• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3669 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۱۹ آبان

عبور از موازنه

دولتي در حمايت از متحدين به نام دولت موقت ملي در كرمانشاه شكل گرفت. نتيجه تعارض در سياست اعلامي و اعمالي سياستمداران آن روز ايران، هجوم بيگانگان از هر سو به خاك ايران و ويراني كشور و كشتار مردم بود. بي‌ترديد اگر با وقوع انقلاب بلشويكي در روسيه ميان متفقين سابق اختلاف نمي‌افتاد، ايران هم مانند ديگر دولت‌هاي بزرگ آن روزگار با احتمال تجزيه روبرو مي‌شد؛ اما وقوع آن انقلاب و شكست آلمان سبب شد كه به سرعت يك دو قطبي ديگري در سطح بين‌المللي به وجود آيد كه بر خلاف دو قطبي‌هاي گذشته علاوه بر سويه‌هاي مادي و منفعتي، از وجهه ايدئولوژيك هم برخوردار بود. سايه اين دو قطبي؛ يعني شرق و غرب يا دنياي كمونيسم و دنياي كاپيتاليسم براي بيش از 70 سال بر سر دولت و ملت ايران حاكم بود. يكي از پيامدهاي شكل‌گيري اين دو قطبي جديد، انقراض سلسله قاجار و تاسيس دولت پهلوي بود. دولت تازه بر خلاف افكار عمومي و سياستمداران ملي با يك قطب عليه قطب ديگر متحد شد و سال‌ها با اتكا به اين سياست به حكومت خود ادامه داد؛ اما اين‌بار هم ظهور دوباره قدرت آلمان به رهبري هيتلر، اتحاد تاكتيكي دو قطب دشمن سابق را عليه او به دنبال داشت. رضاشاه بنا بر برخي علل روانشناختي و شخصيتي جانب هيتلر را گرفت و بهاي آن براي او انقراض حكومت و تبعيد از كشور و براي مردم ايران اشغال سرزمين‌شان بود. بعد از سقوط هيتلر دوقطبي شرق و غرب با شدت بيشتري دوباره سر بر آورد. اين دو قطبي، ايران سال 1320 تا 1332 را به ميدان مبارزه براي در اختيار گرفتن آينده آن تبديل كرد. دولت‌ها و احزاب وقت هم درگير اين مصاف شدند و بر حسب شرايط در زمين اين يا آن قطب بازي كردند. از تفاوت‌هاي بارز اين دوره با دوره‌هاي قبل قدرت‌گيري حزب توده و تقويت زمين بازي قطب شرق در داخل ايران بود كه پيش از آن سابقه چنداني نداشت. در هيچ دوره‌اي از تاريخ ايران همانند اين دوره موضوع موازنه در سطح عمومي مطرح نشده بود. همانند گذشته سياستمداران غربگرا خواستار پيوستن ايران به قطب غرب و چپ‌هاي توده‌اي در انديشه الحاق ايران به بلوك شرق بودند. مساله مهمي كه اين‌بار دو گروه را روياروي هم قرار داد، موضوع نفت بود. حزب توده و چپ‌ها مدعي بودند كه دولت ايران بايد به روس‌ها هم مانند انگليسي‌ها امتياز نفت بدهد. در اين فضاي دو قطبي كه گروهي حامي شوروي و گروهي ديگر حامي انگليس و امريكا بودند، دكتر محمد مصدق و ياران ملي و مذهبي او شعار موازنه منفي (نه شرق و نه غرب) را سر دادند. در مذاكرات جلسه ۷۹، دوره‏۱۴ مجلس شوراي ملى، در روز سه‌شنبه ۷ آذر ماه ۱۳۲۳موضوع موازنه مثبت و موازنه منفي توسط دكتر مصدق به بحث گذاشته شد. مصدق در هنگام مخالفت با دادن امتياز به روس‌ها از موازنه منفي دفاع كرد و به‌شدت به سياست موازنه مثبت حمله كرد. او در توضيح موازنه مثبت گفت كه اين موازنه يعني كسي كه يك دستش قطع شده، اجازه دهد كه دست ديگرش را قطع كنند و پيداست كه هيچ عاقلي چنين نخواهد كرد. مصدق چندي بعد توانست مجلس را با خود همراه كند و طرح ملي شدن صنعت نفت را، كه تجلي عيني سياست موازنه منفي بود، به تصويب مجلس برساند. موازنه منفي هر چند در كوتاه‌مدت پيروزي مليون را به دنبال داشت؛ اما دو قطب مخالف را عليه ايران متحد كرد و نتيجه‌اش كودتاي 28 مرداد و سقوط دولت مصدق بود. پس از آن سياست موازنه مثبت، البته با نگاه به غرب دوباره بر ايران حاكم شد. اين سياست هر چند ايران را در مسير رشد قرار داد؛ اما در سطح خارجي سبب وابستگي كشور شد و در داخل هم نارضايتي بخش اعظمي از مردم را به دنبال آورد. انقلاب اسلامي ايران در اساس انقلابي عليه موازنه مثبت و بازگشت به استراتژي موازنه منفي در قالب شعار نه شرقي نه غربي بود. پس از انقلاب تا به امروز هم داستان موازنه همچنان ادامه دارد و ميان نيروهاي سياسي براي اتخاذ نوعي از موازنه اختلاف نظر حاكم است. سخن نويسنده اين يادداشت آن است كه تاريخ 200 ساله داستان موازنه در ايران، هرچند برپايه برخي حدس و گمان‌هاي اثبات نشده، مانع تجزيه و مستعمره شدن ايران شده است؛ اما هميشه و همه جا عامل عقب‌ماندگي و توسعه‌نيافتگي كشور ما بوده است. با تامل در تاريخ موازنه كه بخش‌هايي از آن به شكل مختصر بيان شد، روشن مي‌شود كه دوگانه موازنه هرگز به نفع ايران عمل نكرده و آسيب زيادي به فرايند توسعه در كشور ما زده است. همه شكل‌هاي موازنه، چه موازنه مثبت، چه موازنه منفي، چه اتحاد با يك قطب عليه ديگري و چه توسل به قطب سوم عليه دو قطب اصلي از آزمون تاريخ شكست خورده و ناكام بيرون آمده‌اند. در شرايط كنوني جهان، كه انقلاب ديجيتال دنياي گذشته را دگرگون كرده و دنياي جديد را به شكل شبكه‌اي و ظروف مرتبط به هم درآورده است، بهترين راه براي توسعه‌يافتگي كشور ما اتخاذ سياست «عبور از موازنه» است. به نظر مي‌رسد برجام راه را براي درپيش گرفتن اين سياست باز كرده است. روح برجام به خوبي ناكارآمدي سياست موازنه را نشان داده و بنيان جديدي براي سياست خارجي ايران نهاده است. آنچه در برجام رخ داد، در عمل گذر از تئوري موازنه بود. شايد بتوان عبور از موازنه را بزرگ‌ترين دستاورد آقاي روحاني در حوزه سياست خارجي ناميد. وضع يك تئوري بر اساس بازي برد - برد و تعامل با همه جهان در عين حفظ هويت ملي و ديني و استقلال كشور را مي‌توان «سياست ملي» ناميد. مي‌دانيم كه كشور در كنار دفع شر به جلب خير هم نياز دارد. تنها با دفع شر (موازنه منفي) نمي‌توان به توسعه كشور كمك كرد. غوطه‌ور شدن در جلب خير (موازنه مثبت) و غفلت از «شري» كه ممكن است در آينده گريبان كشور را هم بگيرد، نوعي ساده‌انگاري است. بنابراين كشور ما به شكل همزمان به ابزارهاي جلب خير براي كشور و دفع شر از كشور نيازمند است و اين، نه با سياست موازنه كه تنها با عبور از موازنه و اتخاذ يك سياست ملي به دست مي‌آيد. پيش‌فرض سياست ملي آن است كه جمهوري اسلامي براي تامين حداكثري منافع ملي با همه كشورهاي جهان، جز دول غاصب و نامشروع، رابطه برقرار مي‌كند و هيچ خط قرمزي جز منافع ملي و اعتقادات مردم خود ندارد. در موازنه سخن از ساماندهي نحوه ارتباط با جهان است و اين، البته نمي‌تواند بدون توجه به وضعيت داخل كشور صورت گيرد. يكي از اشكالات سياست موازنه اين بود كه گاه ميان دولت‌هاي ايراني و ملت و گاه ميان عناصر مختلف ملت در اتخاذ نوع سياست موازنه اختلاف نظر بود. به عنوان مثال سياست موازنه مثبت محمدرضاشاه با وجود استقبال جهاني از آن، مورد تاييد مردم نبود. گاه دولت‌هاي خارجي هم با سياست اتخاذ شده توسط اكثريت ملت، همانند موازنه منفي دوره مصدق، مخالف بودند و مانع تحقق آن شدند. به بيان ديگر موازنه منفي مصدق جهان را عليه ايران متحد كرد و نتيجه‌اش كودتا بود. نظريه موازنه مثبت محمدرضاشاه هم بدنه مذهبي و ملي جامعه را حساس كرد و با وجود درآمد سرانه بالا و قرار گرفتن در مسير تعامل جهاني به اعتراض گسترده مردم و انقلاب اسلامي منجر شد. دو پاره شدن ملت و دولت و حمايت بخشي از ملت و دولت از يك قطب و بخشي ديگر از قطب دوم هم، نظير آنچه در جنگ جهاني اول رخ داد، به اشغال ايران و ويراني كشور منجر شد. قرار گرفتن دولت دركنار يك قطب و مخالفت آشكار و عملي با قطب ديگر نيز، همانند آنچه در جنگ‌هاي ايران و روسيه و دوره رضاشاه انجام شد، عملا به فروپاشي دولت و آسيب ديدن ملت و اشغال ايران انجاميده است.  نكته مهم آن است كه سياست ملي منجر به برجام، كه مبتكر آن رهبري نظام و مجري‌اش دولت آقاي روحاني است، به شكل همزمان مورد تاييد دولت، ملت و قدرت‌هاي خارجي است و از اين جهت استثنايي بزرگ درتاريخ سياست خارجي ايران محسوب مي‌شود. در شرايط كنوني ادامه اين سياست، تنها راه توسعه‌يافتگي ايران و نجات كشور از بحران‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون