پيرمحمد ملازهي، كارشناس مسائل پاكستان در گفتوگو با «اعتماد»:
اولويتهاي ايران - پاكستان در همكاريهاي امنيتي متفاوت است
محمد ابراهيم ترقي نژاد
رايزنيها و گفتوگوهاي ايران و پاكستان در ماههاي اخير افزايش يافته است. پس از سفر مشاور امنيت ملي نخستوزير پاكستان به تهران ديروز قائممقام وزارت امور خارجه پاكستان براي انجام نهمين دور گفتوگوهاي مشورتي سياسي به تهران آمد. اين سفر در حالي صورت ميگيرد كه از يكسو دامنه ناامني در افغانستان افزايش يافته و از سويي، فشارهاي امريكا بر پاكستان براي مقابله جدي با تروريسم تشديد يافته است. در خصوص وضعيت كنوني پاكستان و روابط ميان تهران و اسلامآباد، گفتوگويي با پيرمحمد ملازهي، تحليلگر مسائل پاكستان داشتهايم كه مشروح آن در ادامه ميآيد.
سخنگوي پنتاگون روز گذشته اعلام كرده است كه اين نهاد به علت خودداري پاكستان از مقابله عملي با فعاليت شبكه تروريستي حقاني در اين كشور از پرداخت كمك نظامي 300 ميليون دلاري به اسلامآباد خودداري ميكند. چرا ما شاهد اين عكسالعمل شديد امريكا نسبت به اسلامآباد هستيم در حالي كه اين تعلل پاكستان داستان امروز و ديروز نيست؟
پاكستان پس از سال 2001 و ماجراي حمله به برجهاي دوقلو در نيويورك كه در نهايت منجر به حمله امريكا به افغانستان شد، با تهديد شديد امريكا و اولتيماتوم جورج بوش به پرويز مشرف، رييسجمهور وقت پاكستان روبهرو شد. امريكاييها در آن زمان پاكستان را تهديد كردند كه دست از حمايت از طالبان بكشند و با امريكا همكاري كنند، يا آنكه مورد حمله قرار ميگيرند كه اين مساله تاثير بسياري بر آنها گذاشت چراكه آنها متوجه شدند نميتوانند روي امريكا حساب بازكنند. آنها هرچند در آن مقطع تسليم واشنگتن شدند و حاضر شدند پايگاه هوايي براي انجام حملات در اختيار امريكا قرار دهند ولي چون طالبان متحد اصلي آنها بودند، اسلامآباد يك سياست دوگانهاي را از آن زمان تا به امروز در پيش گرفته و آن، اين است كه از يكسو به بهانه مبارزه و مقابله با تروريسم، كمكهايي را از امريكا دريافت ميكند اما بخشي از آن كمكها را به جريانهاي افراطي فعال در كمشير و همچنين گروههاي فعال در افغانستان ميدهد. امريكاييها از ابتدا نسبت به اين مساله آگاه بودند و برايشان هم سخت بود ولي بنا به ملاحظات اين مساله را ناديده ميگرفتند. ولي دو مساله منجر به سختگيريهاي بيشتر توسط واشنگتن شده است؛ مساله نخست، مناسبات امريكا با هند گسترش يافته و به نظر ميرسد انتخاب آنها براي صلح و ايجاد امنيت در شبه قاره، هندوستان باشد و نه پاكستان. به عبارتي، افزايش مناسبات ميان دهلينو و واشنگتن موجب شده تا ديدگاههاي امريكا در قبال مسائل شبه قاره به هند نزديك شود و هند نيز مخالف هرگونه كمك مالي از جمله كمك نظامي به پاكستان است. لابيهاي نزديك به هند در كنگره امريكا هم در اين رابطه فعال شدهاند و توانستهاند نظر برخي نمايندگان كنگره را در اين باره جلب كنند. مساله دوم، افغانستان است. چه در دولت حامد كرزاي و چه در دولت اشرف غني، كابل به واشنگتن گفته است كه بيجهت به دنبال تروريسم و حل آنها در افغانستان نباشد چراكه تروريسم در افغانستان ريشه در گروه طالبان و شبكه حقاني دارد و پاكستان ريشه اصلي تروريسم در افغانستان است. اين سخنان زياد بيراه هم نيست و نشانههاي بسياري از نقش شبكه حقاني در وزيرستان و شوراي كويته وجود دارد. فشار افغانها بر امريكا، ترديدها را در واشنگتن نسبت به اسلامآباد افزايش داده و نتيجه آن شده است كه امريكا بگويد چون پاكستان در مبارزه با تروريسم فعالانه عمل نميكند، كمكهاي مالي قطع ميشود. اين وجه غالب است، هرچند دولت اوباما سعي ميكند تا ارتباطات ميان اسلامآباد و واشنگتن قطع نشود و دولت پاكستان بيش از اين تضعيف نشود.
چرا؟
چون تضعيف بيشتر پاكستان موجب ايجاد تشديد بحران و ايجاد دودستگي و در نهايت افزايش تروريسم در اين كشور ميشود. با اين حال، امريكاييها به اين نكته رسيدهاند كه سياست دوگانه پاكستان بايد پايان يابد و فشارشان به دولت و ارتش پاكستان هم در اين رابطه است. البته پاكستان عدم مقابله جدي با تروريسم را رد ميكند و ميگويد كه در وزيرستان با گروههاي تروريستي در حال مبارزه هستيم، ولي امريكا، هند و افغانستان كه در اين باره با يكديگر اتحاد دارند، معتقدند اين برخورد جدي و موثر نيست. به عبارتي، پاكستان با گروههاي تروريستياي كه براي امنيت داخلي اين كشور تهديد محسوب ميشوند، مقابله ميكند و نه گروههايي كه در مرز با هند و همچنين افغانستان فعالند.
اسلامآباد چه نفعي از عدم مقابله جدي با شبكه حقاني و طالبان افغانستان يا گروههاي فعال در مرز هند ميبيند؟
پاكستان يك سياست استراتژيك را در مساله كشمير براي هند و يك سياست استراتژيك را درباره افغانستان اتخاذ كردهاست. سياستي كه آنها براي مساله كشمير تعريف كردهاند، اين است كه گروههاي راديكال اسلامگرا مانند لشكر طيبه و حزب المجاهدين را تقويت كنند. هدفشان نيز اين است كه هند در ماجراي كشمير در موقعيتي قرار گيرد كه اجازه همهپرسي را به مردم اين منطقه براساس قطعنامههاي 1948 و 1949 بدهد و از آنجايي كه مردم كشمير مسلمان هستند، فكر ميكنند كه در پي اين همهپرسي، آنها راي به ملحق شدن به پاكستان را ميدهند و اگر هم راي به الحاق به پاكستان ندهند، رايشان استقلال است و چون كشمير مسلمان است، آنها ميتوانند با يكديگر روابط نزديكي داشته باشند. با اين حال، پاكستان در افغانستان چند هدف را دنبال ميكند؛ نخست، پاكستان اميدوار است تا در پرتو حمايت از گروههايي چون طالبان در افغانستان، كابل خط مرزي ديورند را كه معاهده آن در سال 1893 ميان بريتانيا و حكومت وقت افغانستان امضا شد، به رسميت بشناسند. بعد از به وجود آمدن پاكستان، دولتهاي افغانستان، اين خط را به رسميت نشناختهاند و هنوز بين دو كشور افغانستان و پاكستان بر سر مسائل مرزي اختلافاتي وجود دارد كه گاهي باعث بروز مشكلات جدي بين دو كشور شده است. هيچ دولتي در طول اين سالها اين مساله را به رسميت نشناخته و حتي حكومت وقت طالبان در افغانستان نيز از پذيرش اين كار سرباز زد. پاكستانيها از زماني كه امريكاييها به افغانستان آمدند، به دنبال اين بودند كه امريكا براي حل اين مساله كمك كند و اين خطر مرزي به رسميت شناخته شود. البته امريكاييها براي حل اين مساله طرحهايي هم داشتند كه توسط ژنرال پترائوس دنبال ميشد ولي آن طرحها به جايي نرسيد. دومين مساله كه پاكستانيها از وجود گروههايي چون طالبان در افغانستان دنبال ميكنند، اين است كه هند در افغانستان نفوذش افزايش نيابد. در طول سالهاي اخير، ميزان همكاريها و مناسبات ميان دهلينو و كابل افزايش يافته و انجام پروژههاي مختلف موجب شده تا هنديها نفوذ خوبي در اين كشور پيدا كنند. افزايش نفوذ هند در پاكستان در تضاد با نفوذ پاكستان در افغانستان است. پاكستانيها با اين حمايتها، به دنبال جايگزين كردن نفوذ خود با نفوذ هنديها و حتي ايجاد دولت هماهنگ و دستنشانده در كابل هستند. دومين مساله، آن است كه پاكستان تلاش ميكند با افزايش فشارهاي خود به افغانستان زمينه را براي ايجاد يك راه براي دستيابي به كشورهاي آسياي مركزي فراهم كند. البته هنديها نيز به دنبال اين مساله هستند و يعني هر دو ميخواهند از طريق افغانستان به بازارهاي كشورهاي آسياي مركزي راه يابند. هند از طريق بندر چابهار ايران و خطوط راه آهن و راه ترانزيتي به دنبال رسيدن به افغانستان و سپس آسياي مركزي است ولي پاكستانيها با سرمايهگذاري چيني در بندر گوادر سعي ميكنند اين راه ترانزيتي را مستقيما به افغانستان توسعه داده و سپس به آسياي مركزي برسند.
اين تعلل امريكاييها در واريز كمك مالي چه تنشهاي سياسي را ميان دو كشور ميتواند ايجاد كند؟
هرچند امريكا اعلام كرده است كه كمكها متوقف ميشود ولي اين مساله به معناي تغيير اصولي در سياست خارجيشان نسبت به پاكستان نيست. امريكا در وهله اول تلاش ميكند تا در روابطش ميان اسلامآباد و دهلينو يك نوع توازن ايجاد كند. آنها به هيچوجه پاكستان را رها نميكنند چون به نفعشان نيست و اين مساله ميتواند موجب حركت و گرايش بيشتر اين كشور به سمت كشورهاي ديگري چون چين و روسيه و حتي ايران شود. در سالهاي اخير هم اختلافات ميان اسلامآباد و واشنگتن، موجب افزايش نفوذ چين در پاكستان شده و امريكاييها اين را نميخواهند. در اين باره هم بايد ديد كه آنها اين كمكها را واقعا قطع ميكنند يا آنكه از اين مساله به عنوان اهرمي جهت اعمال فشار استفاده ميكنند تا سياستهاي اسلامآباد را تعديل كنند.
قطع اين كمكها چه تاثيري بر پاكستان خواهد داشت؟
اگر پاكستان در اين باره نتواند منبع جايگزيني براي خود پيدا كند، قطعا دچار مشكل خواهد شد چراكه اقتصاد اين كشور بسيار ضعيف است. البته عربستان و چين هم به پاكستان كمك ميكنند ولي آن كمكها به اندازه كمكهاي امريكا نيست. اقتصاد ضعيف اين كشور و جمعيت 200 ميليونيشان زمينه امكان تشديد بحران و شورش را دارد و امريكا اين را نميخواهند و براي همين دير يا زود وارد مذاكره با آنها خواهد شد تا كمكهايش را البته با شرطهاي جديد ادامه بدهد.
در چند ماه اخير شاهد افزايش رفتوآمدها ميان ايران و پاكستان هستيم و امروز نهمين دور گفتوگوهاي مشورتي سياسي ايران و پاكستان در تهران برگزار ميشود. آيا اين رفتوآمدهاي متنوع و متعدد گوياي تغيير بنيادين در رابطه دو كشور همسايه است؟
ايران و پاكستان نيازها و ضرورتهاي مشتركي دارند كه اين نيازها و ضرورتها بهخصوص در مسائل امنيتي و مرزها خود را نشان ميدهد. هر دو كشور با مساله درگير هستند: نخست، فعاليت گروههاي ضدسيستمي در مجاورت مرزهاي دو كشور و دوم، قاچاق مواد مخدر. اين دو مساله باعث ميشود تا دو كشور با يكديگر همكاريهاي موثري داشته باشند. مساله ديگري كه در اين باره وجود دارد، تشديد رقابتهاي پشتپرده ميان تهران و رياض و همچنين احتمال درگيريهاي فرقهاي در خاورميانه است كه اين مساله موجب نگراني اسلامآباد هم شده است. مناسبات ميان پاكستان و عربستان بسيار نزديك است و از طرفي آنها روابط خوبي هم با ايران دارند. در اين راستا، پاكستان تلاش ميكند تا ميان تهران و رياض نوعي ميانجيگري را انجام دهد تا از گسترش بحران درگيريهاي فرقهاي جلوگيري كند چون با تشديد اين درگيريها، خود نيز ضربه ميخورد و از طريق ميانجيگري ميخواهد امنيت ملياش را حفظ كند. آنها تلاش ميكنند تا از دامنه تنشها كاسته شود و دو طرف به دنبال تشديد جنگهاي نيابتي نباشند.
تلاشهايشان در اين راستا تا چه اندازه مثمرثمر بوده و توانسته به مديريت بحران كمك كند؟
اگر اخبار رسانهها را ملاك قرار دهيم، تلاشها موفقيتآميز نبوده ولي انتظار ميرود با حل بحران سوريه و عراق و نتيجهدار بودن مذاكرات امريكا و روسيه درباره بحران سوريه، شرايط براي مديريت تنشها در منطقه مساعدتر شود. در اين شرايط، پاكستانيها به فراست دريافتهاند تحولاتي در حال ايجاد شدن است و در سايه اين تحولات ميخواهند فعال شوند.
ايران تا چه اندازه ميتواند با نزديكي به پاكستان منجر به تنشزدايي از رابطه افغانستان و پاكستان شود؟
قطعا اين نزديكي در تنشزدايي روابط ميان اسلامآباد و كابل موثر است. ايران و پاكستان درباره افغانستان دو ديدگاه متفاوت دارند و به نوعي در حال رقابت با يكديگر در افغانستان هستند. ديدگاه ايران از مسائل افغانستان است كه امنيت ملي كشورهاي منطقه با يكديگر در ارتباط است و حفظ ثبات در افغانستان، ميتواند زمينه ثبات در منطقه را فراهم كند. ايران معتقد است كه افغانستان اين ظرفيت را دارد كه با افزايش ناامني، آن را به ديگر كشورهاي منطقه سرريز كند در حالي پاكستان، اين تصور را ندارد و حداقل بخشي از نظاميان اين كشور فكر ميكنند ناامني در افغانستان به نفع آنهاست. به عبارتي، آنها معتقدند كه از طريق ناامني در افغانستان، منافع مليشان تامين شده يا كابل مجبور به تمكين به خواستهايشان ميشود. اگر ايران و پاكستان ديدگاههايشان را درباره افغانستان به يكديگر نزديك كنند و بتوانند با يكديگر در افغانستان منافع مشترك تعريف كنند، آنگاه ميتوان انتظار داشت كه اين مساله به سمت كمك كردن به افغانستان جهت ايجاد صلح و امنيت منجر شود كه به نفع طرفين است چراكه هم گروههاي افراطگرا كنترل ميشوند و هم ميتوان براي پيدا كردن جايگزيني براي كشت خشخاش فكر كرد و از اين طريق معضل قاچاق موادمخدر كه هزينه بسياري از سوي طرفين براي مبارزه با آن صرف ميشود، كاهش مييابد.
ادامه در صفحه 11