انسان مسوول حق دارم و خود را موظف مي‌دانم كه در مقابل ظلم سكوت نكنم. تعداد زيادي از داستان‌هاي او را هم ترجمه كرده‌ام. البته غير از من هم مترجمان ديگري سراغ او رفته‌اند از دوست عزيزم جناب مهدي غبرايي گرفته تا مريم بيات و علي رضا جباري و طاهره صديقيان و ديگران.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون