امروز سالگرد
درگذشت طاهره صفارزاده است
ارزشي كه ناديده گرفته شد
عبدالله ناصري نويسنده و قرآنپژوه
مرحوم خانم «طاهره صفارزاده» در تاريخ معاصر ما بيشتر به عنوان يك شاعر شناخته شده و وجه قرآن پژوهي اين شخصيت تا حدودي در سايه شعر و شاعري او قرار گرفته است. به همين جهت ميشود گفت كه خانم صفارزاده براي نخبگان ايراني و جامعه تحصيلكرده تا حدودي آدم مجهولالقدري باقي مانده است. شايد بهترين راه يا نقطه آغاز براي شناخت جايگاه علمي او مطالعه سير علمي آثارش مخصوصا در دوران جواني باشد. او يكي از نخبگان نظام آموزشي در رژيم گذشته بود و به همين جهت هم از بورسيه و از مزيت سالها تحصيل در انگلستان و امريكا استفاده كرد و حدود 10 سال قبل از انقلاب به ايران بازگشت. او بعد از بازگشت به ايران به استخدام دانشگاه ملي وقت (شهيد بهشتي) درآمد. از همان آغاز در كنار شعر و شاعري بيشترين توجهات خودش را بر اساس تجربيات آموزشي به حوزه نقد ادبي و ترجمه عالمانه و دقيق گذاشت. چون در ايران بازار ترجمه مقداري شكل عاميانه به خود گرفته بود لذا يكي از دغدغههاي او از همان آغاز در شوراي برنامهريزي آموزش عالي، بحث نقد ادبي و مهمتر از آن نظاممند ساختن ترجمههاي ادبي و عالمانه در حوزه كتب ديني و غيرديني بود. او معتقد بود كه ترجمه تحتاللفظي مخصوصا در حوزه كتب مقدس باعث نميشود كه خواننده راه به جايي ببرد. لذا يكي از نخستين كارهاي او كتابي با عنوان «اصولومباني ترجمه» بود. با توجه به تخصص دكتراي خانم صفارزاده كه با عنوان نقد تئوري و ادبي ادبيات جهان صورت گرفته بود، او تمام تلاش خود را در اين حوزه انجام داد تا ترجمه عالمانه متون مقدس ازجمله ترجمه قرآن را انجام دهد. در اينجا بايد به يك نكته اشاره كرد كه خانم صفارزاده در دوران پيش از انقلاب از دانشگاه شهيد بهشتي به علت نپذيرفتن عضويت در «حزب رستاخيز» اخراج و در نتيجه خانهنشين شد. با توجه به سابقه خاندان آبا و اجدادي او كه عموما گرايشات عرفاني و صوفيانه داشتند، مرحوم صفارزاده دچار تحول روحي و خود درونرفتگي شد و همين دوران باعث شد كه بهطور جدي به مطالعات قرآني روي بياورد. او كاملا با تكيه بر تفاسير متون مختلف ديني به اين جمعبندي رسيد كه آيات قرآن به هيچوجه نبايد در چارچوب سنت تاريخي ترجمه يعني ترجمه لفظي قرار بگيرند. آنچه منظور خداوند را در گفتمان وحي منتقل ميكند انتقال مفاهيم است كه بعضا از نظر خانم صفارزاده اين انتقال در ترجمه چند آيه با هم رخ ميدهد. مثلا يكي از موضوعاتي كه او بر آن تاكيد داشت، دقت در حوزه ترجمه اسامي خداوند بود و معتقد بود كه معنا بر لفظ اولويت دارد و همين نگاه برعكس يعني اولويت معنا بر لفظ باعث شد كه اساس متون مقدس از جمله قرآن به خوبي فهم نشود. به همين جهت يكي ديگر از كارهاي تاليفي او ترجمه مفاهيم بنيادين قرآن مجيد بود كه كاملا نگاه عالمانه او را به ترجمه و فهم قرآن نشان ميداد. اما در حوزه قرآن پژوهي او كه بيشتر به فن ترجمه تاكيد داشت و بيش از 4 دهه از عمر خود را در ترجمه قرآن به دو زبان فارسي و انگليسي سپري كرد، اين باور و انديشه در آن وجود داشت كه در دانش ترجمه بايد مترجم موضوع را بيش از زبان فهم كند و يكي از دلايل ترجمههاي قرآني امروز يا هر ترجمهاي كه كاربرد مطلوبي ندارد، اين است كه هركسي به صرف دانستن زبان دست به ترجمه ميزند. همين اعتقاد و باور باعث شد كه مرحوم صفارزاده سالها قبل از ترجمه قرآن، مفاهيم قرآني را درك كند و تقريبا تمام تفاسير را از مطالعه خود بگذراند و به همين جهت ترجمه قرآن او به عنوان يك شاهكار ادبي مورد توجه انگليسي زبانان قرار گرفت. اما به يك نكته هم ميتوان اشاره كرد كه شايد به نظر من پايبند شدن او به نگاه ترجمه سنتي است و آن بحث نگاه او به حروف مقطعه در قرآن است. چون اكثر مفسران به اين نظر هستند كه اين حروف معانياش را فقط خداوند ميداند. اما اگر با رويكرد عقلاني به فلسفه نزول قرآن توجه كنيم كه قرآن براي هدايت بشر و فهم بشر نازل شده است، ميتوان نتيجه گرفت كه كنكاش يا پژوهش در اين حروف نيز مورد غفلت خانم صفارزاده قرار گرفته است. درست است كه بعضي اشاره كردهاند كه اين معاني را فقط خداوند ميداند يا رمز ميان خدا و پيغمبر است اما روايتي هم هست كه بيان ديگري از حروف مقطع دارد. مثلا در روايتي منصوب به امام صادق(ع) است كه الف لام سوره بقره يعني «أنالله لهُ مُلْكُ» يا الف لام سوره آلعمران يعني «إِنالله مجيد» و از اين دست تعابير متكثر است. به نظر ميرسد كه اگر در اين حوزه با توجه به دستاوردهاي جديدي كه خصوصا در جهان اسلام صورت گرفته است و با آن تسلط قابل توجه و شايستهاي كه مرحوم صفارزاده بر قرآن و تفاسير قرآني داشت، شايد در حروف مقطعه هم به نتايج نويني ميرسيد. يكي از دغدغههاي ديگر خانم صفارزاده كه بسيار به حوزه قرآن پژوهي كمك كرد، اسراري بود كه او از تاليف كتاب و واحد درسي بررسي ترجمههاي متون اسلامي داشت و اين موضوع به دانشجويان در فهم متفاوت از قرآن بسيار كمك كرد. شايد نقطه اصلي آغاز قرآن پژوهي او را نيز به همين صورت بتوان تلقي كرد. اما بدون شك سهم عمده ديگري كه خانم صفارزاده در تاريخ فرهنگ معاصر ايران دارد، همان حوزه شعر و ادبيات است. امروز ما با كانوني به اسم حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي آشنايي داريم كه هسته اصلي اين كانون، كانون فرهنگي نهضت اسلامي بود.
اين كانون قبل از پيروزي انقلاب به همت بزرگاني همچون مرحوم بهشتي شكل گرفت و خانم صفارزاده يكي از عناصر فعال اين كانون بود. اشعار او چه در داخل ايران و چه در دنياي خارج از ايران مورد توجه قرار گرفته است بهطوري كه كتاب «چترسرخ» او كه مجموعهاي از اشعار انگليسي او بوده، 10 سال قبل از انقلاب در امريكا چاپ شده است.