اسماعيل عبدي دبيركل كانون صنفي معلمان در گفتوگو با «اعتماد» عنوان كرد
تشكيل مجامع عمومي و عضوگيري و آموزش اولويتهاي كانونهاي صنفي معلمان است
گروه مدرسه اعتماد| اسماعيل عبدي، كارشناس ارشد و دبير رياضي است. او 22 سال سابقه فعاليت رسمي در آموزش و پرورش را در كارنامه خود دارد. در حال حاضر نيروي رسمي منطقه اسلامشهر تهران است و به دليل مشكلات قضايي و امنيتي به خاطر فعاليتهاي صنفي در مرخصي بدون حقوق به سر ميبرد.
عبدي كه پس از علي اكبر باغاني، دبيركل كانون صنفي معلمان شده است از سال 81 وارد كانون شده و به گفته خودش عملا از سال 85 فعالتر شده است كه در نهايت از آذر 92 در رقابت با آقايان باغاني و فلاحي به عنوان دبيركل جديد اين تشكل معلمي انتخاب ميشود.
وقتي با او گفتوگو كرديم از ضرورت كار تشكيلاتي گفت و بر پرهيز از فعاليتهاي سياسي در قالب كانونهاي صنفي تاكيد كرد و ابراز اميدواري كرد روزنههاي اميد در شرايط جديد موجب رونق فعاليتهاي صنفي معلمان شود.
اين گفتوگو را در معرض نقد و نظر مخاطبان صفحه مدرسه روزنامه اعتماد قرار ميدهيم.
ضمن سپاس از شما جهت پذيرش اين گفتوگو، ابتدا بفرماييد كانون صنفي معلمان در حال حاضر در چه وضعيتي است؟
كانون صنفي معلمان در حال حاضر آماده برگزاري مجمع عمومي ميشود. با توجه به اينكه مجامع عمومي حدود
10 سال برگزار نشده است و وزارت كشور به نامههاي تشكلها براي برگزاري مجمع عمومي جديد وقعي ننهاده اعضاي
هيات مديره بسياري از تشكلها بدون تغيير باقي ماندهاند و براي پويايي نياز مبرم به بازسازي تشكيلاتي و ورود همكاران جوان دارند. پس از امضاي برجام و باز شدن فضا وزارت كشور دولت تدبير و اميد به شانزده انجمن و كانون صنفي مجوز برگزاري مجمع عمومي را اعطا كرده كه مجامع آذربايجان شرقي و خراسان شمالي برگزار شده است و در تهران مجمع عمومي در مهرماه 95 برگزار خواهد شد.
كانونهاي صنفي از چه سالي و در چه شرايطي و با چه اهدافي تشكيل شدند؟
كانونهاي صنفي كه تشكلهايي غير سياسي، غير دولتي و غير انتفاعي هستند در دولت اصلاحات از سال 78 به مرور زمان با گرفتن مجوز از كميسيون ماده 10 احزاب و با اهدافي نظير ايجاد وحدت و همبستگي بين معلمان، دفاع از حقوق مادي و معنوي آنان، تلاش براي بالا بردن مستمر بينش و دانش فرهنگيان و ارتقاي جايگاه معلم در جامعه به وجود آمدند.
آيا فعالان كانونهاي صنفي در تهران و شهرستانها با توجه به حساسيتها توانستهاند اين تفكيكهاي غيرانتفاعي و غيرسياسي بودن را رعايت كنند؟
كنشگران كانون در تهران و شهرستانها تلاش كردهاند كه تاكنون در چارچوب اساسنامه و با توجه به حساسيت همكاران جدا از جناحبنديهاي سياسي حول محور صنف فعاليت كنند تا بدنه آموزش و پرورش همچنان نسبت به تشكلهاي صنفي اعتماد داشته باشد. در اين راستا توفيق نسبي حاصل شده است كه تاثير مثبت آن را در فراخوانهاي شوراي هماهنگي تشكلهاي صنفي سراسر كشور ميتوان مشاهده كرد.
يعني ا فكار عمومي معلمان صنفي بودن فعاليتهاي كانونها را پذيرفتهاند، پس با اين وجود بايد معلمان با گرايشهاي سياسي مختلف در كانونها فعال باشند در حالي كه به نظر ميرسد معلمان متمايل به جريان اصولگرا تمايلي به فعاليت در كانونها ندارند؛ اين تصور درست است؟
توفيق نسبي ما در كنشهاي صنفي به اين خاطر است كه همواره تلاش كردهايم جدا از تفكر سياسي خود، از دولت به عنوان كارفرما مطالبات را شفاف درخواست كنيم. مصاديق اين ادعا هم در تهيه طومارها و نامهها براي تدوين لايحه مديريت خدمات كشوري در دولت اصلاحات و اجراي قانون نظام هماهنگ در دولتهاي نهم و دهم و شكايت در ديوان براي اجراي بند 5 ماده 68 قانون مديريت خدمات كشوري در دولت يازدهم بوده است و كانون در اين مدت به طور مستمر چانهزنيهايي را براي تبديل وضعيت معلمان پيماني، بيمه معلمان آزاد، استخدام همكاران پيش دبستاني و حقالتدريس و بهبود وضعيت بازنشستگان محترم فرهنگي انجام داده است.
گردهماييهاي اعتراضي معلمان با دعوت كانون نيز در دولتهاي اصلاحات، اصولگرا و تدبير و اميد بدون در نظر گرفتن تركيب دولتها و كاملا صنفي و مطالبه محور بوده است.
در كانون معلمان با گرايشهاي مختلف فكري فعاليت ميكنند و ما از همه طيفهاي فكري چپ و راست و
ميانه رو كنشگران صنفي داريم.
در برخي هيات مديرهها از اقليت مذهبي هم فعال هستند و گواه آن در شوراي هماهنگي تنوع پوشش و حضور معلمان با توزيع نسبتا متناسب از نحلههاي مختلف است. البته در بدنه اصولگرايان كمتر به كانون اقبال نشان دادهاند زيرا با تبليغات، برخي جريانات سعي كردهاند كانون را پياده نظام منافع جناح چپ و دولت اعتدال معرفي كنند.
در اينكه معلمان با گرايشهاي فكري، قومي و مذهبي در كانونها فعاليت ميكنند ترديدي نيست اما پرسش من به طور مشخص در مورد دو جريان اصلي كشور يعني اصلاحطلبان و اصولگرايان است كه كمتر اصولگرايي در ميان فعالان كانونها به چشم ميخورد، در عوض بسياري از معلمان منتقد وضع موجود ، اصلاحطلبان و اعتداليون ترجيح ميدهند در قالب كانونهاي صنفي فعاليت كنند؛ به نظر شما آيا به همين دليل نيست كه كانونهاي صنفي را متمايل به دولتهاي اصلاحات و تدبير و اميد ميدانند؟
كانونهاي صنفي پياده نظام منافع هيچ گروهي نبودهاند، گرچه گفتمان دولت اصلاحات با معلمان بهتر بوده ولي كانونها هم در آن دوره و هم در دولتهاي اصولگرا و اعتدال مشمول هزينههايي همچون زندان و تبعيد شدهاند. البته تمديد نشدن پروانههاي تشكلها در دولت اصولگرا امتيازي منفي (در برخورد با نهادهاي مدني) نسبت به دولتهاي اصلاحات و تدبير و اميد است. دولتهاي نهم و دهم همسو با بخشهاي مخالف نهادهاي مدني در كشور با پاسخ ندادن به درخواست قانوني تشكلها با صادر نكردن مجوزجهت برگزاري مجامع عمومي خاطرات بدي را در ذهن همكاران ما ايجاد كردند. اكنون برخي تحليلگران اصولگرا كانونهاي صنفي را پياده نظام برجام معرفي كردهاند با اين تحليل كه با توجه به قدرت سازماندهي اعتراضات مدني و مسالمت آميز و تجربه موفق كانونها در اين زمينه، دولت يازدهم از يك سو از تجمع «سكوت» معلمان در محافل بينالمللي جهت اثبات آزادي و دموكراسي در ايران بهره برده و از ديگر سو در داخل با فشار به هستههاي اصلي تصميمگيري، امتياز برجام را گرفته است.
پس هر قدر هم كه شما و دوستانتان تلاش ميكنيد تا كانونها را از سياست دور نگه داريد باز هم سياست خودش را بر شما تحميل ميكند، به نظر شما چرا اينگونه است؟
همكاران ما در كانونها تفكر و تحليل سياسي دارند ولي كنش صنفي ميكنند و تلاش كردهاند كه همواره فعاليتهاي خود را در چارچوب اساسنامه انجام دهند ولي برخي كوشيدند براي حفظ منافع خود، آن را سياسي جلوه دهند. متاسفانه در حاليكه كانون با حمايت بدنه دولت دهم را مجبور به اجراي قانون نظام هماهنگ كرده بود، برخي جريانات و مراكز تصميمگيري با امنيتي و راديكال كردن فضا و پرونده سازي و صدور كيفر خواست با اتهامهاي امنيتي براي كنشگران صنفي صورت مساله را پاك كردند، كه موجب اجرا نشدن كامل قانون نظام هماهنگ و مصوبات هيات وزيران و سوءاستفاده برخي مديران را فراهم كردند كه از آن زمان تا كنون ادامه دارد. در شرايط فعلي كه معلم زير خط فقر است اگر فيش يك
ميليارد توماني مديري هم افشا شود كسي تعجب نميكند.
چرا برخي نهادها و جريانها منافع خود را در تضاد با كانونهاي صنفي معلمان ميدانند؟
پيشتر برخي جريانات كوشيدند با تمديد نشدن پروانههاي كانونهاي صنفي موج عدالتخواهي معلمان، كارگران و ديگر دستمزد بگيران را متوقف كنند چون منافع خود را در خطر ميديدند. اكنون نيز برخي جريانات ميكوشند با فشار بر وزارت كشور مصوبه جديدي در كميسيون ماده 10 احزاب تصويب كنند و با جزيرهاي كردن كنشهاي صنفي و اجبار به استاني شدن تشكلها كه با آييننامه اجرايي تاسيس سازمانهاي غير دولتي و قانون اساسي (اصول 26 و 138) در تضاد است به همگرايي بيشتر فرهنگيان در خواست مطالبات ضربه بزنند. پيشتر در برخي شهرها مانند اليگودرز كانون فعال بوده و حالا وزارت كشور به آنها اجازه برگزاري مجمع نداده است و گفته كه بايد در استان لرستان ادغام شوند، اين يعني دخالت به جاي نظارت و معلمان اليگودرز بايد منتظر ارايه درخواست استاني باشند. از طرف ديگر شوراي هماهنگي
كل پهنه كشور را پوشش نميدهد و اميد همكاران در استانهاي محروم كه تشكل صنفي ندارند مانند سيستان و بلوچستان و هرمزگان به اين بود كه كانون ميتواند در آنجا شعبه تاسيس كند. حالا بايد معلمان در نوار مرزي چشم انتظار تشكيل كانون در استان و طي پروسه عريض و طويل ارايه درخواست و مميزيهاي سياسي در استانداري باشند. اگر چه در مجموع پذيرش خواست فرهنگيان براي داشتن تشكلهاي مستقل توسط دولت مثبت ارزيابي ميشود.
در هر صورت شرايط جديد به نسبت اميدوار كننده به نظر ميرسد حال براي استفاده از اين فرصت چه برنامههايي داريد؟
در اين مقطع برگزاري مجامع عمومي و مشاركت همكاران در آن اولويت دارد و سپس عضوگيري در ابعاد گسترده و آموزش مستمر به اعضا و بالا بردن سطح آگاهي و مطالبات فرهنگيان داراي اهميت است.
آيا پيشبيني ميكنيد با استقبال معلمان مواجه شويد و آنها براي پيگيري مطالبات خود به كانونها بپيوندند و نهادها و سازمانهاي دولتي و حاكميتي هم تسهيلگر اين فرايند باشند؟
با آموزشهاي لازم، داشتن تشكلهاي مستقل و سراسري بايد به يك خواست عمومي براي همكاران تبديل شود. به باور من پس از برگزاري مجامع عمومي و تشكيل اولين شوراي هماهنگي پس از مجامع ميتوان ساختار اتحاديه سراسري را تئوريزه كرد و براي گرفتن مجوز به وزارت كشور برد. در اتحاديه سراسري هر معلم در هر نقطه كشور با وارد كردن
كد پرسنلي خود وارد تشكل ميشود و با پرداخت حق عضويت ميتواند دغدغههاي معيشتي و منزلتي خود را پيگيري كند.
يعني با اين مكانيزم اميدوار هستيد با استقبال معلمان مواجه شويد؟
ساختار اتحاديه شورايي نيست و مراحل تشكيل آن تدريجي است. در ابتدا بايد همين مجامع عمومي را به شكل قانوني برگزار كنيم و به حلقه مفقوده جامعه مدني در كشور كه آموزش مستمر به اعضاست بپردازيم تا ضرورت داشتن اتحاديه سراسري بين همكاران به يك خواست عمومي تبديل شود و مقدمات قانوني تشكيل آن به تصويب وزارت كشور برسد. باور من اين است كه اگر دقيق عمل كنيم دستيابي به اين مهم دور از دسترس نخواهد بود.
به عنوان پرسش آخر بفرماييد رويكرد كانون صنفي معلمان به ساير تشكلهاي معلمي به ويژه سه تشكل فعال سازمان معلمان ايران ، انجمن اسلامي معلمان و مجمع فرهنگيان ايران چيست؟
كانون براي تمام تشكلهاي نامبرده شده احترام قايل است. ارتباط با اين تشكلها به شكل كنفدراسيون خوب است و در پيشبرد اهداف كمك ميكند به ويژه وقتي يك خواست مشخص صنفي مطرح باشد. مثلا در سال 85 سازمان معلمان در كنار كانون در اعتراضات گسترده فرهنگيان نسبت به تاخير دولت در اجراي قانون نظام هماهنگ شركت كرد.
ولي ائتلاف با اين تشكلها به دليل اينكه با اساسنامهها در پيوند نيست و برخي تشكلها گرايش به قدرت يا جناح خاص دارند و بيشتر به انتصابات آموزش و پرورش ميپردازند براي كانون امكانپذير نيست. كانون براي رفع اين مشكل در شوراي هماهنگي با انجمنهاي صنفي ائتلاف كرده است.