غريبه با پيشگيري
منيژه حكمت
داشتم خفه ميشدم. تهران براي من تبديل به موجودي شده بود كه دست به گردنم انداخته و نميگذاشت نفس بكشم. ديگر نفسم در تهران در نميآمد... حالا چند روزي هست كه خارج از تهران به سر ميبرم. در اين چند روز مدام به اين موضوع فكر ميكنم كه اين وضعيت تا كي ادامه دارد. كار و زندگيام چه ميشود؟ بقيه مردم چه ميكنند؟ اما به اين نتيجه رسيدهام كه كاربرد يك كلماتي ديگر ارزش خود را از دست داده است. يكي از اين كلمات كه به دست فراموشي سپرده شده است، كلمهاي به اسم «پيشگيري» است. اما انگار مسئولين با اين كلمه بيگانه هستند. حالا سالهاست عادت كردهايم وقتي وارد شرايط بحراني شديم و اتفاق ناخوشايندي رقم خورد، بگوييم چه كنيم كه از اين وضعيت خارج شويم. ميشد از ماهها قبل از اينكه آلودگي هوا به اين حد خطرناك برسد، طرح زوج و فرد از در خانه مردم به اجرا گذاشته ميشد. ميشد از عبور و مرور موتوسيكلتها در شهر جلوگيري كرد. حتي ميشد به جاي اينكه هرشب اعلام كنند مدارس فردا تعطيل است، از چند روز قبل تعطيليها را اعلام ميكردند تا خانوادهها تكليفشان مشخص بود و براي تعطيلات خود برنامهريزي ميكردند. حتي به اين موضوع هم فكر نشد بچههايي كه تعطيل ميشوند وضعيت زندگي خانوادهها نيز به هم ميريزد. اينروزها اكثر پدر و مادرها كارمند هستند. من در اين نوشته منيژه حكمت نيستم. يك شهروند عادي هستم و از مسوولان و دولت سوال دارم. سوال دارم كه آيا دولت سالهاي بعد پاسخگوي سرطانها و مشكلاتي كه مردم به علت آلودگي هوا به آن دچار ميشوند، هست؟ هزينههاي درمان شهروندان كه به واسطه آلودگي هوا به آن دچار شدهاند را چه كسي پرداخت ميكند؟ چه كسي پاسخگوي نسل آينده است؟ چه كسي پاسخگوي آسيب ديدن شهروندان در اين هوا هست؟ قلبهاي پدربزرگ و مادربزرگهايمان را چگونه نجات ميدهيم؟ چه كسي مسوول به وجود آوردن اين شرايط براي ما بوده است؟
متاسفانه يا خوشبختانه مسوولان پشت ميكروفن خوب صحبت ميكنند اما در عمل خبري از فعاليتهايي كه فضاي كشور را براي زندگي سالم و مناسب كند نيست. اين موضوع خيلي دردناك است و هر سال هم در حال تكرار است.