اهالي از خسارتها و جوابگو نبودن مسوولان به «اعتماد» ميگويند
شهران، 144 روز پس از انفجار
يزدان مرادي
اهالي شهران خواب بودند كه خطر، مرموزانه زمين زير پايشان را بلعيد . آن روز حجم وسيعي از خاك خيابان ايرانشهر نشست كرده و فشاري ناگهاني روي لوله اصلي گاز آورده بود. سيمهاي برق در هم تنيده بودند و تنها يك جرقه كافي بود تا وحشت، آتشي مهار ناشدني را به جان اهالي بيندازد. به يكباره لولهها شكستند و حريقي مهيب رخ داد. قدرت شراره 20 متري آتش به حدي بود كه به گفته اهالي شب، روز شده بود. آتشنشانان با دهها خودروي آبپاش به محل اعزام شدند و سرانجام پس از ساعتها تلاش، آتش را خاموش كردند. قدرت آن اكنون بيش از پيش ديده ميشد. گودالي چند متري كه به راحتي چند لودر در آن جا ميشد، چهار خودرو كه در آتش از بين رفته بودند و ساختماني 6 طبقه كه در آتش سوخته بود. صاحبان آنها، ميليونها تومان خسارت ديدند. اكنون پس از 5 ماه كه از حادثه ميگذرد، هنوز كسي پاسخگويشان نيست. ميگويند آتش زنجيرهاي از خسارت بر آنها تحميل كرده و دهها خانواده، از چندين تازه عروس و داماد تا رانندهها و مالكان خانهها را، مستقيم و غيرمستقيم بلاتكليف باقي گذاشته است.پس از 144 روز، جاي گودال عميق ناشي از انفجار، آسفالت شده و اثري از آن نيست. با اين حال نماي ساختمان 6 طبقه تجاري همچنان آتش زده است. دوده، بيشتر آن را پوشانده. پنجره واحدهاي چند طبقه آن هم هنوز شيشه ندارد و بعضي از اهالي به جاي شيشه، چوبام دي اف نصب كردهاند. داخل بعضي از واحدها ديده ميشود كه سقفهايشان سفيد كاري شده. سه بنر بزرگ نيز از ساختمان آويزان است كه يكي از آنها معناي خاصي دارد «صدور انواع بيمهنامهها». طبقه همكف، بستني فروشي است. روبهروي آن داربست زدهاند تا از ريختن ضايعات ساختمان روي مشتريها جلوگيري شود. نور لامپ، به يخچال بستني ميوهاي با رنگهاي زرشكي، زرد و نارنجي افتاده. آتش، دستگاههاي ميليوني صاحبكار را كامل سوازنده بود. ميگويد: «آتش 170 ميليون تومان خسارت به ما زد. يخچالها، دستگاههاي بستني، سقف، ديوارهها، همه جا را سوزاند. الان دو ماه است كه با قرض و وام مغازه را راهانداختهايم اما مشتريهايمان از نصف هم كمتر شده.» نفسي تازه ميكند و با دست، بستنيهاي رنگارنگ ويترين را نشان ميدهد و ميگويد: «ما حتي اين بستنيها را هم قسطي از كارخانه خريدهايم. ماهي 7-8 ميليون تومان قسط ميدهيم كه اين جداي از 10 ميليون تومان پول اجاره مغازه است. چند وقت پيش كارشناس آمد خسارتمان را برآورد كرد اما معلوم نيست چه كسي مسوول خسارتهاي ماست.»
سازمان مديريت بحران كشور پيش از اين مترو را مقصر نهايي حادثه اعلام كرده و گفته بود كه «حفر مترو باعث فروريزش خاك، فشار به لوله گاز، لوله آب و كابلهاي انتقال برق شده و در نهايت حريق را ايجاد كرده است.» اما هنوز در عمل، مقصر اصلي حادثه مشخص نيست و بيشتر خسارتديدهها به اين موضوع اعتراض دارند. نماي ساختمان طوري آسيب ديده است كه خيليها فكر ميكنند كسي داخل آن زندگي نميكند. سرايدار، مرد افغان زمزمه ميكند «ساختمان بيمه نبوده» و همزمان زنگ يكي از واحدهاي طبقه پنجم را ميزند. صاحب آتليه عكاسي جواب ميدهد. مرد جوان، لباس مشكي به تن دارد و شلوار جين به پا. آتش، 120 ميليون تومان به او خسارت زده. «آن روز دوربينهاي حرفهاي عكاسي، كامپيوتر، مبلمان و خلاصه هرچه در آتليه بود، سوخت. 30 ميليون تومان از دوستانم و از بانك قرض و وام گرفتم تا بتوانم ديوارها را گچكاري كنم و چند تا وسيله بخرم. با اين حال هنوز نتوانستهام دوربين عكاسي بخرم، 100 ميليون تومان پولش است. مشتريهايمان هم ديگر مراجعه نميكنند. فكر ميكنند، ساختمان خالي است. چند وقت پيش 560 هزار تومان به كارشناس دادم كه آمد برآورد خسارت كرد.الان 10 روز است آتليه را باز كردهام و همين جور نشستهام بيكار، تا خسارتم را بدهند و بروم. اما هيچ خبري نيست.» آتليه را كامل از نو ساخته و اثري از سوختگي در آن نيست. با اين وجود ميگويد اگر صاحب ملك پولش را بدهد، ساختمان را تخليه ميكند «70 ماهي 5/1 ميليون تومان اينجا را اجاره كرده اما وقتي مشتري نيايد چه فايده؟ تو اين اوضاع، يارانهام را هم قطع كردهاند. دو تا دختر كوچك دارم كه يكي را بايد پيشدبستاني ثبتنام ميكردم اما پولش را نداشتم. دارم با قرض زندگي ميكنم.» با صداي آيفون، از روي صندلي بلند ميشود. چهره زوجي جوان كه در صفحه كوچك آيفون ميافتد، ياد 7 تازه عروس و دامادي ميافتد كه عكسهايشان در آتش سوخت «وقتي حريق به جان آتليه افتاد، تمام عكسهاي 7 تازه عروس و داماد را سوزاند و از بين برد. آنها هم از ما شكايت كردهاند. قرار شد وقتي مترو خسارتمان را داد، پولشان را پس بدهيم.» به كنج راهروها چند توپي كيسه، شيشهها و آهنهاي بلااستفاده تكيه دادهاند. اهالي ساختمان با هزينه شخصي خود ديوارهها را سفيد كاري كردهاند و كمتر اثري از سوختگي ديده ميشود. اما داخل واحدها وضع متفاوت است.يكي از واحدها آرايشگاهي زنانه است. زن، پيراهن قرمز به تن دارد. شالي روي سرش مياندازد و از لاي در، طوري كه فقط صورتش معلوم شود، ميگويد: «آتش 7-8 ميليون تومان به ما خسارت زد. رنگ موها، وسايل داخل كمد، تابلو، دكور و... را سوزاند. چند وقت پيش 800 هزار تومان داديم، سقف را گچكاري كرديم و 5/4 ميليون تومان هم وسيله خريديم. الان يك ماه است دست و پا شكسته داريم كار ميكنيم اما مشتريهايمان ميترسند اينجا بيايند.» چند بار دستش را روي پيشانياش ميكشد. چشمانش را بيش از يك نفس ميبندد و ميگويد: «يكي از خانمها ميگفت شوهرش از ترس خطر آتش سوزي و ريزش نميگذارد به آرايشگاه ما بيايد. ما 700 هزار تومان به كارشناس داديم اما نتيجه نداشته. بعضيها ميگويند مترو مقصر است اما مترو خودش تقصير را گردن اداره گاز مياندازد. آنها هم گردن اداره برق. »
ساكنان اين ساختمان اما تنها افرادي نيستند كه از آتش خسارت ديدهاند. ساختمانهاي مجاور و چند خودرو نيز طعمه حريق شده بودند. مالك يكي از اين خودروها، مردي مسن است كه با شلوار راحتي از خانه بيرون ميآيد. تارهاي مشكي، سفيدي ريشهايش را از يكنواختي انداخته. ميگويد: «سه تا ماشين در حياط خانه بود كه شيشههاي دو تايش (رنو و پژو) خرد شد. ماشين من هم روا بود كه كاملا آبكش شده بود. من با آن رانندگي ميكردم و خرج خانوادهام را در ميآوردم كه اين حادثه باعث بيكاري و عقب افتادن اجاره خانهام شد. مترو 4 ميليون تومان بابت اين ماشين به من داد اما هنوز خسارت دامادم را ندادهاند. او يك بنز قديمي 7-8 ميليون توماني داشت كه همان روزماموران آن را به قبرستان شهرداري بردند.» با دست راستش در خانه را به تو هل ميدهد و ميگويد:«اين ساختمان ديگر قابل سكونت نيست. همان موقع خيليها خالي كردند و رفتند. » در را كه ميبندد، صداي 4 پسربچه مدرسهاي از كنار خيابان ميآيد. آتشي كوچك روشن كردهاند و از روي آن ميپرند. ناگهان همگي از آن فاصله ميگيرند و ثانيهاي بعد، صداي انفجار بلند ميشود. گرده آتش در هوا به ذرههاي قرمز و نوراني تبديل ميشود و لبخندي شيطنتآميز بر لب كودكان مينشاند. دوباره به آتش نزديك ميشوند و با پا ضربهاي به خاكستر آن ميزنند. آنها چند ماه پيش، آتشي 20 متري بالاي سر خود ديده بودند. آتشي كه اكنون فقط گودال عميقش پرشده وآثار سوختگيهايش هنوز پابرجاست. اما هيچ نهادي، مسووليت آن را بر عهده نگرفته است.