چرا جهان سرمايهداري همچنان به حيات خود ادامه ميدهد؟
كامل حسيني
زماني كارل ماركس فروپاشي سيستم سرمايهداري را پيشبيني كرده بود اما سرمايهداري همچنان تداوم دارد، ديويد هاروي و ديگران هم در اين آخر گويا تناقضهاي در سيستم سرمايهداري را بر شمردهاند كه هر سيستمي را ممكن است به سوي فروپاشي هدايت كند، اما با اين وجود و بااين ساختار در معرض نابودي چرا جهان سرمايهداري همچنان زندهتر از قبل به حيات خود ادامه ميدهد؟
ورود و سكني گزيدن در ناخود آگاه
ميگويند يكي از ايدههاي راجع به مكتب «اثباتگرايي» يا تحصلي در دنياي امروز اين است كه اين مكتب بيشتر به لحاظ تاريخي ارزش بررسي دارد و يافتههاي آن، ديگر چندان مورد توجه فيلسوفان و متفكران و همچنين محافل دانشگاهي معاصر نيست. اكنون پرسش اساسي اين است كه چگونه ممكن است بورژوازي با وجود خطر فروريختن يكي از ستونهاي معرفتياش كه همان منطق پوزيتيويستي است، باز هم شديدتر از گذشته به حيات خود ادامه ميدهد و منافعش را در ميانه جنگ نظريهها نباخته است؟ آيا غير از اين است كه شالودههاي معرفتي و تئورياش به تدريج به محاق رفته است؟
اين يك حقيقت بديهي است كه سيستم سرمايهداري، تسلط بر طبيعت و تسخير و شناخت ماديمآبانه آن بهدور از هرگونه معنا را نقطه ثقل خود ميدانست تا بتواند حيات خويش را تضمين كند و روز به روز فربهتر شود. سرمايهداري به اين واقعيت واقف بود كه تنها با گسترش افراطي طرز فكري متاثر از«اثباتگرايي» است كه ميتوان انسانها را تبديل به مصرفكننده صرف كرد و دنبال نوعي كسب منفعت زيربنايي و مادهپرستي بود كه سرمايهداري و سيستم نوليبراليسم به طور مداوم حيات و هويت خود را از ان نشات ميگيرد، اما چگونه؟ از ديد فرويد، عناصري در روان انسان وجود دارند كه رفتار انساني را تحت نفوذ و كنترل دارند اما به تدريج با رشد روزافزون كمرنگتر ميشوند و سپس به ناخودآگاه رانده ميشوند و در آنجا هدايت بيشتر رفتار و انگيزهها را برعهده ميگيرند. با تاثير از اين ايده بديع فرويد كه در بيشتر اوقات صادق است ميتوان گفت كه سرمايهداري با روحيه ثروتاندوزي بيپايان و مصرفگرايياش، ذهن و روان آگاهانه بشريت را كنترل ميكند اما در صورتي كه انسان چه به صورت خرد فردي يا جمعي درصدد اين باشد كه روحيه و طرز فكر سرمايهدارانه را در بخش خودآگاهانه روان خود يا روان جمعي تضعيف و سركوب كند و غافلگيرانه هم معنويت و انسانيتش را ببازد (مثل بيشتر جوامع امروزي) آنگاه اين روحيه مصرفگرايي و سرمايهپرستي به ناخودآگاهاش رانده ميشود و سپس از آنجا بسياري از انگيزشها و عملكردهايش را شكل ميدهد و از طريق نفوذ در همين ناخودآگاه است كه نهضت پوزيتيويستي و فرزندش ناخلفش (كه همان سرمايهداري است) به حياتشان همچنان ادامه ميدهند.
نگاه معنوي و تا حدودي فارغ از حسابات رياضي سبب تجلي معنا و جوهر و روح بر ذات و روان بشر ميشود و از همين نقطه است كه اتفاقا ميتواند در كشف ويروس ناخودآگاه و سپس درمان بيماري متاثر از سلطه سرمايهداري بر ناخودآگاه ممانعت به عمل آورد. افراد به ظاهر در دنياي خودآگاهشان اين شعار اخلاقي را زمزمه ميكنند«پول همهچيز نيست» ولي در ناخودآگاه به سبب انگيزه پولي، بسياري ارزشهاي معنوي و انساني را با ديد تحقيرآميز يا بيفايده مينگرند و در عين حال، چنان مسحور اين ناخودآگاه شدهاند كه منفعلانه به گونهاي از زندگي نهيليستي خويش ادامه ميدهند و همچنان مانند «سيزيف»، افسانه يوناني، بار سنگين اما بيهوده زندگي امروزينشان را به طور مداوم به دوش ميكشند.
پرورش كودكان در جهت معكوس جهان افلاطوني
بر همه ما آشكار است كه سيستم بورژوازي جهاني به هدف تسلط بيشتر بر جهان و اجراي مدينه محبوب و ايدهآل خود كودكان امروز و مردمان آيندهساز فردا را به سمت و سويي ميبرد كه بتواند هدف نهايياش را تحقق كند. افلاطون در كتاب «جمهوري» از كودكان به عنوان قدم نخست براي پايهريزي مدينه فاضله خود قدم بر ميدارد چون معتقد است كه براي تسهيل سياستهاي عادلانه مدينه و نهادينه شدن ارزشهاي اساسي بايد در گام اول كودكان را تربيت كرد تا در آينده به طرز استواري بتوان در ساخت موفق مدينه گام برداشت. در مدينه فاضله افلاطون ارزشها از همان دوران كودكي بايد آموخته و تمرين شوند تا در بزرگسالي عدالت و انسانيت به خوبي در درون افراد جامعه نهادينه شوند. تو گويي جهان سرمايهداري با چنين ترفند هوشمندانه افلاطوني اما در جهت معكوس عمل ميكند. نورسهايي كه فردا سيستمي اقتصادي را تجربه ميكنند به جاي دوري و بيزاري از آن مسحور سبك زندگي آن ميشوند و سيستم زماني كه در بين مردمان سكني گزيد فروپاشي آن شوربختانه مشكل است. مثالي را در اينجا ميآورم تا غرض نگارنده بيشتر روشن شود. گروهي از برنامه شبكههاي ماهوارهاي يا تلويزيوني كشورهاي غربي توجه به سن مخاطب در تهيه برنامهها را در نظر ميگيرند و به سبب صحنههاي غيراخلاقي يا خشونتآميز بعضي برنامهها كودكان را از مشاهده آنها برحذر ميدارند تا به قول آنها آسيبي نبينند و اما در مقابل، برنامههاي ديگري را براي آنها طراحي ميكنند كه با علامتهايي مخصوص- كه مناسب ردههاي سني كودكان است- آنها را مشخص ميكنند؛ وجه تراژيك اما كمدي ماجرا از اينجا آغاز ميشود. برخي از اينگونه برنامهها كه مخصوص كودكان يا ردههاي پايين سني است و آنها ميتوانند با خيال آسوده والدين دنبال كنند متاسفانه به طرز نرم و آهستهاي كودكان را با مصرفگرايي و تجملات و تكنولوژي افسارگسيخته آشتي ميدهد و ذهنيت آنها را به تدريج آماده ميكند و در حقيقت سيستم نئوليبرالي نميتواند كه يكباره چنين ارزش و مسائلي را براي كودكان بازگو كند و ظرفيت دستگاه تربيتي آنها جهت هضم ارزشهاي دنيوي و تهي از معنويت بورژوازي جهاني هنوز رشد نيافته و ضعيف به نظر ميرسد بنابراين در نظر دارد اندكاندك و به آهستگي آنها را آماده كند دقيقا مانند سيستم خودرويي كه اول نبايد با دنده سه و چهار حركت كرد بلكه از يك بايد آغاز كرد تا به حركت و شتاب بعدي برسد. در عرصه جامعه مصرفي افراطي، كودكان را از راههاي متعدد ديگري چون تكنولوژيپرستي و مادهانگاري (كه دو ابزار بورژوازي هستند) تحت تاثير قرار داده و در آنها گسترش ميدهند كه اهميت بيش از حد به رشتههاي علوم فيزيكي و تجربي و در مقابل بيارزش خطاب كردن دانش، تفكر و احساس انساني، جلوههاي ديگري از گسترش اخلاق بورژوازي است. همان طور كه قبلا تاكيد شد در جهان خالي از معنويت حقيقي، سرمايهداري از همين الگوها و تدابير در بطن خود بهره ميگيرد اما در يك سوگيري منفي كودكان را قدم به قدم ياري ميكنند براي انس گرفتن هرچه زودتر جهت تبعيت روزافزون از ارزش و اخلاقهاي مصرفگرايي افراطي و ديگر اخلاقهاي محبوب سرمايهداري.