مريوان پايتخت تئاتر خياباني
بهروز غريبپور
درست 40سال پيش و زماني كه سرپرست و كارگردان گروه تئاتر شهاب كردستان بودم، نمايش «افسانه ترس» را در يك تور استاني در شهرهاي مريوان و سقز و بانه و بيجار و قروه اجرا كردم تصوري از آنچه امروز و نزديك به نيم قرن بعد خواهد افتاد نداشتم اما ميدانستم نمايشمان و حركتمان موثر خواهد بود: آن زمان فاتح باد پروا باني تئاتر خياباني مريوان – و يارانش فاروق حسنپور و عبيد رستمي و ديگران يا به دنيا نيامده بودند يا دوران كودكي را از سر ميگذراندند: آن روزها مريوان شهري بسيار كوچك بود. سقز و بيجار و قروه و بانه همينطور اما امروز در اين شهرهاي بزرگ شده و قدكشيده با وجود همه كاستيها به مراكز هنري و به خصوص تئاتر و از ميان آنها مريوان و سقز به دو محور تئاتر كردي و خياباني مبدل شدهاند... يادم هست كه در آن روزها سالنها لبالب ازتماشاگران شده بود: در بيجار «افسانه ترس» را در سالن ورزشي به اجرا در آورديم و من بالاجبار طراحي صحنه را عوض كردم تا هزاران تماشاگر قادر به ديدن بشوند... در مريوان عمق صحنه چندان كم بود كه يكي از بازيگرانمان – احمد خليليفرد؛ نقاش و مدرس دانشگاه امروز- وقتيكه به مناسبت نقش بايد به داخل صحنه شيرجه برود سر از پايين صحنه و جلوي پاي تماشاگران در آورد !... اما امروز مريوان از يك نظر در ميان شهرهاي ايران ممتاز و شاخص است: بهترين و بهقول دكتر اسدي، دبير جشنواره تئاترو عضو هيات داوران يازدهمين جشنواره بينالمللي تئاتر خياباني مريوان «حرفهايترين» تماشاگران تئاتر خياباني را دارد. تماشاگراني دارد كه به نمايش و نمايشگران احترام ميگذارند و در تعاملي هيجانانگيز با بازيگران مشاركت ميكنند و فراتر از اين بازيگران و نويسندگان و كارگرداناني دارند كه از يك سو دغدغه محيط زيست دارند و غالب آنها با انجمن چياي سبز (كوه سبز) كه نوزده هزار عضو دارد مرتبطند و از سوي ديگر بر اصول تئاتر خياباني مسلطند و از اين زبان هنري براي حفظ جنگلها و درياچه بينظير «زريبار» هوشمندانه بهره ميگيرند: در يكي از اين نمايشها: هاوراي دارستان «فرياد جنگل» تماشاگران چنان به تنها بازيگر نمايش كمك ميكردند كه گويا ماهها نقششان را تمرين كردهاند...
دكتر كوپال، دكتر اسدي و من به عنوان داوران جشنواره از ساعت نه و نيم صبح تا نه شب و روزانه دهها نمايش را ميديديم و اين تماشاگران پرشور و غالب اجراهاي جشنواره چنان ما را به شوق ميآورد كه پس از اجراها و تا نيمه شب و براي جمعبندي آرايمان تبادل نظر ميكرديم و احساس خستگي نميكرديم... در روز اختتاميه هم كه با حضور وزير و مقامات كشوري و محلي برگزار شد منظره باشكوه درياچه زريبار و باز حضور تماشاگران «حرفهاي» هورامان ما را غرق شگفتي كرده بود: حضوري موثر و متشخصانه آنچنانكه يك تماشاگر حرفهاي بايد از آن برخوردار باشد: در اين سفر قرعه فال بهنام كسي افتاد كه در سال 1354 آن سفر دور كردستان را انجام داده بود و اين من بودم كه با بهياد آوردن آن خاطره از مردم و هنرمندان و مسوولان تشكر كرده و به نمايندگي از سوي دو عزيز همراه در هيات داوران خواستههايمان را مطرح كرديم:
- دايمي شدن ستاد جشنواره.
- انتخاب دبير دايمي براي يك بازه مفيد زماني.
- ساخت چندين بلاك باكس در مريوان و سنندج و سقز و بيجار و...
- پيشنهاد نامگذاري روز چهارم مهربه نام تئاتر خياباني.
- تخصيص بودجه مناسب و متناسب.
- افزودن بخش نمايشهاي آبي؛ بهدليل وجود درياچه بينظير زريبار
و... ... خوشبختانه بخش عمده اين خواستهها همان شب اجرايي شد و وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و استاندار كردستان تفاهمنامهاي امضا كردند كه ساخت سالنها به زودي شروع بشود و اگر اين امضا مبدل به «اقدام واقعي» بشود مريوان بيش از پيش تواناييهايش را در عرصه تئاتر و تئاتر خياباني خواهد داشت و اين پايتخت تئاتر خياباني و سقز «پايتخت تئاتر كردي» بر تواناييهاي ميزباني نمايشهاي كردي سراسر جهانش افزوده خواهد شد... .