نمايشگاه سينا برومندي در نگارخانه 26 برگزار شد
اسب باد و منطق طير
مريم رهنما/ آيا ميتوان نمايشگاه عكسهاي سينا برومندي را تجربي ناميد؟ عكاس در نمايشگاه جديدش در نگارخانه 26 بسياري از قواعد نمايش عكس را كه به واسطه سلطه بازار آزاد هنر و به دست نگارخانههاي خصوصي بنا شده كنار گذاشته است. قواعدي كه بيشتر ناظر بر نمايش تميز عكس است، چيزي كه هانيبال الخاص در خاطراتش از آن به عنوان ارايه شيك اثر هنري نام ميبرد و البته آن را تقبيح ميكند. البته ميتوان فرض كرد كه اشاره الخاص به هنري است كه عوامالناس هم آن را بفهمند و درك كنند. برومندي اما با احتراز از ارايه شيك آثار در پي رسيدن به تركيبي است كه در مجموع ايده مركزي هنرمند را نمايش دهد، ايدهيي كه انگار ملهم از چند سطر از شعر «كلاغ»، سروده ادگار آلنپو به ترجمه زندهياد احمد ميرعلايي است. همين كه عكاس به سراغ عكاسي با يك دوربين پينهول دستساز رفته است، يعني كوشش براي تاكيد بر همين وجه تجربي. در يك گپ كوتاه، عكاس از نگارخانه شش صحبت ميكند، از ايدهيي كه ميخواسته آثار را در آن نگارخانه و به شكل بالهاي پرندهيي نصب كند، در شكل كنوني نمايش اگر چه عكسها ديگر به بالهاي پرنده شباهت ندارند، ولي همچنان معلقند، انگار عكاس اصراري بر آن داشته تا از نمايش آن روي ديوار احتراز كند: «عكسهايي كه اول ميبينيد يكجور مقدمه است براي عكسهايي كه در پشت ميبينيد، نكتهيي كه در اين ميان هست اين است كه سوژه هيچ كدام از عكسهايي كه در پشت ميبينيد وجود خارجي ندارند، يعني سوژه محسوس ندارد كه بتوان لمس كرد و همه به اين خاطر به وجود آمدهاند كه دوربين ميتوانسته ثبتشان كند. مساله ديگر اين است كه پشت همه عكسهايي كه گرفتهام، اگر به ياد داشته باشيد سياه است، يعني چيزي پشتشان نيست، پس وقتي هيچ كدام از اين عكسها سوژه محسوسي نداشتند، نمايششان براي من بر روي سطح بيمعني بود. با اين حال هنرمند تنها يك كليد در اختيار بينندگان گذاشته تا از طريق آن اثرش را ادراك كنند، پس اين فكر به ذهن ميآيد كه آيا عكسهايي كه در دو رو، پشت به پشت هم نمايش داده شدهاند، كوششي براي تصوير كردن آن شعر هستند؟ آيا ميتوان عكسها را در كنار هم به مانند يك عبارت ديد؟ «همهشان دارند به يك ايده اشاره ميكنند، ولي ايده من را پو نساخت، اتفاقا داستاني خواندم از كافكا، «گراكوس شكارچي»، اول ميخواستم سطري از آن قصه را بنويسم، ولي در نهايت اين شعر پو را نوشتم، كه كار را كم و بيش رمانتيك هم كرد. چند روز قبل از نمايشگاه هم اين سطر از حافظ را خواندم كه خيلي كمك حالم بود و هر كس كه از معناي كارم سوال ميكرد، اين سطر را برايش ميخواندم: شكوه عاصفي و اسب باد و منطق طير- به باد رفت و از او خواجه هيچ طرف نبست. اين بيت خيلي كمك ميكند، چون منطق طير و اسب باد را در آن عكسهاي پشتي ميبينيد، تصوير ديگري كه آن پشت ميبينيد هم يك خودنگاره است، نه به معني يك خودنگاره كه محو شده باشد».
نكته مهم در نمايش عكسهاي سينا برومندي بيترديد حس و حالشان بود. عكسها در آن فضاي نيمهتاريك حس و حال فراواني را به بيننده منتقل ميكنند، تا آنجا كه بيننده را به ياد چيزي كهنه مياندازند، چيزي باستاني به ياد مرگ، به خصوص وقتي پاي چند سطر از شعر پو وسط باشد: «تصويرهايي كه اول ميبينيد، همگي از فسيل هستند، در گوشههاي عكس اعدادي كه ميبينيد براي من يادآور يك وجه علمي بود، كه آن باستاني و كهني كه ميگويي ساخته ميشود.»هر چند بايد كليت نمايشگاه آثار برومندي را ديد، ولي دوست دارم بپرسم كه او چگونه به يك چنين ايدهيي رسيده است، آيا از ابتداي راه قصد داشته كه اين عكسها را به اين شكل نمايش دهد؟ آيا اين عكسها را به اين شكل گرفته، تا آنها را به اين شكل نمايش دهد؟ «بله. اينطور نبود كه اول عكس بگيرم و بعد آنها را با اين ايده سرهم كنم، اينطور نبود كه وقتي نخستين عكس را گرفتم به چنين ايدهيي فكر كرده باشم، ولي روند كار خيلي زود شكل گرفت، شايد وقتي داشتم دومين فريم را عكس ميگرفتم به اين فكر رسيدم.» نمايشگاه عكسهاي سينا برومندي كوششي است در جهت عكس جريان روز عكاسي، كوششي براي تجربه كردن، و هر تجربه كردني يعني مواجهه با مشكلات متعدد، از يافتن نگارخانه گرفته تا فروش. عكاسان تجربي معمولا در محاقند و كمتر ديده شدن، نتيجه يك چنين رويكردي همين است. با اين حال هنرمند در اين مجموعه جديد كوشش كرده تا با طراحي يك كليت، ما را در مقابل يك ايده كلي قرار دهد، شايد مجموعه كنوني و به نمايش درآمدهاش بيش از حد گنگ شده باشد، ولي كوشش او براي يافتن زباني شخصي قابل ستايش است، هنرمندان اندكي هستند كه ميكوشند تا زبان و بيان شخصيشان را بيايند و هنرمنداني بسيار اندك كه در اين مسير شخصي موفق ميشوند، اميدواريم او هم يكي از اين عكاسان باشد.