• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3588 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۱ مرداد

سرنوشت مهندسي در انتظار پزشكي

غلامرضا ظريفيان استاد دانشگاه

‌ كشور ما نمونه‌اي است از يك جامعه بدون آمايش سرزميني، جامعه‌اي كه نيازهاي اساسي آن در زمينه‌هاي گوناگون به‌خصوص در حوزه آموزش عالي سنجيده نشده و با وجود تلاش‌هاي پراكنده، نقشه راه در اين حوزه تبديل به يك نقشه مشخص نشده است. جامعه ما در حوزه آموزش عالي با مجموعه گسترده‌اي از رشته‌هاي گوناگون روبه‌رو است كه به‌شدت متكثر شده و با افزايش كمي همراه شده‌اند. 5 ميليون دانشجو و بيش از 2600 مركز آموزش عالي نشاني است از آموزش‌عالي كه دو دهه است با شتاب داريم پيش مي‌بريم و به خصوص در دوره هشت ساله دولت قبل به آن دامن زديم، حاصل اين بوده كه امروز بدون توجه به نياز كشور به تربيت نيروي انساني پرداختيم. حالا از يك طرف باتراكم فارغ‌التحصيلان روبه‌رو شده‌ايم و از سوي ديگر با اشباع بازار كار. در حالي كه اگر اقتصاد دانش‌بنيان داشتيم، بخش زيادي از دانشگاه‌ها مي‌توانستند وارد اين بازار شوند اما تكيه ما بر نفت خام سبب شده تا اين امر محقق نشود.
با اين مقدمه مي‌توان نگاهي انداخت به مساله انتخاب رشته‌اي كه از دوره دبيرستان شروع مي‌شود و به دانشگاه مي‌رسد. در گذشته تاريخي ما دو گروه بودند كه هميشه به لحاظ شان اجتماعي مورد توجه قرار مي‌گرفتند: پزشكان و مهندسان. امروزه با توجه به تكثير عظيمي كه در حوزه مهندسي اتفاق افتاد و خيل مهندساني كه از دانشگاه‌ها فاغ‌التحصيل شدند و خيلي‌ از آنها هم بيكار ماندند، ارزش اجتماعي اين مورد براي جامعه كاسته شده، از سوي ديگ پزشكي هنوز در پس‌زمينه ذهني افكار عمومي منزلت اجتماعي دارد، حاصل اين است كه امروزه وقتي فرد به مرحله آموزش عالي مي‌رسد يك تصوير مبهم از بازار كار و رشته‌ها و دانشگاه‌هاي موجود دارد. آن ارزشگذاري سنتي همچنان باعث مي‌شود تا خانواده‌ها فرزندان‌شان را به سوي رشته‌هاي مهندسي و پزشكي هدايت كنند و با توجه به اينكه مهندسي ديگر آن شان قديم خود را ندارد، رو به سوي رشته‌هاي پزشكي مي‌آورند در حالي كه به دليل افزايش دانش‌آموختگان اين رشته، مي‌شود پيش‌بيني كرد كه در آينده نزديك شاهد لشكري از پزشكان عمومي بيكاري خواهيم بود كه فرصتي براي اشتغال پيدا نمي‌كنند و آنچه بر سر مهندسي آمد، سراغ اين رشته هم مي‌آيد.
اينها نشانه يك چرخه معيوب است، نشانه اينكه نيازسنجي عالمانه انجام نمي‌شود و چرخه آموزش از ابتدايي و متوسطه گرفته تا آموزش عالي و تحصيلات تكميلي، از منظومه مشخصي تبعيت نمي‌كنند، هيچ يك از اجزاي اين چرخه با اجزاي ديگر ارتباط متناسبي ندارند. آنچه با عنوان هدايت تحصيلي و ساير نيازسنجي‌‌هاي ديگر در عرصه آموزش و شناخت نيازهاي كشور انجام مي‌شود بيشتر متكي به نگاه‌هاي موسمي هستند و نه يك طرح عالمانه. در حال حاضر وقتي دانش‌آموزي مي‌پرسد آيا اين رشته تحصيلي خوب است؟ پاسخ من اين است كه فلان رشته ممكن است امسال و سال آينده با اقبال مواجه شود اما براي كسي كه چهار سال ديگر يا شش سال ديگر فارغ‌التحصيل مي‌شود چنين تضميني نيست. از سوي ديگر بسياري از مواقع، آموزشي كه مي‌‌دهيم متناسب با نياز امروز كشور است و متوجه نيازهاي آينده نمي‌شود، تاريخ مصرف دارد و همه اينها به دليل مشخص نبودن تكليف ما با نيازهاي 20 تا 30 سال آينده جامعه است.
صرف سوق دادن دانش‌آموزان به سمت رشته‌هاي فني و حرفه‌اي گره‌اي را باز نمي‌كند چرا كه در حال حاضر همه دانشگاه‌هاي ما اعم از سراسري، آزاد، پيام نور و فني و حرفه‌اي تعريف روشني در نوع آموزش خود ندارند. بنا بود برخي دانشگاه‌ها نيروهاي يقه آبي و فني تحويل جامعه دهند اما در اين مراكز همان آموزش‌هايي داده مي‌شود كه براي تربيت نيروهاي يقه سفيد داده مي‌شود.

قرار بود كه 70درصد از دانشجويان دانشگاه‌هاي مناطق محروم از ميان نيروهاي بومي جذب شوند و با توجه به نيازهاي آن منطقه تعليم داده شوند تا رفع نياز كنند اما آموزش‌هايي كه در آن دانشگاه‌ها داده مي‌شود هم تفاوتي با مثلا دانشگاه تهران ندارد. اين‌گونه نيازسنجي‌ها زودگذر هستند و تنها در مقطعي از زمان باعث رضايت خاطر مي‌شوند. كار زماني سامان مي‌يابد كه آموزش در كشور ما تبديل به منظومه‌اي شود با مسير راهي مشخص و بعد مي‌توان گفت كه جايگاه هر رشته‌اي كجاست و چگونه مي‌توان دانش‌آموزان و دانشجويان را طبق نيازهاي جامعه هدايت كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون