نگاهي به زندگي سياسي و ديني آیتاللهالعظمي عبدالکریم موسویاردبیلی
فقيه صبور
همراه با گفتارهایی از:
مرتضی الویری
محسن غرویان
غلامرضا ظریفیان
سید کاظم اکرمی
هاشم صباغیان
رضوانه رضاييپور
نامش را با «احترام» ياد ميكنند، رفتارش را با «متانت» ميدانند و لقب «سنگ صبور انقلابيون» را بر او ميگذارند. همان كه 7 سال پيش سكوت خود را ميشكند و به انتقاد از برخي عملكردها برميخيزد و چهار سال پيش و در پايان سال تحصيلي طلاب، عذرخواهي ميكند، حلاليت ميطلبد و ميگويد «از كارهاي كرده و نكرده خود نگرانم». آيتالله موسوياردبيلي ديروز و در سن 90 سالگي دعوت حق را لبيك گفت. «مجتهد آرامي» كه در طول سالهاي پيش از انقلاب همراه امام بود و در سالهاي پس از آن حلقه وصل ياران امام شد؛ «روحاني خوشسيمايي» كه هيچگاه از مسير اعتدال خارج نشد و «فقيه عادلي» كه در مراحل حساس سياسي سكوت نكرد، نام نيكي از خود برجاي گذاشت. شهرت او در خوش مشربي بود و بذله گويي. در بين نزديكان او، «كسي ايشان را در حال پرخاشگوييهاي مرسوم اين زمانه نديد و در اوج تنشها به افراط و تفريط كشيده نشد».
عاليترين مقام قضايي كشور در سالهاي نخستين انقلاب، وظيفه تدوين قوانين كيفري، جزايي و حقوقي و انطباق آنها با موازين شرع را برعهده داشت و از مشاغل و مسووليتهاي ديگر ايشان ميتوان به عضويت در شوراي انقلاب، عضويت در مجلس خبرگان قانون اساسي، عضويت در هيات سه نفره رسيدگي به اختلاف بنيصدر و ديگران، نمايندگي دوره اول مجلس خبرگان رهبري، دادستاني كل كشور، رياست ديوان عالي كشور، عضو شوراي عالي قضايي و عضويت در شوراي بازنگري قانون اساسي و مسووليت اجراي فرمان شش مادهاي آيتالله خميني اشاره كرد. اما همه اين عناوين تنها براي چند سال همراه او بودند. سال 68 و همزمان با رحلت امام خميني(ره) فعاليت سياسي ايشان نيز پايان ميگيرد، هرچند او تريبون نماز جمعه تهران را براي 5 سال ديگر در اختيار دارد. سال 73، بيماري او راه را براي ترك پايتخت و آغاز گوشهنشيني هموار ميكند تا آيتالله موسوياردبيلي براي گذران باقيمانده عمر خود راهي قم شود.
مجتهد 64 ساله انقلابي، با ورود به قم صندوقچه اسرار نظام را در گوشهاي گذاشته و قفل سكوت بر همه اتفاقات آن سالهاي پر فراز و نشيب ميزند. سالهايي با ناگفتههايي در پس خود كه تنها ميشد بنا بر جايگاه او در عاليترين مقام قضايي كشور به آن رسيد. با عدم حضور آيتالله موسوياردبيلي در متن سياست كشور، روابط با انقلابيون همچنان حفظ شد. سالها از پي هم گذشت و او كمكم به گوش شنواي درد دلهاي ياران امام و انقلاب تبديل شد اما باز هم تصميمي براي شكستن سكوت سنگين خود نداشت تا سال 88؛ سالي كه حوادث پس از انتخابات او را براي يكبار ديگر عازم تهران ساخت تا شايد كاري براي حل بحران كند؛ اين سفر اگرچه بينتيجه ماند اما از آن پس بود كه آيتالله موسوياردبيلي منعي براي بيان اظهارات خود نميديد. او هر از چند گاهي در كلاس درس خود يا در ديدار با مقامات و چهرههاي سياسي نگرانيهاي خود را عنوان ميكرد، انتقاد ميكرد و گاهي هم اعتراض. اعتراض به وضعيتي كه او خواستار عذرخواهي مسوولان از مردم ميشد و بار مسووليت را بر دوش روحانيت، سنگينتر دانست. اما در كنار سياست، آيتالله موسوياردبيلي مسير علمي را با شتاب بيشتري طي كرد. ايشان با پايان يافتن فعاليت سياسي اشتغالات جديدى را در زمينههاي تدريس و بحث و تحقيق و تاسيس و اداره دانشگاه مفيد برعهده گرفتند. دانشگاهي كه بسياري معتقدند جايگاه روشنفكران ديني است و دست پروردههاي آيتالله جايگاه ويژهاي در كشور يافتند.
اكنون يكي ديگر از حلقه ياران امام در سالهاي نخستين انقلاب به ديار باقي شتافت. در ادامه نگاهي گذرا به 90 سال زندگي پربار ايشان خواهيم داشت. مردي كه از او در كنار افرادي همچون رهبر معظم انقلاب، آيتالله هاشميرفسنجاني، آيتالله مطهري، آيتالله بهشتي و آيتالله منتظري، به عنوان اركان اصلي نظام به نيكي ياد ميكنند.
ولادت دردانه خانواده موسوي
آيتالله العظمى عبدالكريم موسوىاردبيلى، سيزدهم رجب 1344 هـ . ق، مقارن با سالروز ميلاد اميرالمومنين(ع)، برابر با 8 بهمن 1304 ه. ش در شهر اردبيل، در خانوادهاى روحانى چشم به جهان گشود. پدر ايشان روحانى بزرگوار مرحوم سيد عبدالرحيم و مادرشان، مرحومه سيده خديجه بود كه پيش از آن صاحب هشت فرزند دختر شده بودند. ايشان كه آخرين و تنها فرزند ذكور خانواده بودند، در سال 1346 هـ . ق، در دو سالگى مادر خود را در اثر بيمارى حصبه از دست داده و تحت مراقبت خواهرانشان قرار گرفتند. يكى از خاطرات ايشان از دوران كودكى، مربوط به خوابى است كه در آن سنين ديده بودند. خود ايشان در اين باره مىفرمايند: «در كودكى بسيار مشتاق زيارت امام زمان عليهالسلام بودم و از اين رو، تمامى اعمالى را كه در كتابها جهت ملاقات ولى عصرعليهالسلام ذكر شده بود، انجام میدادم و سعى میكردم كه حتى مستحبات را نيز ترك نكنم؛ تا اينكه شبى آن حضرت را در خواب ديدم و مانند كودكى كه خود را به پدرش میچسباند، دامن ايشان را گرفتم و خود را به پاهاى مبارك آن حضرت انداختم و از آن بزرگوار خواستم چيزى به من عطا فرمايند. آن حضرت نيز انگشترى فيروزهاى را از انگشت مباركشان خارج فرموده و در انگشت من كردند. وقتى اين خواب را براى پدرم تعريف كردم، به من گفتند كه از اين پس براى تو هيچ نگرانى ندارم چون زير سايه الطاف امام زمان عليهالسلام خواهى بود. »
آغاز طلبگي و هجرت به قم و نجف
آيتالله العظمى موسوى اردبيلى تحصيلات خود را در سن شش سالگى با ورود به مكتبخانه آغاز كردند و قرآن كريم را فرا گرفته و آنگاه كتابهايى چون رساله عمليه، گلستان، تنبيه الغافلين، نصاب الصبيان، گلزار بهار، ابواب الجنان، مجالسالمتقين، تاريخ معجم، دره نادرى، تاريخ وصاف، حساب فارسى و برخى كتب ديگر را نزد معلمان خود آموختند. در سال 1318 فراگيرى دروس عربى را آغاز كرده و در سال 1319 به قصد ادامه تحصيل در دروس حوزوى، وارد مدرسه علميه ملاابراهيم در اردبيل شدند. در آن ايام رغبتى براى خواندن دروس حوزوى وجود نداشت به نحوى كه اين مدرسه تنها داراى چهار طلبه بود. در چنين شرايطي، ايشان طلبگى را آغاز كرده و دروس جامع المقدمات، سيوطى، جامى، مطول، حاشيه ملاعبدالله، شمسيه، معالم و شرايع را تا سال 1322 در همان مدرسه به اتمام رساندند. در همين سال بود كه ايشان تصميم گرفتند به شهر مقدس قم مهاجرت كرده و تحصيلات عاليه را در آن شهر ادامه دهند. با ورود به قم، ايشان در يكى از حجرات فيضيه اقامت يافتند. مدت اقامت ايشان در شهر مقدس قم، سه سال و اندى به طول انجاميد كه در اين مدت لمعتين، رسایل، مكاسب، كفايتين، مباحثى از درس خارج اصول و بحث هايى از تفسير قرآن و فلسفه را فراگرفته و همزمان به تدريس معالم، لمعتين و قوانين مشغول شدند.
ايشان در اين مدت از محضر اساتيد بزرگوارى استفاده برده و كسب دانش کردند؛ از جمله مقدارى از مكاسب و جلد اول كفايه را نزد آيتالله العظمى سيد محمدرضا گلپايگانى، بيع مكاسب و جلد دوم كفايه و شرح هدايه ميبدى را نزد آیتالله العظمى حاج سيد احمد خونسارى، رسایل را نزد آيتالله حاج شيخ مرتضى حائرى و آيتالله سلطانى، منظومه را نزد آيتالله حاج ميرزا مهدى مازندرانى و اسفار را نزد آيتالله سيد محمد حسين طباطبايى، به تحصيل پرداختند. در همان ايام، برخى فضلاي حوزه علميه قم تصميم گرفتند كه براى اعتلای حوزه علميه، مرحوم آیتالله العظمى بروجردى رحمهالله را به قم دعوت كنند. با فعاليت پيگير اين علما، ايشان به قم آمده با شروع تدريس، حوزه علميه را با نشاطتر، پر بارتر و پر جنب و جوشتر ساختند. در آن سالها به واسطه هجوم نيروهاى بيگانه به ايران، وضعيت سياسى كشور و به تبع آن قم، آشفته بود. از طرف ديگر، به دليل حضور نيروهاى روسى در آذربايجان كه منجر به قطع كمك هاى ارسالى از طرف خانواده هاى آذرى شده بود، طلاب آذرى در مضيقه شديد مالى قرار گرفته بودند. اما در همان روزها حوزه نجف آرامش سابق خود را حفظ كرده محيط علمى آرامى به شمار میرفت. حضرت آیتالله العظمى موسوى اردبيلى كه آن روزها سخت تشنه تحصيل بودند و محيطى آرام و مناسب را براى تحصيل و تدريس جستوجو میكردند، نجف را براى اين منظور مناسبتر تشخيص داده عزم سفر به آن ديار كردند. ايشان نيز با شور و شوقزایدالوصفى، در دروس اساتيد بزرگ حوزه در آن روزگار حاضر شده و با علاقه مفرطى به تحقيق و تفحص پيرامون مسائل علمى مطرح در دروس حوزوى پرداخته و قسمتى از دروس آن اساتيد را نيز به رشته تحرير درآوردند.
بازگشت به ايران
اوضاع نابسامان سياسي در عراق و نگرانى ناشى از بيمارى پدر موجب شد آيتالله موسوياردبيلي، با وجود ميل باطنى ناچار به ترك عراق و عزيمت به ايران شوند. ايشان پس از بازگشت از عراق، در سال 1327 وارد قم شده در مدرسه فيضيه اقامت گزيدند. اگرچه هنگام مراجعت از عراق مصمم بودند در اسرع وقت به نجف بازگردند ولى ديگر امكان مسافرت مجدد جهت تحصيل در عراق براى ايشان فراهم نشد. هنگامى كه به قم رسيدند، با دريافت خبر سلامتى پدر، براى اطلاع از وضع حوزه و كيفيت و كميت دروس، چند ماهى در قم ماندند و در همين مدت در جلسات درس خارج فقه مرحوم آیتالله العظمى بروجردى، فقه و اصول مرحوم آیتالله داماد و فلسفه مرحوم علامه طباطبايى (منظومه) حاضر شدند، تا اينكه در ماه رجب به اردبيل رفته با پدر بزرگوارشان ديدار كردند. پدر ايشان مايل بود بقيه عمر خود را در نجف يا قم اقامت کند و چون رفتن به نجف با خانواده ممكن نبود، به اتفاق به قم رفته منزل كوچك و محقرى تهيه كردند و در آنجا مشغول تدريس و تحصيل شدند. ادامه اقامت در قم براى پدر معظم له به دليل شرایط سخت زندگى مقدور نشد؛ لذا به اردبيل بازگشته و در سال 1330 به رحمت خدا پيوست.
فعاليتهاى سياسى پيش از پيروزي انقلاب
نگرش و ديدگاه سياسى آيتالله موسوياردبيلي، عمدتا در صحبتها و سخنرانيها خود را نشان میداد كه از جمله آنها میتوان به هفت سال سخنراني هاى پرشور تبليغى در شهرستان اروميه اشاره كرد. از تاريخ 1339 كه ايشان در اردبيل ساكن شدند، مبارزات سياسى جزو لاينفك فعاليت هاى ايشان شد و به همين سبب همواره از جانب دستگاه، تحت تعقيب قرار میگرفتند. رژيم پهلوى نسبت به همه فعاليت هاى ايشان مانند منبر، تبليغ، سخنرانى، تدريس، رفت و آمد معمولى، مهمانيها و نامهها، حساس بود و آنها را كنترل میكرد. يكى از موارد درگيرى علنى ايشان با رژيم پهلوي، در جنگ 6 روزه اعراب و اسراييل رخ داد. در آن زمان تمامى دستگاههاى تبليغى رژيم، از اسراييل طرفدارى و به نفع اسراييل و عليه اعراب خبر منتشر میکردند. ايشان در منبر شديدا به نفع اعراب و مسلمين موضعگيرى كردند كه در پى آن رژيم شاهنشاهي تصميم گرفت ايشان را دستگير و به تبريز تبعيد كند. در پى اين حادثه علما و ائمهجماعت اردبيل متحد شدند و همه به مسجد ايشان رفته و اعلام كردند كه اگر رژيم به دستگيرى و تبعيد معظمله اقدام کند، تمامى مساجد را تعطيل كرده و از شهر خارج خواهند شد. رژيم پهلوى كه با مقاومت روحانيون مواجه شد و از عواقب كار نگران بود، از دستگيرى ايشان منصرف شد. مورد ديگر در جريان تصويب كاپيتولاسيون بود كه معظم له به آگاهسازى پرداخته و در نتيجه مردم به نشانه اعتراض تصميم به تعطيل كردن بازار گرفتند ولى عوامل رژيم دست به كار شده و با تهديد مانع از تعطيلى بازار شده و ايشان را تحت تعقيب قرار دادند. اين آزار و اذيتها به حدى بود كه ايشان به ناچار تصميم گرفتند اردبيل را ترك گفته و به محل ديگرى مهاجرت كنند. در نتيجه ايشان ناچار شدند نظر مشورتى حضرت امام رحمهالله را در مورد مهاجرت از اردبيل جويا شوند. امام نيز در پاسخ دادند: «ما صلاح نمى دانيم كه آقايان شهرها را ترك كنند و به تهران يا قم بروند، ولى گويا وضع شما به گونهاى است كه ناچاريد مسافرت كنيد. در عين حال خودتان بهتر مىدانيد و میتوانيد تصميم مناسبترى بگيريد.» پس از دريافت نظر امام كه اتخاذ تصميم مناسب را به شخص ايشان واگذار کرده بودند، معظم له تصميم گرفتند كه از اردبيل هجرت كنند. آيتالله العظمى موسوىاردبيلى در تابستان 1347 وارد تهران شدند و پس از چند روزى، مقدمات لازم جهت اقامه نماز جماعت توسط معظم له در مسجد اميرالمومنين عليهالسلام واقع در خيابان نصرت فراهم شد. ضرورت تاسيس مركزى جهت برگزارى جلسات سخنرانى، كلاس هاى تبيين و بررسى معارف دينى و مسائل عقيدتى و فرهنگى، روزبهروز بيشتر احساس میشد. به همين منظور، مسجد و كانون توحيد توسط ايشان در خيابان پرچم احداث شد كه كلاس هاى متعددى توسط سخنرانان و متفكران مذهبى ايران در آنجا برگزار شد. بهعلاوه، در راستاى همين اهداف، مدارس راهنمايى و دبيرستان مفيد را نيز در تهران احداث فرمودند كه هنوز هم تمام اين مراكز به فعاليت خود ادامه میدهند. همه اين مراكز تحت پوشش موسسهاى به نام موسسه خيريه مكتب اميرالمومنين عليهالسلام قرار داشت. اين فعاليتها تا 1357 ادامه داشت. در اين سال مبارزات ملت مسلمان ايران شكل حادترى به خود گرفت. حضرت آیتالله العظمى موسوىاردبيلى كه يكى از نزديكان حضرت امام و از اركان انقلاب اسلامى محسوب میشد، در تمامى صحنه هاى سياسى در قبل از انقلاب و در دهه نخست انقلاب نقش اساسى ايفا کردند كه بيان آنها در اين مختصر ميسور نيست و از این رو ما به اجمال تنها فعاليت هاى علمى و فرهنگى ايشان در اين دوره زمانى را متذكر میشویم.
فعاليتهاى دهه نخست انقلاب
از جمله اشتغالات جديد آيتالله موسوياردبيلي در يازده سال اول انقلاب، تدوين قوانين كيفرى، جزایى و حقوقى و انطباق آنها با موازين شرع و فقه اسلامى بود. با توجه به اينكه پارهاى از قوانين موضوعه قبل از انقلاب به ويژه قانون مجازات عمومى برگرفته از قوانين اروپایى بود، چنين كار گسترده و وسيعى نيازمند صرف وقت فراوانى بود. براى اين منظور كميسيونى از فقها و حقوقدانان تشكيل شد و با همكارى دوستان متفكر و انديشمند، اين مهم به انجام رسيد و در نهايت قوانين جديد به صورت مدون و منقح و مطابق با شرع، تنظيم و ارايه شد. يكى از مشكلات قوه قضاييه در آن روزها، جايگزينى قضات بازنشسته و تصفيه شده با قضات جديد بود كه غالبا آشنايى زيادى با كارهاى ادارى نداشتند. با توجه به اينكه شرط قضاوت از نظر شرع مقدس اسلام، رسيدن به درجه اجتهاد در مبانى فقهى است اما كسانى كه متعهد بودند در قوه قضاييه كار كنند، اكثرا با مسائل قضا آشنا نبودند. از طرف ديگر آنچه در كتب قضا نوشته شده است، تناسب چندانى با اوضاع اجتماعى جوامع امروزى ندارد. همه اين عوامل دست به دست هم داده و مشكلات حادى را براى قوه قضاييه به بار آورده بودند. براى حل اين دو مشكل بهطور همزمان، معظم له تدريس يك دوره خارج كتاب قضا را براى قضات آغاز كردند و همزمان، كتاب فقهالقضا را به رشته تحرير در آوردند و در آن مسائل جديدى را كه در متون فقهى سابق وجود نداشت ولى پيدايش آنها در جوامع فعلى اقتضاى فهم احكام شرعى آنها را دارد، مورد بحث و بررسى قرار دادند. از مشاغل و مسووليتهاي او پس از پيروزي انقلاب اسلامي ميتوان به عضويت در شوراي انقلاب، عضويت در مجلس خبرگان قانون اساسي، عضويت در هيات سهنفره رسيدگي به اختلاف بنيصدر و ديگران، نمايندگي دوره اول مجلس خبرگان رهبري، دادستاني كل كشور، رياست ديوان عالي كشور، عضو شوراي عالي قضايي و عضويت در شوراي بازنگري قانون اساسي و مسووليت اجراي فرمان شش مادهاي آيتالله خميني اشاره كرد. چهاردهم خرداد 1368 و پس از رحلت حضرت امام خمينى(ره) حضرت آيتالله العظمى موسوى اردبيلى كه در دوران حيات حضرت امام(ره) بارها تقاضاى كنارهگيرى از مسووليتها و پرداختن به اشتغالات علمى را از ايشان كرده و پاسخ منفى شنيده بودند، در شهريور همان سال به قم هجرت کردند و اشتغالات جديدى را در زمينههاي تدريس، بحث، تحقيق، تاسيس و اداره دانشگاه مفيد را برعهده گرفتند كه تا زمان فوت ايشان ادامه يافت.